.

بایگانی

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

به درخواست انتشارات کتابی پیشنهادی برای برگزاری مراسم اعتتکاف، درخواست شد؛ فرصت تألیف تا زمان مقرر نبود، کتاب زندگی به سبک زیارت، سوره نوشت های سوره مبارکه حجرات را پیشنهاد دادیم. در توجیه تناسب این کتاب با این مراسم که چندان هم دور نیست، مطالب زیر نوشته شد.


وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ (سوره مبارکه بقره:125)

سه مفهوم از یک حقیقت هستند که معادل یکدیگرند و قداست و نقششان و درک مراتبی که در زندگی ایجاد می کنند بسیار مهم و راهگشاست.

ربط دو مفهوم از این سه مفهوم برای عرف ما شناخته شده است؛ همه می دانیم که امام و حقیقت او با قرآن همراستاست.

امام را قرآن ناطق می­شناسیم و البته که قرآن را نیز باید امامی بدانیم که شرح و تفصیل همه آیات و معارف ضروری زندگی و حیات طیبه است. مفهوم سومی که معمولاً مغفول است، مسجد است. مسجد امامِ همه بناهایی است که جامعه انسانی را می سازد. مسجد بستر و خانه قرآن و امام است.مسجد امامی است که به شکل یک بنا، پایگاه و سازماندهی مؤمنین جلوه کرده است؛ همانطور که قرآن امامی است که در جلوه کتاب و کلمات خود را معرفی نموده است. این سه را که بشناسیم و جهت آنها را در نظام معرفتی خودمان با آنها هماهنگ کنیم، امکان و قدرت برقراری حاکمیت الهی را می یابیم.

بر این اساس اعتکاف چیست؟ و چگونه می تواند در این خصوص راهگشا باشد؟ چه طرحی می تواند اعتکاف را به عنوان عبادتی که امام، قرآن و مسجد را در یک راستا قرار می دهد، وارد معرکه جدی جامعه نماید؟

راه حل در سوره مبارکه حجرات بیان کرده است(یعنی رجوع به قرآن)، معارف و مضامین این سوره انتخاب می شود. در ثواب قرائت آن سوره می خوانیم که ثواب قرائت این سوره زیارت رسول خداست.(یعنی رجوع از قرآن به ساحت پیامبر و شأن امامت او در جامعه)اکنون اگر این هر سه قالب و شکل اقامت در مسجد را بیابد،(مثلا در اعتکفی سه روزه) مسجد تبدیل به زیارتگاه امام میشود برنامه و معارف این اقامت و زیارت نیز بر عهده سورهای از سوره های قرآن خواهد بود.

اکنون پیام و اصلاح برادری به عنوان موضوع محوری سوره مبارکه حجرات می تواند ولایت­پذیری را در سایه قرآن و درمحمل مسجد، نهادینه و تبدیل به جریان نماید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۳۶
کاظم رجبعلی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

همایش سوره مبارکه عبس، به همت دوستان مدرسه حمد(هنر، ادب، رسانه)  سه شنبه هیجدهم اسفندماه برگزار شد. به نسبت همایش های سوره ای دیگری که دیده­ام، آنقدر متفاوت و متمایز بود که بشود نکات خواندنی زیادی را در آن یادآور شد.

1.       این همایش یک منطق تدبری در مورد سوره مبارکه عبس داشت؛ و آن اینکه آیات ابتدایی سوره همان بخشی از سوره است که دیده می شود و الباقی آیات سوره،(که شامل چهار دسته دیگر می شوند) لایه­ها و جانِ همان بخش است که در مراتب مختلف تحلیل شده است.با این فرض تمرکز روی تصدی و تلهی نابجای عبوس است و هر چه بعد از این آمد، پرده­های مختلف از این توجه و بی توجهی نابجاست.

2.       تمرکز فوق، آنقدر کار را ساده و آنقدر محور بحث را مشخص نمود، که خیلی نیاز به توضیحات جزئی پیدا نشد و تنها تک مضراب هایی که بگوید قسمت های بعدی سوره چه ربطی با آن مضمون دارد، کافی به نظر رسید. به همین دلیل مخاطبان دو دسته شدند: دسته ای که توضیح کم و اشاره وار  راضی شان نکرد. این دوستان منظور حرف ها را خوب فهمیدند اما دلیل فهمشان را به دانسته های قبلی خودشان استناد دادند و با در نظر گرفتن یک مخاطب مبتدی، توضیحات همایش در مورد سوره را ناکافی فرض کردند. گفتنی است این دوستان، علی رغم نقد و احساس نیازشان، راضی بودند و حس مثبت و بانشاطی داشتند. دسته دوم دوستانی بودند که کمتر با این فضا و حتی این سوره آشنایی داشتند اما هم خوب متوجه منظور شدند و ابهام زیادی برایشان به وجود نیامد و هم راضی بودند و حس مثبت و با نشاطی داشتند.

3.       دکور این همایش بسیار جزئی بود؛ با ورودم به محل، اولین چیزی که به ذهنم رسید یک ای کاش بود! ای کاش فضاسازی شبیه کلاس های معمول و همیشگی که در این محل تشکیل می شود نمب بود! و کمی تغییر ایجاد میشد. کمی که گذشت ای کاشم را پس گرفتم و تحسین کردم همایشی را که در آن دکور شبیه یک کلاس بود اما هرگز تداعی کلاس نکرد و همایش باقی ماند!

4.            همایش یک تفاوت متمایز با همه همایش های سابق داشت و آن تمایز در این بود که تدبر را هم به مفهوم و بهم بیشتر به سیرِ ایده پردازی و قالب اجرا، سرایت داده بود؛ کارها توسط سازندگان توضیح داده می­شد و بعد از جمع خواسته می شد که نظرشان را بگویند. افراد با این کار تکریم و تحسین می شدند اما یک چیز در کلام همه شان آشکار بود؛ عظمت سوره عبس! و عجزو ادب و تواضع عمیق مؤلفان!

5.         در این همایش دوستان مدرسه حمد(ادب هنر و رسانه)خودشان را واضح تر دیدند. توضیح اینکه در تمام این دو سال که از تأسیس مدرسه می گذرد پاسخ به این سؤال که ما دقیقاً چه کسانی هستیم؟ و تفصیلا قرار است چه کار بکنیم؟ بسیار پرسیده می شد و همواره جواب هم داده می شد اما انگار که پاسخ این سؤال به زبان نباشد و باید با یک کار عینی و عملی مشخص شود. در این همایش صدایی شنیده شد؛ صدا پاسخی روشن به آن سؤال بود. به اینکه تدبر برای ما وضوست تا نمازِ هنر ادبیات و رسانه را اقامه کنیم. اینکه از تدبر تا تخصص فاصله ای است که باید با محتوایی میانی پر شود و طی شود. اینکه کلاس های تدبر، لایه ای از همایش یا تولیدات را به وجود می آورند؛ نقطه عطف کار ما دقیقاً از آنجا به بعد است و...در این همایش به تفکیک تمایز هنر، ادبیات و رسانه از هم مشخص شد. الان هر کس که آن همایش را دید، برای کار رسانه ای، هنری یا ادبی، مصداقی قابل تجسم می شناسد.

6.       در این همایش معلوم شد توسعه دامنه فعالیت، به سمت آموزش تدبر در بستر دانشگاه و ورود نیروهای فراوان و جدید، خیلی مهم است.

7.       در این همایش هر کلیپ و برنامه ای نقش خود را داشت یکی جسم شد، یکی روح یکی چشم و یکی...

8.       به نظرم رسید در این همایش دوستان مدرسه به هم نزدیکتر شدند چه کسانی که غریبی می کردند و صمیمی شدند و چه کسانی که انگیزه زیادی برای صمیمیت نداشتند و دارای انگیزه و ربط شدند.یاد رفته گان و اشخاص کار داشتند و نرسیدگان و نیز مأموریت رفتگان تا اطلاع ثانوی، گرامی باد...

9.       نکته شیرین این همایش، پذیرایی همایش بود. دوستان خلاقانه سیخی چوبی از کباب میوه­ای، متشکل از پرتقال(همان اُترُج/ارجانّۀ در روایات) و موز(همان طلح در قرآن)فراهم کردند، کباب را که خوردم چوبش را به همراه کاغذ تزئینی اش کناری گذاشتم؛ گفتند: «ببخشید استاد! این کاغذ حاوی یک گزاره از سوره است... »برق از سرم پرید به طعامم نظر نکرده بودم...فلینظر الانسان الی طعامه...این همایش سراسرش ذکر داشت؛ از همون کاغذها که مُچت را می گیرد و تو را از عبوس بودن پاک می کند.

10.    تشکر می کنم از خدا...از سوره عبس و از شمایی که با همه کج خلقی های یک عبوس کنار آمدید و به او افتخار همنشینی با ذکر را دادید. سعی و خشیت و تزکی خود را به نمایش گذاشتید و بروزی نیکو داشتید...تشکر میکنم از همه کسانی که آمدند و مراسم باشکوهی را رقم زدند.

11.     ایرادات جزئی هم بماند برای دلِ کار.

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۳۸
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

از میان تمام حکومت های عالم و نظام های مختلف، تنها یک حکومت را می شناسم که اگر در آن نماز را با تمام ابعادش گسترش داده شود، آن حکومت، تقویت می شود.

به همین دلیل و دلایل مشابه آن است که به جمهوری اسلامی ایران و نظام ولایت فقیه اعتقاد دارم. حتی همین خط کش است که خوب و بد جهتگیری های جامعه و جریانات را برایم روشن می کند.

توسعه نماز، تهدیدی برای همه حاکمیت های غیر توحیدی و تنها مقوم و تقویت کننده حاکمیتی است که به نام الله و مبتنی بر ولایت او شکل گرفته است.

نماز انقلابی ترین پدیده ای است که به چشم دیده ای و خواهی دید. اگر میخواهی انقلابی باشی اگر میخواهی فعالیت سیاسی داشته باشی، آن هم سیاستی از جنس و عین دیانت، باید دغدغه توسعه و ترویج اقامه نماز داشته باشی! حی علی خیرالعمل!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۶:۴۶
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

فعلا قاعده بر این است که مدارس روی تدبرها متمرکز باشند و اصلا اصرار بر داخل کردن محتوای هر رشته ای در میدان تدبر نیست. بنا بر این است که از جماعتی که رشته های درسی شان تناسب با موضوع هر مدرسه دارد، متدبرینی تربیت شوند که سیر آموزشی قرآن را طی می کنند. تکلیف تخصص چه می شود؟ پاسخ این است: خوب که تدبر یاد بگیرند و اراده ادامه تخصصشان را هم که داشته باشند، خودشان به نتیجه مطلوب خواهند رسید و حد واسط تدبر در قرآن تا تدبر در رشته مورد نظر را طی میکنند.واضح است که این توجیه حداقل موقتاً درست است!و در دراز مدت به ضد فلسفه تشکیل مدارس تخصصی تبدیل خواهد شد.

از شواهد عینی تدبرخوانده های ادامه تخصص داده که هرگز این دو ساحتشان(یعنی تدبر در قرآن و تدبر در تخصص) به هم نزدیک نشده که بگذریم، ورود نکردن به علمی که حد واسط این دو ساحت و تسهیل گر این دو باشد، هیچ توجیهی ندارد! البته ممکن است گفته شود تا این نسبت و این تلازم میان تدبر در قرآن و تدبر در رشته تخصصی الگویی را معرفی نکند، همچنان گنگ و سردرگم خواهیم ماند که در جواب دلالت می دهیم به تلاش صورت گرفته در تخصص روانشناسی و نیز الگویی که قبل از آن و از خلال تدبر ادبی قابل فهم است.

به این نکته توجه کنید که زبان عربی خود یک تخصص شناسنامه دار است که ظاهراً در عرف علمی از علم تدبر در قرآن هم متمایز است. هر آنچه در تدبر ادبی است موضوع  قواعد زبان عربی به عنوان یک تخصص نیز هست الّا اینکه در تدبرادبی ملاحظات زیر وجود دارد:

 

1. آنچه به عنوان تدبر در هستی به عنوان پایه تدبر ادبی می شناسیم مبتنی بر تحلی عالم هستی بر پایه رحمتی الهی است در جلوه مؤلفه های متکلم(که ذات باری است)، خطاب(غرض و محتوا و معنا)و مخاطب(انسان و یا سایرین)است. بر پایه این تحلیل همه عالم متنی است الهی و فهم درست و غلط اعمال فرد و جامعه یا بهره مندی او از نظام آفرینش و رحمت واسعه الهی وابسطه به شناخت این متن الهی و امکان متنی دیدن همه پدیده هاست. این رویکرد مبتنی بر قرآن و نیز روایات است(به کتاب های منظومه هستی به ویژه دو کتاب کلمه و کلام در هستی مراجعه شود)

 2. در تدبر ادبی از آن اقوال و نظرات علم ادبیات عرب استفاده شده است که متناسب با سیاق متن و عرف قرآن باشد. یعنی اگر در تدبر ادبی نظری مورد تأکید قرار میگیرد، معنایش انتخاب دامنه مشخصی از نظراتی است  که اتفاقاً آنها نیز در علم ادبیات عرب وجود داشته و جایگاه دارند و از جای دیگر نیامده است.

3. در تدبر ادبی از قواعدی استفاده شده است که در قرآن کاربرد دارند. این قواعد نیز از جای دیگری جز علم و دستور زبان عربی متداول، آورده نشده است. و همین علم مورد اعتنا بوده است.

4. در تدبر ادبی نوع دسته بندی موضوعات حتما در بسیاری از موارد با دسته بندی های متداول دستور زبان و ادبیات عربی متفاوت است.. موضوعات موجود همان هایی هستند که در زبان و ادبیات عرب موجودند با این تفاوت که همجواری آنها مبتنی بر منطقی است که مایه های آن از یک جهانبینی و تدبر در هستی وام گرفته شده است. اینکه چه موضوعی از مباحث عربی کنار چه چیز دیگر قرار بگیرد، نقطه تفاوت میان تدبر ابی و ادبیات عربی متداول است.

5. در تدبر ادبی ادغام چند شاخه مهم از زبان  عربی، از جمله علم نحو و معانی و  غیر آن در یک قاب صورت گرفته است و این هیئت واحد و به نحوی است که تناسب ویژه را با نوع نگاه مبتنی بر تدبر در هستی داشته باشد.

نتیجه:

  • نیازمند پژوهش های واسط میان تدبر و تخصص هستیم و کنارگذاشتن تاکتیکی آن به معنای پاک کردن صورت مسأله نیست.
  • آنچه در تدبر ادبی به وقوع پیوسته یک نمایشگاه کامل از آن اتفاقی است که میان تدبر و تخصص می افتد.
  • تدبر ادبی چون معرف نسبت متن با قرآن است، برای ترجمه قرآن به زبان هر تخصص و نیز ترجمه هر تخصص به زبان قرآن لازم است.

امیدوارم وقتتان تلف نشده باشد. از حرف های بالا که بگذریم روایتی از امیرمؤمنان(ع) از هر سخنی شیرین تر و قابل استفاده تر و قابل فهم تراست:

       مَغْرَسُ الْکَلَامِ الْقَلْبُ: قلب محل کاشت کلام است. 

       وَ مُسْتَوْدَعُهُ الْفِکْرُ: فکر امانت دار آن است. 

       وَ مُقَوِّیهِ‏ الْعَقْلُ‏: عقل آن را تقویت می‌کند.

       وَ مُبْدِیهِ اللِّسَانُ: زبان آن را آشکار می‌کند.

       وَ جِسْمُهُ الْحُرُوفُ: جسم آن را حروف تشکیل می‌دهد.

       وَ رُوحُهُ الْمَعْنَى: روحش معناست.

       وَ حِلْیَتُهُ الْإِعْرَابُ: زیورش اعراب است.

       وَ نِظَامُهُ الصَّوَابُ: صحت چینش مایه نظم و درستی آن است.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۷
کاظم رجبعلی