بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
نفر اول: حالش از همه چیز به هم میخورد، به خصوص جوابهایی که از قبل حدسش را میزد، رفتارهایی که به نظرش کلیشه میآمدند واکنشها و تقریباً بیشتر چیزهای دور و اطراف، معده او را تا آستانه گلو بالا میآورد. عین یک کسی که توی ماشین در حال حرکت، دلآشوب شده باشه یا مادری که دچار بدویاری باشه. این آدم استعداد هر کاری را داره به خصوص فرار از جبهه...
نفر دوم: اصلاً تحمّل شنیدن نداشت. به خودش میپیچید و منتظر بود صحبتها تموم بشه، دست از سرش بردارند تا بتونه تجدید وضو کنه، «آخه برادر من! لایههای ساختار وجودی انسان به چه کار من میاد؟ ول کن بابا این حرفارو، نیاز من چیز دیگه است، شما در هپروت به سر میبرید یه سر توی جامعه بزن ببین چه خبره واقعیت یه چیز دیگه است... آخ»
نفر سوم: تموم سر و کلّهاش رو دود و کثافت گرفته بود. چرب بود و چنان با نوک ناخوناش روی پوستش میکشید که دلت ریش میشد. «چیه داداش؟تا تنی به آب نزنم هیچچیز نمیفهمم. اصلاً از خودم هم بدم میاد چه برسه به...»
نفر چهارم: ضعف کرده بود و حال حرف زدن نداشت کمی سکوت کافی بود تا نغمه غمانگیزی از اعماق معده ایشان به گوش برسه. «حالا دیگه صحبت کردنت بین نماز چیه؟ همین کارها رو میکنید که امثال ما جوونا از دین زده میشیم بمیرم برای مردم سومالی و...»
چند نکته: اول اینکه مصادیق یاد شده معرّف اقسام مین یا تلههایی هستند که ممکن است یک مجاهد خودش یا دیگران را با اونها مواجه ببیند. اقسام مینهای دیگر هم وجود داره که در اینجا به ذکر اونها نپرداختیم. دوم اینکه، همگی حالات یاد شده در یک چیز اشتراک دارند و اون قبض و کم حوصلهگی و تنگ شدن ظرفیت عمل است. سوم اینکه، غالب تلههایی که مصداقهایی ساده از اون ذکر شدند دارای مصادیق بیشماری است که قابل انطباق با بدحالیهای ما یا جامعه و افرادی است که با آن روبرو هستیم.
شاید توی نگاه اول و در جهت خنثی شدن همه این مینها راهکارهایی بدیهی را پیشنهاد کنید به نفر اول کمک کنید تا به استقبال راحتی بره دومی هم تکلیفش روشنه نفر سوم هم با شستشو مشکلش برطرف میشه لقمهای نان میتونه مشکل چهارمین نفر رو حل کنه. اینها همه در صورتی جوابش راحته که مصداق مورد مواجهه، همین شکلی باشه نه اینکه مجبور باشید. مثلاً فلانی را که با فلان مشکل روبروست، تحلیل کنید که جنس مشکلش، (بخوانید نوع مین او) شبیه نفر اولی است یا نه. کاش مسأله به همین جا ختم میشد، چون باید یک انطباق دیگر هم بدهید و اون انطباق راه حل یاد شده با راه حلی مناسب موضوع است. مثلاً اگر کسی کم حوصله بود و جنس کم حوصلهگی او، از مدل نفر اول بود، نمیتوانید از او دعوت به استفراغ کنید. باید کاری با مدل چنین واکنشی طراحی کنید. نوعی استفراغ مفهومی. خلاصه که خنثی کردن مین، از این منظر کار راحتی نیست و اینجا هم قصد تبیین جزئیِ خنثیسازی اقسام مینها رو نداریم. اما نکته مهمتر اینه که بدونیم وقتی شخص شخیص بنده و شما پای مبارکمان روی یکی از این مینها قرار گرفت و در آستانه انفجار بودیم، متوجه باشیم که تله در کار بوده و خونسردی خود رو حفظ کنیم، دقت داشته باشید علایم قرار داشتن در میدان مین، همون علایم مرگ نیست. پس لطفاً رفتار مناسب با وضعیتی که در آن قرار دارید داشته باشید. باید دانست که غالباً این تسلط بر خود و حفظ، هر نوع مین رو، در زمان مناسب خودش خنثی میکنه. راستی من و شما نه حق داریم و نه وقت، که تسلیم بشویم. به چه بهانهای پا پس بکشیم؟ به بهانه دلآشوبی؟ یا به بهانه چرب بودن سر و کله؟ به هر حال پرچم دست ماست چه حال خوبی داشته باشیم و چه بدحال باشیم. امام سجاد(ع) فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)