بسیار مهربان بود اما اگر ساعتها کنارش مینشستی، کلمهای حرف نمیزد مگر اینکه سؤالی کنی که سر و ته آن را نیز با یک سر تکان دادن، هَم میآورد. روزی دو پاکت سیگار زَر میکشید به شکلی که سیگارش را با سیگار قبلی روشن میکرد. و من که گاهی لباسم را در همان اتاق او آویزان میکردم به عطر سؤال برانگیزِ سیگار معطر میشدم. نمیدانم چه چیز در مصاحبت او وجود داشت که به رغم لام تا کام حرف نزدنش، با وجود چایی هفت جوش او و بوی سیگاری که من را بین دوستانم متهم میکرد، باز هم ساعتها کنار او مینشستم و انس گرفتن را مشق میکردم. البته حتماً این فرض را که، نیکوتینهای قدیمی چقدر جواب میدادند، نادیده نگیرید ولی بعدِ عبور این فرض از ذهنتان، قبول کنید قصه چیز دیگری بوده است.
پیرمرد نقشش در زندگی من بیش از هر چیز القا و آموزش انس گرفتن بود، نه سواد داشت و نه به معنای متعارف، معنویتی ویژه. حتی نمیتوانست سرگرمت کند فقط زنده بود و نفس میکشید آن هم چه نفسی که ریههایش کار کاربراتور را میکرد هوای معمولی را میگرفت و با دود سیگار ترکیب میکرد، حیاتش مثل یک درخت بود، درختی که میوهای جز سایه و تنفس ندارد استنشاق در هوای او استنشاق انس بود. چقدر تنفس در این هوا مغتنم بود و چقدر خاطره انگیز...
انس در جهاد نرم ابزار نزدیک شدن به پدیدهها و شناسایی آنهاست و پایه برقرار کردن ارتباط و قابلیت بهرهدهی و فایده به همه ابزارهای لازم محسوب میشود. انس همان شناسایی است که با وجود آن همه چیز نهتنها مفید بلکه مغتنم خواهد بود. اگر با چیزی خو نگیریم چطور میتوانیم از آن استفاده کنیم؟ شنیدهاید که میگویند «بگذار این اتومبیل مدتی در اختیارم باشد تا به آن عادت کنم» عادت کردن نوعی انس محسوب میشود. دیدهاید کسانی که قصد یاد گرفتن زبان خارجی را دارند چقدر نیازمند انس گرفتن با لغات و گویش آن و تکرار و حوصله کردن و شنیدن هستند؟ حتماً دیدهاید طفل چند سالهای را که ابتدای آشنا شدنش، غریبی میکند اما وقتی که انس گرفت و وحشت نزدیک شدن از او دور شد، ارتباطش به زیبایی با دیگران برقرار میشود. اگر این طفل مثل روز اولی که به مدرسه میرفت همیشه در آنجا احساس غریبی و وحشت میکرد، میتوانست چیزی یاد بگیرد؟ انس گاهی کلید تسلط و گاه کلید تسلیم شدن است و به نسبت جایگاه مخاطب یکی از دو حالت یاد شده را به وجود میآورد حالتهایی که بهره بردن ما از یک نعمت را ممکن میکند. انس علامت و حتی مقدمه شجاعت است و چه کسی نمیداند در معرکه نبرد، شجاعت چقدر ضرورت دارد. بسیاری از نقاط ضعف ما در دوری از کلام خدا، به خاطر انس نداشتن با آن است که البته وقتی حاصل میشود که مطلق انسورزیدن را در خود به وجود آورده باشیم. وقتی ما نتوانیم با بندگان خدا و با هر شرایط جدیدی که برای ما به وجود میآید انس بگیریم، چگونه میتوانیم شناسایی درستی از محیط و پدیدهها داشته باشیم؟باید دانست که مقدمه انس ورزیدن احساس اطمینان و امنیت به خدا و کنار گذاشتن دغدغههایی است که معطوف به شرایط شخصی و خصوصی ما میشود. باید به فکر دیگران باشیم و از خود بگذریم تا بتوانیم انسی مطلوب بگیریم اگر من همه دغدغهام پرداختن به برنامهها و حتی بهره معنوی شخصیام باشد، با هیچ محتوایی نمیتوانم انس بگیرم. راستی بسیاری از سؤالات ما نشانه انس نداشتن ماست. خستگیها و کلافه شدنهای ما هم، همینطور و البته زودرنجیهایی که همیشه برای ما ایجاد اشکال کردهاند. خلاصه که انس نداشتن مانع فهم و رشد است و ما را عاجز از شناسایی پدیدهها میکند چون هر پدیدهای معرفی خودش و علم مربوط به آن را وقتی در اختیار ما قرار میدهد که به او نزدیک و صمیمی شده و با آن انس بگیریم. و عدم توانایی در انسورزی ما را مستعد خو گرفتن با انزوا، شرور، رذایل و البته شیاطین و دشمنان میکند. دور کردن عدم انسورزی از خود، دور کردن ضعف و سستی است. و نوعی آماده شدن برای مسئولیتهای بزرگ محسوب میشود. امام سجاد علیه السلام فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)