بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
به بهانه ی سوره ی مبارکه ی حدیدتیرماه 89
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ» (سوره حدیدآیه: 25)
قال علی بن حسین7: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)
«سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع عَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآیَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِیدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِکَ فَقَدْ هَلَک»( الکافی، ج1، ص91)
و باز دم، وامدار می کرد سینه ی مقروضی را، که دم می گرفت و پس نمی داد که این کوره، هر دم، دم طلب می کند و باز دم می خواهد!
و سینه، این همه دمیدن را می خواهد، تا پاره ی آهنی که همه ی منفعتش صیقلی شدن و سرخ ماندن است، احیاء شود، ضربان یابد، و تسبیح از سر بگیرد.
بکوب ای همه ی سنگینیِ وامدار بودن، بر این تفدیده ی سرخ، که این قلبِ تفدیده، آخرش را به اول، و ظاهرش را به باطن مقروض است؛ بکوب که اکنون است، گاهِ خاشع شدن و آشفتگیِ جانِ پر رخنه، از بیمِ زنگار گرفتن و قساوت و تاریکی، زمانِ به هم رسیدنِ ظاهر و باطن و اول و آخرِ این تسبیحِ سرخ.
و چون شمشیر از پسِ صیقلی شدن، صدّیق نام گرفت و با تو همراه شد، باز هم کوبیدن از سر بگیر، که صیقل خوردن و درخششِ این شمشیر، نورِ آخرش را از انعکاسِ اولین صیقل، ملتمس می شود، و نورِ ظاهرش را از انعکاسِ باطن.
بکوب ای پتکِ سنگینِ مقروض بودن، بر این تفدیده ی سرخ، که این شرمِ گداخته به جرم محکم نبودن، به اول تا آخرِ زمان بدهکار است و بدهکاری اش را در عوضِ دوباره کوبیده شدن، وام خواهد داد تا به میزانِ برپاییِ قسط، باز هم کوبیده شدن را وام بگیرد.
بکوب ای پتکِ سنگینِ وامدار بودن، تا فرصتِ سرخِ کوبیده شدن، مجالی ندهد برای یأس و بد مستی و تا همیشه گداختن، شهادتی سرخ است بر شهادتی سرخ .
و باز، این سینه بود که دم می خواست و بازدم می خواست که صیقلِ خون چکانش، جلوه گاهِ «من ذالذی یقرض الله قرضاً حسناً» بود و در آنجا، در آن صیقل، پیدا بود که خداوند دم می خواست باز دم می خواست.