.

بایگانی

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

خورشید غروب کرده است. غروب کرده، یعنی هست؛ اما دیده نمی­ شود. و سایه ­های زیبا، نه، بلکه سایه ­هایی که زیبایی را می­ سازند، به هیجان آمده­ اند؛ بزرگ شده­ اند؛ شاید دوبرابر. همه به روی زمین می­­ افتند. سجده می­ کنند. زیبا و با شکوه؛ سایه­ ی کوه، سایه­ ی انسان­ ها، سایه­ ی نخل­ ها، سایه­ ی شتران، سایه­ ی...سایه ­ها همه جا را به تسخیر خود در می آورند دستانشان را به هم می­ دهند، صف می بندند به یکدیگر می­ چسبند و شب می ­شود. شب می­­شوند. شب بزرگ­ترین سایه روی زمین است. آرام، با وقار و البته پر رمز و راز. با طلوع فجر، خورشید آمده است، اما دیده نمی شود. با وقار قدم بر می دارد و پیش می­ آید. طوری می ­آید که آرامش سایه­ ها و صف نمازشان برهم نخورد. با طلوع خورشید، سایه ­­ها یکی یکی از سجاده ­ها بلند می­ شوند. ظهر که شد همه سایه ­ها ایستاده­ اند. محو خورشید؛ در آغوش خورشید. از خورشید دستور می­ گیرند، آماده مأموریت می شوند تا عصر که وقت حساب و کتاب است. وقت جزا، وقت اندازه­ ها. این زمین است و آن خورشید و آنها مخلوقات خدا هستند، با سایه­ هایشان.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۱:۱۳
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَری‏ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ (سوره مبارکه حشر، آیه16)

اکنون دیگر همه می ­دانند

هر کسی با امریکا طرح برادری ریخت،

مفتضح شد....

سیزده آبان، روز فریاد مرگ بر شیطان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۷:۱۱
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

دوشنبه بیست و هشتم صفر، لحظات و ثانیه­ ها به عیادت مردی آمده ­اند که خواستنی­ ترین بنده خداست. مهاجرین که مدت­هاست با قریش آمیخته­ اند و انصار درگیر نگرانی­ هایشان هستند. یکی می ­ترسد علی سرکار بیاید و آنها مجالی برای ابرازِ بودن نداشته باشند. و آن دیگری می­ ترسد قریش که تا امروز میهمان بوده، میخ ماندنش در مدینه را بکوبد و بر میزبان سروری کند. کسی در خانه محمد، جز اهل بیتش و تعداد کمی از یارانش نیست. علی سرش را بردامان گرفته است.

«سلام بر برادرم عزرائیل. برای بردنم اجازه داری.» فاطمه اشک می ­­ریزد. اما بی ­تابی نمی ­کند. هیچ کسی به اندازه او تسلط بر اوضاع ندارد و هیچ کسی به خوبی او همه زندگی محمد را در چند جمله کتاب نکرده است:

«شهادت می­ دهم پدرم بنده خدا و فرستاده  او بود. خدا قبل از آنکه او را بفرستد، انتخابش کرده بود. و قبل از آنکه او را برای خود بردارد، نشانش کرده بود و قبل از آنکه مبعوثش کند، او را خواسته بود. درست زمانی که مخلوقات با غیب ارتباطی نداشتند و اتفاقات هولناک آنها را پوشانده بود و نزدیک به منقرض شدن بودند. پدرم پرچمی از جانب خدا بود برای اینکه همه کارها سامان بگیرد و احاطه خدا بود تا بر همه حوادث روزگار چیره شود و معرفت الهی بود برای دانستن اینکه جای هر چیزی کجاست. خدا او را برانگیخت تا امر و دستورش را تماماً جاری کرده باشد و حکم امضا شده ­اش را محکم کند و رحمت بی دریغش را به هرجا که لازم است برساند. امت­ها را دید که فرقه فرقه در دین­ های مختلف بودند. در حالی که معتکف بر آتش­هایشان و در حال پرستش بت­هایشان بودند و خدا را با آن همه شناختنی بودن نمی­ شناختند. خدا با وجود پدرم محمد، آن ظلمت ها را نورانی کرد و از قلب­ها ابهام­ها را کنار زد و چشم­ ها را به کنار رفتن ابرهای گرفته، روشن کرد. میان مردم هدایت را برپا کرد و از اغوا شدن بیرونشان آورد و کوری آنها را به بینایی منتهی کرد و به دین استوار راهنمایی ­شان کرد و به راه مستقیم دعوتشان نمود. سپس خداوند او را گرفت. گرفتنی که با رئوف بودن و اختیار دادن و رغبت داشتن و ایثار همراه بود. پس او از سختی­ های این خانه به راحتی و آسایش جایی وارد شد که پوشیده از فرشتگان نیکو و رضایت پروردگار مهربان و مجاورت فرمانروای قدرتمند است. صلوات بر پدرم پیامبر خدا و امین او و منتخب او از میان مخلوقاتش و برگزیده خداوند. سلام براو و رحمت خدا و برکات او بر او باد.»

در شام غریبان علی بن موسی الرضا(ع) مصادف با سی­ ام صفر سال1441هجری قمری، برابر با هفتم آبان 1398هجری شمسی، نگارش این کتاب به پایان رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۸ ، ۲۲:۱۰
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

مردمی هم که قرآن نمی­ خوانند، شگفت­ زده از ثواب قرائت­ هایی هستند که محمد درباره سوره­ های قرآن می­ گوید. هر کسی که سوره فلان را بخواند، خدا فلان پاداش معنوی را به او می ­دهد و ... ممتازترین پاداش­ها هم هم­نشین شدن با محمد در بهشت است. مطرح کردن پاداش و ثواب برای خواندن قرآن، هیچ کاری هم که نکند، نقل مجلس­ ها و گفتگوهای مردم شده است و جای بسیاری از هرزگویی­ ها را گرفته است. برای خیلی­ ها هم رغبت و میل ایجاد کرده تا سوره­ ای را یاد بگیرند و با خواندن آن بی نصیب از برکات قرآن نمانند. برخی هم اشتیاق و ولع یادگیری سوره­ های بیشتر را پیدا کرده­ اند تا هرچه بیشتر از پاداش­ های معنوی قرآن بهره ببرند. پاداش ­هایی که گاهی برای برطرف شدن مشکلات و گره ­های دنیایی آنها نیز مفید است.  مسجد پیامبر، پایگاه آموزش قرآن است. و تا محمد زنده است، قرآن نازل می ­شود. هرچه به مسجد محمد نزدیکتر باشی و محمد و اهل بیتش را هم ببینی فهم و برداشت بهتری از کتاب خدا پیدا می­ کنی. محمد می خواهد برای تماشای حقیقت، شاهد بسازد. شاهدهایی که بتوانند دریافت قرآن از آسمان توسط محمد را تماشا کنند و آنچه را او گرفته است را در زندگی خود ببینند و مورد استفاده قرار دهند. با آن گریه کنند، بخندند، حیات پیدا کنند و به شکلی که گفته بمیرند؛ اگر سؤال و مشکلی پیش آمد از آن بپرسند؛ برداشت سطحی و فهم کج نداشته باشند و خلاصه حرف­ها و ادعاها و آرزوها و گذشته و حال و آینده خود را در کتاب خدا مشاهده نمایند.

محمد اسبی را از مردی اعرابی خریده است. اعرابی اصطلاحی است که درباره بیابانگردان به کار می­ رود. بعد از تمام شدن معامله، منافقان دور آن مرد را گرفتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۱
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

انسان­ها در طول زندگی خود شاهد حقیقت هستند. از آن عکس­برداری می ­کنند، به خاطر می­ سپارند و اگر جای دیگری آن را دیدند با چیزی که پیش خود دارند مقایسه می­ کنند. بعد می­ توانند بگویند این همان چیزی است که من قبلاً دیده ­ام. انگار هر حقیقتی دو نسخه داشته باشد: نسخه­ ای که نزد شاهد است و شاهد آن را می ­شناسد و نسخه ­ای که در زندگی قابل مشاهده است. نسخه دوم حقیقت، خودش سراغ شاهد می­ آید؛ و شاهد اگر با انصاف باشد، تأییدش می ­کند؛ لازم باشد، به دیگران هم می ­گوید که درست، همین است. اما اگر شاهد بی انصاف باشد، بعضی وقت­ها خودش را مخفی می­ کند تا با چیزی که باید تأییدش کند، روبرو نشود، گاهی نیز خود را آشکار می­ کند اما با دروغ، آن را انکار می­ کند.

قرآن کتاب خداست. مسلمان­ها قرار است آن را تصدیق کنند؛ یعنی به وجدانشان که برگشتند، ببینند این نسخه از حرف­ها، همان گم شده آنهاست که تصویرش را پیش خود دارند. به همین دلیل است که به آن ایمان آورده ­اند. قرآن مؤمنان را آرام می­ کند چون، نسخه­ ای از همان حرف­هایش را به شکل احساسی از نیاز و خواستن، در درون خود دارند. محمد مردم را با کتاب آشنا کرد؛ با گمشده ­ی پیدا شده­­ ی زندگی شان. محمد می ­خواهد قرآن در زندگی مردم گشوده باشد، تا حقیقتی به نام کتاب گشوده بماند. آن نسخه ­ای که همیشه پیش ماست و ما با آن می­ توانیم حقیقت را بشناسیم، کتاب است. کسی که کتاب در زندگیش گشوده شود، برای ایمان داشتن، نیازی به معجزات عجیب و خارق العاده ندارد. او نیازش را می­ بیند و پاسخ به آن را که در کتاب خداست، مشاهده می ­کند. آنگاه می ­گوید شهادت می ­دهم که خدای بلندمرتبه و بزرگ راست گفته است. محمد وقتی می­ گوید کتاب، منظورش همین است.

او از اولش هم، فقط نوشته­ شدن چیزی به وسیله کاغذ و مرکّب را کتاب نمی­ دانست؛ هر چند به همین نوشتن که با قلم روی کاغذی از جنس پوست، یا حتی تکه­ای از استخوان پهن یاد داده می ­شود، اهمیت می­ داد. چون خود این کار هم به شناختن کتاب و وارد شدنش به زندگی کمک می­ کند.

اکنون افراد زیادی هستند که قرآن را به شکلی که نازل می ­شود و محمد راهنمایی می­ کند، می­ نویسند؛ با این وجود، محمد هیچ صفحه­ ای را برای نوشتن مناسب ­تر از سینه و حافظه انسان­ها و به ویژه اعمال و رفتارهای آنها نمی­ داند.  او نخواست و هرگز هم اجازه نداد قرآن روی کاغذی نوشته شده باشد که آن را در صندوقچه ­ای بگذارند و درش را قفل کنند و کلیدش فقط دست عده ­ای معدود باشد. این معامله ­ای بود که مسیحیان و یهودیان با کتاب کردند. کتاب باید دست همه باشد و با سواد و بی­ سواد آن را بخوانند تا بتوانند در واقعیت زندگی، مثل یک شاهد با انصاف، تصدیق و امضایش کنند.

هر کسی کتاب را بهتر می ­فهمد، به محمد و اهل بیت او نزدیک تر است. چون آنها برای رسیدن به هدف ­های بزرگ، گم­شده پیدا شده او هستند. محمد و اهل بیت او، اتفاقات عادی و روزمره ­شان هم منطبق با کتاب و اصلاً خودِ کتاب هستند. هر روز یک اتفاق جدید. یک روز خبر افطار سه روزه علی و خانواده ­اش با آب و دادن غذایشان به مسکین و یتیم و اسیر؛ و بعد نازل شدن سوره انسان، روز دیگر یک دیدار معمولی و سلام و علیک­ شان با یکدیگر که آنقدر مهم شد که گفتند این ماجرا همه جا نقل شود، چون تأثیرش بر انسانها می ­تواند گرفتاری­ ها را برطرف کند. مسجد پیامبر و خانه اهل بیتش محلی شده است برای به وجود آمدن حکایت­ های حقیقی از جنس چیزهایی که در قرآن هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۵:۵۷
کاظم رجبعلی