.

بایگانی

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

وقتی متن ویرایش شده و به اصطلاح مناسب کتاب را برای سرکار خانم احمدنژاد فرستادم(متنی که برای کاشف هم فرستاده شده است) نظرشان را جویا شدم. ایشان ابراز لطف کردند اما فرمودند که نکاتی در متن رادیویی بود که منن دوستشان داشتم و آنها حذف شده اند. فرصت را مغتنم دانستم و قصد کردم که یاد بگیرم به همین خاطر از ایشان خواهش کردم آن نکات را بنویسید تا بدانم چه نکاتی است. ایشان هم در جواب متن زیر را فرستادند برای تحلیل مخاطب فوق العاده است البته باید منتظر کاشف ماند تا اگر متن اصلاح شده را چاپ کرد نظرات سرکار خانم احمدنژاد بهتر معلوم شود.



***

هایلات های زرد رنگ برای دوره ی اول مطالعست و هایلایت های سبز برای دوره ی دوم مطالعه. و نوشته های بیرنگ هم یه عکس برداری از ذهن خواننده(خودم) در اون لحظه ای که متن رو میخونده:

1.        شخصیت های زیادی در کربلا وجود دارند که گزاره های قرانی خیلی خوب میتونند بیانگر این شخصیت ها باشند.:

گزاره ی قرانی میتونه بیانگر شخصیت باشه! قران انقدر به ما نزدیکه!

2.        خیلی خوب نمیتونیم تحلیل کنیم. میایم با دیده های دیگه ی خودمون مقایسه می کنیم:

اگه با دید خودم چیزی رو تحلیل کنم اشتباه میشه!

3.        . اما وقتی قران در اختیار خود ما باشه، میتونیم این شخصیت ها رو ازشون تحلیل درست تر و دقیق تری داشته باشیم:

منِ معمولی مگه میتونم قران رو دستم بگیرم و باهاش تحلیل شخصیت کنم!

4.        تمام تار و پودشون و تمام اجزای شخصیتیشون رو قران ساخته.:

عاشورایی ها همون قران هستند!

5.        جامع همه ی این شخصیت ها در کربلا وجود مقدس و شریف آقا اباعبدالله الحسین است.:

یعنی مصداق کلمه ی تام ؟

6.        هر سوره و هر آیه ای از قران میتونه بعدی و جنبه ای از شخصیت ایشون رو به نمایش بگذاره.

!!!!!

7.        سوره ی مبارکه ی قمر سوره ی خاصیه و در اون شدت انذار و امدن قیامت به شکلی تصویر شده که انگار قیامت اومد:

این تعریف یک تصویری از سوره در اختیار قرار میده. خواننده با نموداری ذهنی نویسنده آشنا میشه.

8.        بلند شدن و برخواستنش و قیام کردنش:

یه تصویر از بلند شدن و برخواستن جمعی توی ذهن میاد. شاید اصلا خواننده توجه هم نکنه و رد بشه و یادش هم نمونه که این کلمات رو دیده اما به هر حال این تصاویر تو ذهنش نقش میبنده ناخودآگاه.

 

9.        ... اثر هم نپیذیرند ... سنگ نگاه بکنند به تو و اثر هم نپذیرند.

چقدر وحشتناک شد. به خصوص با توجه به اینکه قران و عاشورا در بندهای قبلی یکی معرفی شدند.

10.     همه ی این شرایط جمع میشه در آیاتی از قران شریف و عزیز که سوره ی مبارکه ی قمر باشه یعنی آیات 23 تا 32 که به موضوع رویارویی یک پیامبر با این شرایط با قومی به اسم ثمود. یعنی حضرت صالح علیه السلام و ناقه ای که به عنوان معجزه آوردند در رویاروییشون با قوم ثمود:

آیه: طایفه ثمود (نیز) انذارهاى الهى را تکذیب کردند، (۲۳)

آیه: و گفتند: «آیا ما از بشرى از جنس خود پیروى کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهى و جنون خواهیم بود! (۲۴)

-         اگر چنین کنیم خیلی پرتیم، خیلی در گمراهی و جنونیم! مگه عقلمون پاره سنگ...

آیه: آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوى هوسبازى است!(۲۵)

-         خوشی زیر دل او زده و از حد تعادل خارج شده است. "أشِر" أشِر به این معناست،..

آیه: ولى فردا مى‏فهمند چه کسى دروغگوى اشر است! (۲۶)

آیه:... در انتظار پایان کار آنان باش و صبر کن! (۲۷)

آیه: آنها یکى از یاران خود را صدا زدند، او به سراغ این کار آمد ...(۲۹)

به قول خانم ادیب آدمها دقیقا از همونجایی ضربه میخورند که فکرش رو هم نمیکنند، آدم ها از ترس اینکه عقلشون پاره سنگ نشه خودشون سنگ میشند! ...اون یک نفری که ما باید از اون پیروی کنیم چه کسی باشه...کلید واژه ها و مفاهیم مشترک بین این سوره با جریان عاشورا و امام حسین از نظر نویسنده..

11.     کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ 

12.     که به چه دلیل ... کلید واژه ی تهمتی ... یعنی چی رو زیر سوال بردند؟ اصلا اصل قیام او رو زیر سوال بردند.

13.     "هَشِیمِ مُحْتَظِرِ" کاه و اون علف هایی...جریانی که نبوت داشت و صالح داشت و انبیا داشتن باقی موند و جاری و جوشان

هشیم محتظر هم جز تصاویریه که در ذهن منِ خواننده نشست.

14.     بعد در نامه ای که به محمد حنیفیه میفرستند و در اون نوشتند قید کردند که این خروج من و این قیامی که من کردم نه از سر خوش گذرونی و نه اینکه خوشی زیر دل من رو زده باشه و هر اون چیز دیگه ای که میتونه هر قیامی رو تهدید کنه، از این باب نبود. ضمن اینکه این قیامی که من انجام دادم برای امر به معروف و اصلاح امت جدم.

من نمیدونستم که امام حسین در مورد کارشون نامه هم نوشته باشند. و چه جالب که بین نامه ی ایشون با سوره ی قمر مفهوم مشترک خوشی زیر دل زدن وجود داشته.

از این متن برمیاد که امام حسین یک نامه ای نوشتند و در اون نامه، کارِ خودشون رو توضیح دادند و اینکه مولفه های قیام رو مخرب های قیام رو- تدریس کردند.

15.     اولین چیزی که در امر به معروف موضوعیت داره و مهمه، اینه که کسی که بر میخیزد برای این اقدام، شایستگی این امر و این کار رو داره

16.     دشمن، اول موضوعی که دست میگذاره روش و به عنوان مقاومت و مقابله در برابر این امر الهی ورود میکنه بهش و سنگ اندازی میکنه، شبهه در اینه که اصلا این بلند شدن تو و قیام تو چه انگیزه ای داشته. یعنی انگیزه ی این قیام رو و مبدا اون بلند شدن رو زیر سوال میبره.

17.     استفاده راهبری... با اون ملاک و معیار بفهیم که چه قیام هایی مبنای حق داشتند.... منطق این ماجرا در سوره ی مبارکه ی قمر توضیح داده شده. نوع شبهات و سنگ اندازی ها... جواب و واکنش مناسب و پاسخی که به این شبهه مطرح شده  به خوبی اومده به خصوص در آیات 23 تا 32 سوره ی مبارکه ی قمر..... حقیقتی که اگر در مبدأاش و در صلاحیت قیامش تشکیک وارد باشه و اصل و اساس درستی نداشته باشه یعنی حسینی نباشه، کار درستی میتونه نباشه. و به هدف و نتیجه ی مطلوب نرسه.

نوع شبه و سنگ اندازی ها در برابر یک قیام در قران اومده و راه مقابله با اون هم اومده! ...اساس قیام....تشکیک به قیام...

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

از دو سال بیشتر است که سرکار خانم لشکری و تیم رادیویی همراهشان زحمت تهیه برنامه چهره ها را میکشند اکثر هفته ها در یک جلسه  دقایقی را با ایشان صرف شرح یک شخصیت در قرآن کردیم. توضیحات کلی در مورد آن شخص، شرحی مختصر بر سوره و آیات انتخابی و نهایتاً نکات راهبردی که از آن شخصیت قابل استفاده بوده است. بیش از 50برنامه شد. که سرکار خانم احمدنژاد این روزها مشغول پیاده سازی آن هستند. عین متن پیاده شده را در اینجا قرار میدهیم. متن ویرایش شده که خیلی متفاوت است را هم در اختیار کاشف قرار خواهیم داد. ان شاالله به تدریج و بعد از آماده شدن دسته های معین شده از این متن ها پیگیری کار کتاب چهره ها را خواهیم کرد. دو نکته دیگر یکی اینکه قرار شده با سرکار خانم مختارزاده پیگیر مجموعه مشابهی با عنوان اشیاء باشیم و ضمناً سرکار خانم کاظم لو نیز پیگیر ویرایش جلسات ختم مفهومی دوشنبه ها هستند. به نظر می رسد از حجم تقریبی ده ساعته از سوره ها امکان دو تا سه ساعت صوت های قابل استفاده وجود داشته باشد فایل هایی که احتمالا برای هنر ادبیات و رسانه مفید واقع شوند.

***

شخصیت های زیادی در کربلا وجود دارند که گزاره های قرانی خیلی خوب میتونند بیانگر این شخصیت ها باشند. چون وقتی این شخصیت ها رو ما باهاشون مواجه میشیم و اعمال و رفتارشون رو میبینیم خیلی خوب نمیتونیم تحلیل کنیم. میایم با دیده های دیگه ی خودمون مقایسه می کنیم. اما وقتی قران در اختیار خود ما باشه، میتونیم این شخصیت ها رو ازشون تحلیل درست تر و دقیق تری داشته باشیم. چون مقیاس قران، مقیاس بشری نیست و خیلی خوب میشه که از این مدخل ورود کرد و شخصیت های قرانی رو شناخت. شخصیت هایی که اگر چه مستقیما اسمشون در قران نیومده اما تمام تار و پودشون و تمام اجزای شخصیتیشون رو قران ساخته. جامع همه ی این شخصیت ها در کربلا وجود مقدس و شریف آقا اباعبدالله الحسین است. البته هر سوره و هر آیه ای از قران میتونه بعدی و جنبه ای از شخصیت ایشون رو به نمایش بگذاره، لکن آیاتی که ما انتخاب کردیم برای جنبه ای از شخصیت امام حسین علیه السلام رو آیات 23 تا 32 سوره ی مبارکه ی قمر هست. ان شالله در قسمت بعدی توضیحاتی راجع به این آیات میدیم و در قسمت آخر هم استفاده ی راهبردیش رو عرض می کنیم.

***

سوره مبارکه قمر سوره ی خاصیه و در اون شدت انذار و امدن قیامت به شکلی تصویر شده که انگار قیامت اومد. ما با چهره ای مواجهیم که بلند شدن و برخواستنش و قیام کردنش فقط و فقط برای خداست. این کجای امر به معروفه؟ این ابتدا و منشا و مبدا امر به معروف و نهی از منکر از اینجا شروع میشه. موضوع وقتی پیچیده تر میشه که این اتفاق در شرایطی تحقق پیدا کنه که آدم ها اثر هم نپیذیرند ظاهرا. یعنی با مردمی صحبت کنی که عین سنگ نگاه بکنند به تو و اثر هم نپذیرند. همه ی این شرایط جمع میشه در آیاتی از قران شریف و عزیز که سوره ی مبارکه ی قمر باشه یعنی آیات 23 تا 32 که به موضوع رویارویی یک پیامبر با این شرایط با قومی به اسم ثمود. یعنی حضرت صالح علیه السلام و ناقه ای که به عنوان معجزه آوردند در رویاروییشون با قوم ثمود:

آیه: طایفه ثمود (نیز) انذارهاى الهى را تکذیب کردند، (۲۳)

آیه: و گفتند: «آیا ما از بشرى از جنس خود پیروى کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهى و جنون خواهیم بود! (۲۴)

-         اگر چنین کنیم خیلی پرتیم، خیلی در گمراهی و جنونیم! مگه عقلمون پاره سنگ برداشته که از یک بشری تبعیت کنیم که مثل ما بشر است!

آیه: آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوى هوسبازى است!(۲۵)

-         خوشی زیر دل او زده و از حد تعادل خارج شده است. "أشِر" أشِر به این معناست، و خدا می فرماید که:

آیه: ولى فردا مى‏فهمند چه کسى دروغگوى اشر است! (۲۶)

آیه: ما «ناقه‏» را براى آزمایش آنها مى‏فرستیم; در انتظار پایان کار آنان باش و صبر کن! (۲۷)

آیه: و به آنها خبر ده که آب  باید در میانشان تقسیم شود و هر یک در نوبت خود باید حاضر شوند(۲۸)

آیه: آنها یکى از یاران خود را صدا زدند، او به سراغ این کار آمد و (ناقه را)پى کرد! (۲۹)

 فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ ﴿٣٠ 

آیه: پس (بنگرید) عذاب و انذارهاى من چگونه بود! (۳۰)

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَةً وَاحِدَةً فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿٣١

آیه: ما فقط یک صیحه ( صاعقه عظیم) بر آنها فرستادیم و بدنبال آن همگى بصورت گیاه خشکى درآمدند که صاحب چهارپایان جمع‏آورى مى‏کند(۳۱)

-         که یه چوپان جمع آوری میکند. این جوری شدند. ببین ما چجوری ما قران رو ساده و سهلش کردیم برای ذکر و فهمیدن. آیا متذکری هست؟

آیه: ما قرآن را براى یادآورى آسان ساختیم; آیا کسى هست که متذکر شود؟! (۳۲)

این کلیت ماجرای آیات 23 تا 32 است که چند تا ویژگی و نکته ی اساسی توش بود. یکی اقدام یک پیامبر، جناب صالح علیه السلام برای قوم ثمود که به چه دلیل برای اصلاح امتش قیام کرده. این موضوع با کلید واژه ی تهمتی که قوم او به او زدند. گفتند اشِر. یعنی چی رو زیر سوال بردند؟ اصلا اصل قیام او رو زیر سوال بردند.

نکته ی بعدی بحث ابتلا و آزمایشی است که خدا قرار داد. کار رو به سمتی برد که اینها معلوم بشه که اگر حتی پاش بیفته و آبی قرار باشه قسمت بشه که سهمی منفعتی ببرند اینها پایبند به این تقسیم نیستند. که این موضوع هم از جهت دیگه ای یه نسبت و تناسبی با حادثه ی عاشورا داره و عاقبتی که برای اینها پیدا شد که در واقع مثل خاشاک و مثل "هَشِیمِ مُحْتَظِرِ" کاه و اون علف هایی که خشک شده باشه و باد این ور اونور ببرتش، این سرنوشت رو پیدا کردند و چیزی ازشون نموند و جریانی که نبوت داشت و صالح داشت و انبیا داشتن باقی موند و جاری و جوشان. ما در قسمت بعدی نسبت این ماجرا را با قیام اباعبدالله بیشتر توضیح میدیم.

***

همانطور که خدمتتون عرض شد یکی از اهدافی که اباعبدالله الحسین برای قیام خودشون تعریف کردند بحث اقدام به امر به معروف و نهی از منکره و بعد در نامه ای که به محمد حنیفیه میفرستند و در اون نوشتند قید کردند که این خروج من و این قیامی که من کردم نه از سر خوش گذرونی و نه اینکه خوشی زیر دل من رو زده باشه و هر اون چیز دیگه ای که میتونه هر قیامی رو تهدید کنه، از این باب نبود. ضمن اینکه این قیامی که من انجام دادم برای امر به معروف و اصلاح امت جدم. اولین چیزی که در امر به معروف موضوعیت داره و مهمه، اینه که کسی که بر میخیزد برای این اقدام، شایستگی این امر و این کار رو داره یا نداره یعنی دشمن در مواجهه با کسی که در جامعه ی اسلامی اقدام به امر به معروف و نهی از منکر میکنه، اول موضوعی که دست میگذاره روش و به عنوان مقاومت و مقابله در برابر این امر الهی ورود میکنه بهش و سنگ اندازی میکنه، شبهه دراینه که اصلا این بلند شدن تو و قیام تو چه انگیزه ای دشاته. یعنی انگیزه ی این قیام رو و مبدا اون بلند شدن رو زیر سوال میبره. استفاده ی راهبردی که از شخصیت اباعبدالله علیه السلام در بستر سوره ی مبارکه ی قمر و آیات 23 تا 32 میکنیم اینه که بفهمیم و بشناسیم اون مبادی و اون چیزهایی رو که ممکنه یک قیام رو زیر سوال ببره و با اون ملاک و معیار بفهیم که چه قیام هایی مبنای حق داشتند. چه بلند شدن هایی و چه امر و نهایی مبنای درستی داشتند و کدوم هاش مبنای درستی نداشته. امام حسین شخصیتی است و چهره ای است که چهره ی او به این عنوان شناخته می شود که یک قیام کننده چه صلاحیت هایی رو باید داشته باشه برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر و اگه چه شاخصه هایی رو نداشت قیام اون مردوده و پذیرفتنی نیست. منطق این ماجرا در سوره ی مبارکه ی قمر توضیح داده شده. نوع شبهات و سنگ اندازی ها در این سوره به خوبی و به زیبایی تبیین شده و در عین حال جواب و واکنش مناسب و پاسخی که به این شبهه مطرح شده  به خوبی اومده به خصوص در آیات 23 تا 32 سوره ی مبارکه ی قمر.

ان شالله که  سوره ی مبارکه ی قمر رو میخونیم. ان شالله که بر اساس این سوره ی مبارکه بر اساس آیات 23 تا 32 در خط اباعبدالله علیه السلام اقدام به امر به معروف و نهی از منکر میکنیم. حقیقتی که اگر در مبدأاش و در صلاحیت قیامش تشکیک وارد باشه و اصل و اساس درستی نداشته باشه یعنی حسینی نباشه، کار درستی میتونه نباشه. و به هدف و نتیجه ی مطلوب نرسه. امام حسین علیه السلام چهره ای است که امر به معروف و نهی از منکر کرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۸
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

دقیق یادم نیست شاید سرکارخانم بشارتی یک سالی باشد که در جلسات ختم مفهمی دوشنبه ها حضور دارند. در طول این مدت گاهی متن های خوبی را در مورد سوره ها نوشته اند. همه خوب و گویای حرکتی رو به جلو بودند اما این متن، چیز دیگری است. آثار نظم ذهنی و وقار یک کار علمی در آن مشخص است. توضیحات خودشان در خصوص متن نیز جالب است. به همین دلیل حیفم آمد حذفشان کنم.

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره تکویر را که می خوانی، می توانی خودت را بشناسی
و همین است که قیامت را در نزدت بر پا میکند!
چون فاصله تو با قیامت ، همین علم توست به نفست!
این سوره را که می خوانی ، نسبت خود را با شمس و نجم و جبال اطرافت میابی
دیگر آنها را بیگانه از خود نمی دانی
نفست و اثر پذیری آن را میشناسی

سوره تکویر را که می خوانی، نگاه تو به مصاحب و همنشینت تغییر میکند
دیگر نمی توانی او را مجنون بخوانی!
اعتماد پیدا میکنی به او و آنچه میگوید

سوره تکویر را که می خوانی، می فهمی که قرآن برای تو ذکری آشناست!
آنچه میگوید با درونت هماهنگ است، انگار قبلا شنیده ای!
فقط به آن توجه نداشته ای و در تو پنهان بوده است!
اکنون که آن را نزدت حاضر کرده ای ، می توانی تصدیقش کنی

حال که دانستی نفس تو اثر پذیر است ، پس به جا و شایسته است که قولی و قرآنی باشد که تو را شکل دهد!
تو باید با قرآن پر شوی و قوام پیدا کنی!

نیازت را شناخته ای
مسیر حرکتت را پیدا کرده ای
دانستی که اقتضای تو قرآن است و "می خواهی" که قوام پیدا کنی
همانطور که رب تو برایت چنین خواسته است.


توضیحات

حاصل چند روز تلاش برای به متن در آوردن مطالب یاد گرفته است!
آنچه که فهمیده بودم و می خواستم بگویم ، تبدیل به کلمات نمیشد!!
نهایتا
نفس را کنس / علم فطری را (به حقایق قرآن) خنس / یقین به حقانیت قرآن را هم
از واژه ذکر و قانون علمت نفس ما احضرت در نظر گرفتم.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۵۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

به بهانه سوره مبارکه عادیات، مرداد90

باید که شهادت می­ داد، به بوسه­ های قسم، قداست مرکبی را، که شماره­ های نفَسش، در پیشی گرفتن هر نفس از نفس گم می­ شد.

باید که شهادت می­ داد، به نوازش قسم، قداست ساق­های مرکبی را، که سبقت روشن و خاموشِ برقِ ناشی از لطمات پوییدنش، شعله می­ شد.

باید که شهادت می­ داد، به بیدارباشِ قسم، قداست چشمانی را که سبقت بازشدن و بسته شدن پلک­هایش از یکدیگر، صبح را به غنیمت گرفت.

باید که شهادت می­ داد، به طوفان قسم، قداست خاکی را، که رقص قیامش به نشستن امان نداد.

و در سبقت خبیرانه­ قسم از قسم، باید که شهادت می­داد، به قداست بایدی که هر حصری را، می­ بایست بشکند. تا در هر وسطی، توحید باشد و هیچ حلقه­ شکسته­ ای، مجال تعدّی پیدا نکند.

باید که شهادت می­داد به شهادت ممتدّ قسم،  تا حبّ خیر، سبقت بگیرد از کندی و ناسپاسی، و کندی در شمارش نفس­های بی­ شمار، کند شود و رؤیت جدّی­ ترین جرقه­ های برخورد، خیره اش کند و حماسه صبح و غبار عزّت، زمینه شکستن حصارش باشند.

 باید که شهادت می­ داد تا چشم در چشم شوند اقرار تناقض­گونه کندی و حب خیر، با علمی که دانستنش، شهادت است.

چه وضعشه اینقدر سخت حرف زدن؟ خداوکیلی اگر چیزی فهمیدی به من هم بگو     

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۹
کاظم رجبعلی
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام استاد
وقت بخیر

متن چکیده کتابچه سوره مبارکه همزه را که روی وبلاگ گذاشته اید، خواندم. محتوای متن عالی است؛ اما قالب آن به گونه ای است که کمی نامفهوم به نظر میرسد. گو اینکه جملات در هم پیچیده اند و نمیتوانند منظور نویسنده را آنطور که باید بیان کنند.

شکل روانتری برای بیان حرفهای نویسنده متن به نظرم رسید که خدمتتان تقدیم میشود.

امیدوارم اینکار  دخالت در کار دوستان ادبی نبوده باشد که اگر اینگونه است پیشاپیش عذرخواهی میکنم

«همزه»، سوره مبارکه شناخت حقیقتی به نام جهنم است. شناختی آنقدر حقیقی که بند بند وجودت بر خطرش شاهد و گواه میشود. «همزه» که می خوانی طعنه و سرزنش و تحقیر کردن دیگران را آتش می بینی؛ جهنم می بینی و از ترس جهنم سازی، اضطرار وجودت را فرا می گیرد؛ اضطراری که زمینه های طعنه زدن را که حاصل رویکرد نادرستت به دنیا و نسبت آن با تحلیل نادرست­ ترت از جاودانگی است، از وجودت می زداید و طاهرت میکند؛ طُهری از جنس آیینه!
وقتی ذهن و خیال و تصورت در می ماند از درک عظمت شعله هایی خداافروخته که طلوعش بر دل­هاست و گستردگی اش تا آنجا که احدی از آن بیرون نمی­ماند و امتدادش تا همه مراتب موجودیت انسان؛ دیگر جا و زمینه­ ای برای همز و لمز نمی ­ماند. این است که آیینه­ می­ شوی و به اقتضای آیینه بودن، بومی میشوی برای ترسیم نقشی از دشواری شکسته شدن، آداب و قواعد شکسته نشدن و نشکستن و مصادیق عینی کسانی که نمی­ شکنند و هم نمی­ شکنند.
«همزه» که میخوانی، رها میشوی؛ رها از زودرنجی و شکنندگی و پاک میشوی، طاهر میشوی؛ طُهری از جنس آیینه!

با احترام
التماس دعا
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۲
کاظم رجبعلی