.

بایگانی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

آیات 1تا6

با دیگران فرق داشت، نه اینکه تافته جدابافته باشد، اتفاقاً در اکثر اوقات مثل بقیه بود؛ اما مواردی می­شد که همه می­فهمیدند او نسبت به چیزهایی دغدغه و حساسیت بیشتری دارد و به همین دلیل از دیگران متمایز است. وقت­ هایی که رنگ چهره ­اش عوض می ­شد، زمان­هایی که غیرتی می­ شد، اوقاتی که به فکر فرو می­ رفت، و لحظاتی که چشمش پر  از اشک می ­شد، اینها موقع ­هایی بودند که فرق داشتن او با سایرین معلوم بود. در همه اوقات یاد شده، انگار که او رفته باشد جایی دیگر. جایی که به آنجا تعلق داشت و اهل آنجا بود؛ نمی ­دانم کجا ولی حتماً جایی که خصلت اهالی آن، اهمیت بیشتر نسبت به بعضی­ چیزهاست. به هر حال عالَم او عالم شش دانگ­ها بود و مردم آنجا برای این هوشیاری برنامه داشتند برنامه ­ای که در آن باورهایی است که سبب می­شوند همیشه بیدار بمانند و باعث بیداری دیگران شوند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۱۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

مدتی بود که احساس می کردم حرف زدن با این بچه ها به شکل و روش­های گذشته، فایده ­ای نداره...حال بچه ­ها خوب نیست. یک نوع احساس روزمرگی و عدم رضایت...نه به خاطر اینکه هیئتشان رونق نداشته باشه یا محتوای کارهای مجموعه ضعیف باشه...شاید به دلیل کارنابلدی... یک جور نداشتن مدیریت، روی حالاتی که برای هر انسانی پیش میاد و به اونا باید به چشم فرصت نگاه کرد. غم و اندوه، بلا و مصیبت یا فشار و سختی از نظر اهل بیت(ع) فرصت­های نابی برای بندگی و مناجات با خدا و درس آموزی بوده ­اند. یه نگاه به فهرست دعاها این نکته رو تأیید می­کنه. به نظرم رسید، یکی از چیزهایی که از توی دعاهای اهل بیت(ع) باید یاد بگیریم، همین نکته است. صحیفه فاطمیه را با خودم برداشتم و صاف رفتم توی هیئت دانش ­آموزی و روی صندلی نشستم. هیئت دانش آموزی است اما مخاطباش هم مربی(دانشجو)هستند و هم دانش آموز؛ این خودش یه جور یکدست نبودنه ...البته دانش آموزها هم که توی یک رده نیستند...اینها کار رو سخت تر و پیچیده تر می­کنه...ولی خوب...خوبیش اینه که می­دو نستند برای چی اومدند و همه سرتاپا محبت به اهل بیت(ع) هستند و خیلی تشنه....بعد از سلام و بسم الله و...مقدمات معمول، بحثم را اینطور شروع کردم:  

ما که هم ­سن شما بودیم؛ چندتایی آدم عجیب  و غریب دیدیم، بعدها فهمیدیم دیگه مثل اونا نیست، انگار که همون چندتا بودند. یکی از آونا یه حاج آقایی بود که هر جا می ­رفت، از اول تا آخر منبرش با صدای زیبا شعر میخوند. همه حرفاش رو اینطوری می­زد. برای خودش آقای خاص بود؛ همه هم اونو به همین شکل می­شناختند و می­ پسندیدند.

امروز که داشتم می­ اومدم... این کتاب را گرفتم دستم؛ گفتم مثلا من هم می تونم از امروز به بعد آقای خاص باشم...اصلا هم خنده نداره مگه من چیم کمتره؟! می­خوام بشم یه آدمی که فقط و فقط هرجا که می ره دعاهای حضرت زهرا(س) را می­گه. ولی نه به شکل مناجات و اشک و آه که اون هم در جای درست خودش و به شکل مناسبش چیز بدی نیست. اما این شکل باید چه جوری باشه؟ امشب می­خوام در این مورد صحبت کنم. میخوام صحیفه فاطمیه براتون بخونم؛ اما سبک مناسبی براش دارم؛ سبکی که شرط اولش پاسخ تک تک شما به یک سواله.

بچه ­ها هاج و واج نگاه میکردند و سعی می کردند بفهمند من چه چیزی می­خوام بگم.

گفتم:  می خوام بدونم اگه قرار باشه بگی شبیه چه چیزی هستی، از خودت چه توصیفی داری؟ اصلا شما الان شبیه چی هستید؟

مثل یه آدمی که چه جوریه؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۴۸
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

قبل از رفتن به هیئت دانش ­آموزی، یک سر رفتم درِ خونه مادرم...باید یک بسته ­ای را به او می­ دادم. توضیح دادم که دیرم شده و نمی­تونم بیشتر پیشش بمونم...خوشش نمیاد دستش رو ببوسم خم شدم تا صورتش را ببوسم دست انداخت دور گردنم...انگار که توی یک لحظه آسمون دلم ابری شد...قبلش هواشناسی هیچ چی اعلام نکرده بود...هوا صاف صاف بود...ولی الان فقط باید زودتر جمع و جور می کردم و می­ رفتم  ...چون اگر بارون می اومد، الکی گل و شل می ­شد و مادرم احساس نگرانی می ­کرد...

خوب.... خداحافظی کردم و رفتم بیرون...مسیر حرکت رو، یا یادم رفت گریه کنم یاشایدم جو تست و مسابقه منو گرفت ....که چقدر می تونم روی خودم کنترل داشته باشم...رسیدم هیئت ولی با توپ آماده شلیک...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۸
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

ابراهیم مجسم، که خون بهای ذبیحش، مبنای حرمت خون محترم شد! کسی که سوره فیل جلوه های ویژه کوبنده ترین احتجاج توسط او شد.  همزمان با جاری شدن جمله ویران کننده اش، محمد(ص) متولد شد! و چهل سال پس از جمله توحیدی او مبعث شد و قرآن نازل شد... تو جدّ محمد و احتجاج قرآنی ات از همان ریاحینی بود که دیرینه شناسان قدمت رویشش  را تا صحف ابراهیم(ع) و موسی(ع) تخمین زده اند.

تو جدّ همه سیادت ها و احتجاج تو سید همه احتجاج های عالم است! انا رب الابل و انّ للبیت رب سیمنعه

و اینک از جایی که گمان نمی رفت، ابابیل جملات تو  انقلاب کردند. اینبار از ایران و اکنون چهلمین عام الفیل است که آن جملات انقلابی برای مبعوث شدن از غار حراء سرازیر شدند  تا کار را یکسره کنند! جهان مسجد خداست و خدا معامله ای سخت با جهانخواران می کند...   

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۷ ، ۲۲:۴۳
کاظم رجبعلی