.

بایگانی

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها بعلها و بنیها

مقدمه:

تدبر به معنی ملحوظ داشتن عاقبت یک چیز است. منظور از این ملاحظه، گاهی عاقبت نگری، گاهی عاقبت گرایی، گاهی عاقبت سنجی، گاهی عاقبت شناسی است.

تدبر در چیزی گاهی در مقام روش به بیان چیستی و چرایی و چگونگی آن موضوع گفته می­شود.

در مقام مهارت نیز تدبر در موضوعی، وقتی اتفاق می­افتد که آن موضوع را در دستگاهی تدبری تحلیل کنیم.

گاهی نیز تدبر را به عنوان به عینیت در آوردن و عملیاتی ساختن یک حقیقت می­شناسیم.

تدبر را باید در ردیف تفکر و تعقل مورد ملاحظه قرار داد و نباید آن را در ردیف و در کنار تفسیر گذاشت. چون تفسیر یک متن یعنی تبیین منظور متکلم از آن متن ولی تدبر در آن متن  یعنی ملاحظه عاقبت در آن متن برای نیاز انسان.

اگر وصف تدبر این باشد، تدبر را باید جزء انسجامی در نظر گرفت که باید در انسان وجود داشته باشد یعنی پایه ظهورش انسان است و وابستگی به قرآن ندارد؛ مثل عقل که انسان باید عاقل باشد و عاقل بودن او وابستگی به متن قرآن ندارد.

اما توضیح فوق دلیلی نیست بر اینکه نتوان در قرآن تدبر کرد که اتفاقاً هیچ چیزی به اندازه قرآن شایسته تدبر نیست و انسان به چیزی بیشتر از تدبر در قرآن نیاز ندارد.

با این مقدمه تدبر دانستن روشی است که با آن قرآن را هم می توان تدبر کرد و البته قرآن چون تبیین کننده هر چیزی است تدبر را هم تبیین کرده است.

متن زیر روایت مکالمه گونه تدبر در جزوه دوم است(تدبر گزاره ­ای) البته درس ها را با یک پس و پیش و در سه قسمت سامان داده است: درس گزاره گرفتن از واژگان(موضوع قیود و مصادیق و آثار و لوازم+نطق و قول و کلام+انواع تقابل: تضاد، نقیض، تضایف، عدم و ملکه) را اول آورده؛ سه درس خوب دیدن و خوب شنیدن، پس زمینه، قالب­های ادبی و بیانی را دوم آورده و نهایتاً الباقی دروس یعنی گزاره ­ها و درجات آنها و نیز نمودار را یکجا و آخر همه ذکر کرده است.) اسم این سه قسمت را هم برای اینکه با نیازهای مخاطب هنر و ادب و رسانه تنظیم شود، به ترتیب نسبت­ ها، زاویه­ ها و نهایتاً قاب­ بندی گذاشته­ است. به جز این عناوین در قالب مثل هر جیز از خط و نقطه و هندسه و اینها هم گفته می شود، افزوده های ما برای نیاز هنر ادبیات و رسانه است.

این متن مثل مستفعل فعول برای یک شعر می ماند...به ظاهر ساده­ اش نگاه نکنید...اگر لباس تن این متن شود غوغا خواهد کرد...

به دلیل همین جایگاه مستفعل و مفاعیل فعول بودنش، تدبر را مطلق گفته و تمرکزش را از قرآن برداشته تا معلوم کند تدبر مثل تفکر و تعقل است و در رتبه و ردیف تفسیر نیست... اما فقط کافی است تدبر در قرآن اتفاق بیافتد... باید بیایی و تماشا کنی:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۶ ، ۰۶:۰۵
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

«- یک سوره را چطور می فهمی؟ اصلا یک جمله را چطوری می شود فهمید؟

: خوب به ترجمه مراجعه می کنم و می­فهمم

-یعنی تا حالا پیش نیامده کسی با تو به زبان فارسی هم حرف بزند و تو نفهمی؟آنجا هم ترجمه می­کنی؟برگردیم سر  این سؤال که یک جمله را چگونه می­فهمی؟

: به جمله توجه می­کنم، می­بینم کلمات و مفاهیمش چی هستند...«آب آتش را خاموش کرد»می دانم آب چیست...آتش چیست...خاموش کردن...

-همینجا وایستا...اینها را می دانی ولی مفاهیمی هم هستند که ممکن است ندانی...با آنها چکار می­کنی؟

: باید به کتاب لغتی مراجعه کرد که اینها را خوب توضیح داده باشد...

-خوب بعدش...؟

: می فهمم آب چیست؟ می شود آن را خورد، در آن شنا کرد، می دانم آتش چیست؟غذا پخته­ام، سوخته­ام، ذوب شدن آهن را در آن دیده­ام، می­دانم خاموش چیست؟ خاموش کردن را دیده ام، خاموش کرده­ام و....انجام دادن را هم می­شناسم، کار کرده­ام، خیلی کارها نکرده­ام و...بعدش هم ربط بین این مفاهیم را تصویرسازی میکنم.

-به نظرت اینطوری جمله فهمیده شده؟حالا آب آتش را خاموش کرد ساده است...اگر جمله پیچیده تر بود چی؟ نمیگی یک وقت خواهی گفت: آتش آب را خاموش کرد؟

: خوب شاید لطف دانستن اعراب و قواعد دستور زبان همین باشد...«آب» فاعل است؛ «آتش» مفعول و «خاموش کرد»، فعل است. اینها نباید جابجا شوند.

-اینجوری حتی اگر نمی دانستی آب، آتش را خاموش میکند، با درست فهمیدن دستور زبان و اعراب، می فهمیدی...حالا سؤال بعدی این است که این جمله همین را برای گفتن داشت؟

: به جمله دقت می­کنم...به جز این حرف مستقیم که آب، آتش را خاموش کرد، چیزهای بیشتری هم به طور غیر مستقیم قابل فهم هستند: اینکه آتش خاموش شدنی است...اینکه گاهی آب بر آتش غلبه می­کند؛ اینکه...به اینها مستقیمش و غیر مستقیمش گزاره می­گویند.

-همه این اتفاقاتی که گفتی فهم تو را نسبت به یک جمله نشان می داد. با همین روش سوره ها را هم می توانی بخوانی با این فرق که وقتی با سوره ها کار میکنی به دلیل یکپارچگی و دقت و نیز نسبت درستشان با انسان، هم می توانی از غرض سوره را بگویی و هم نکته کاربردی که به آن گزاره طهارتی می­گویند، استخراج کنی... »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۶ ، ۲۳:۱۲
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

به بیان مدرسه حمد(هنر ادبیات رسانه)، بعضی چیزهایی که می نویسیم اگر توی داستان بگذاریم، قابل تحمل نیست...خیلی از حرفهای  سخت را میشود گفت و نوشت ولی اگر توی داستان باشد ماجرا فرق میکند. راحت که بگویی مخاطب اذیت نمیشود. چی میشود که مخاطب اذیت می شود؟ او، اول  جمله را توی خیالش از زبان خودش تکرار میکند...اگر آنجا خوب به نظر نرسد، نمی پسندد و پس می زند.

دیروز تصادفا بزرگواری در گروه علمداری که بخش عمده کارش، متن نوشتن برای صحیفه است، بیان ساده ای برای دعای روز سه شنبه حضرت زهرا س درخواست کردند...درخواست عمومی و دفعی بود ولی قبلا به آن فکر کرده بودم...نوشتم«هر چی مردم...مابیشتر...هرچی ما بیشتر....خدا بیشترتر»خلاصه برخی دوستان خوششان آمد و از سر لطفبقیه ایام هفته و بلکه دعاهای مربوط به تعقیبات نماز را هم به این ترجمه مطالبه کردند.

الیته چیزی که ما برای سایر روزها نوشتیم نه به این خلاصگی بود و نه میشه اسمش را ترجمه گذاشت...ولی شاید بشود اسمش را بخشی از دیالوگ نویسی گذاشت...البته دیالوگ ها چند دسته هستند: در یک تقسیم بندی میشود یک دسته را به سخنان قابل تأمل و حکیمانه و نکته سنجانه،و دسته دیگر را سخنان قانع کننده و احتجاجی و اثبات کننده تقسیم کرد...ادعیه حضرت زهرا(س)قابلیتشان خیلی زیاد است پس به راحتی پاسخگوی استخراج هر دو دسته یاد شده هستند. متن ها را اینجا می نویسم چون هنوز هم به این وبلاگ ارادت دارم....دیروز تا حالا سه این متن ها سه مدل شدند که فقط یک مدلش را در گروه تلگرامی علمداری گذاشتم...دو تای بعدی را خجالت کشیدم...البته جادارد اصل متن دعاها راهم بگذارم که فعلا حالش را ندارم اگر دستم به فایل ووردش برسد این متن را مجدد ویرایش می کنم:

شکل اول:

یک شنبه:
آخ خ خ خدا... این اول و آخر و وسط  امروز را خودت میزونش کن....یک جوری که هر چی می زنم...به هدف بنشینه...
هر کاری که میکنم بگیره...
(از زبان یک کسی که احساس می کنه تیری در کمان امامش است)

دوشنبه :
کار باید به جز به هدف خوردن(که دعای دیروز بود)جون هم داشته باشه...موثر باشه... اینا به کنار مگه به برکت محمد و آل محمد یک جوری بشه ما این ور جوب نباشیم و خدا هم اون ور جوب...پس به جز جون دار بودن... جهت هم باید درست باشه...کمونه هم نکنه...


سه شنبه:

هر چی مردم....ما بیشتر....هر چی ما...خدا بیشترتر


چهارشنبه:

ما را به تو باید سپرد... که نه به چشمات خواب میاد و نه کم میاری...
آخیش... تو که از دوردت بر  محمد و آل محمد یک چشم بر هم زدن هم دریغ نمیکنی...یک چشم برهم زدن هم صلواتت را دریغ نکن...
فقط به تو باید سپرد که اگر دست کسی دیگر باشه، ضایع میشه... شایع میشه...


پنج شنبه:

خ خ خدا! این او چیزاییه که من میخوام(تقی عفاف...)....چه چیزا که تو داری و من بهش محتاجم... خدایا چقدر به تو محتاجم(قوتک لضعفنا...)...مثل الان که من صلوات بر محمد و آل محمد را میخوام و تو هم داری و میدی...شکر و ذکر و طاعت و عبادتت رو میخوام...تو خواهش و خواست منی آخر رحم...


جمعه:

توی این شلوغیا...میان نزدیک ها و توجه دارها و موفق ها ....کجا نزدیکتره، میخوام بیام اونجا...
اصلا اگر بشه یه جوری کنی انگار که قیامت باشه و من دارم تو رو می بینم...
تو این شلوغیا یک جوری بمیرم که تو دوست داشته باشی... شرط ملاقات اینه که آدم آخر خوبی داشته باشه...اینجوری که فکر میکنم صلوات محمد و آل محمد بیشتر به چشمم میاد خودش آخر خوب تموم شدنه... خود صلواتم عجب چیزیه پیدا کردم اون چیزی رو که توی امروز مابه ازای ملاقات با تو توی قیامت باشه....


شنبه:

خدایا فقط از تو میخواهم...فقط "از تو خواستن" را هم از تو میخواهم....وای بدتر از این چی میتونه باشه که تو... رو بگردونی و ما ...رو به تو کرده باشیم...
آخیش که با وجود محمد و آل محمد قرار نیست اینطوریا بشه...
پس هرچی خودت دوست داری به ما بده و اونی که به ما دادی را قوت ما بکن برای انجام هر چی تو دوست داشته باشی....کسی نیست که از تو بیشتر ترحم بکنه...


شکل دوم که هم از جملانت شکسته استفاده نشده و هم به جهت تدبری دقیق تر است:

یک شنبه
از تو میخواهم که امروزم اول و آخر وسطش طوری باشد که من و کارهایم را به هدف عبودیت بنشاند. و صلوات است که دعای به هدف نشسته است.

دوشنبه
امروز و هر روز از تو میخواهم کارهایم موثر باشد و قدرت داشته باشد جهتش هم درست باشد و برنگردد علیه خودم...صلوات بر محمد و آل محمد کارش همین توان دادن و درست کردن جهت است.

سه شنبه
امروز و هر روز،  باید از تو بخواهیم که مردم در هر وضعیت که باشند....ما یک قدم جلوتر باشیم....و بفهمیم  هرچی مابیشتر...تو بیشترتر
همه بیشترها و جلو افتادن ها با صلوات بر محمد و آل محمد.

چهارشنبه
امروز و هر روز، تویی که حتی یک چشم برهم زدن، صلوات و رحمتت را از محمد و آل محمد دریغ نمیکنی...این را که بفهمیم، خاطرمان آسوده می شود... چون می توانیم از تو بخواهیم برای همه لحظات، خود و همه اسرارمان را حافظ باشی... و معلوم است اگر به تو سپرده شد، ضایع و افشا نمی شود.

پنج شنبه
امروز و هر روز هرچی بخواهم پیش تو هست...و صلوات بزرگترین خواسته هاست که اجابتش پیش توست.

جمعه
امروز و هر روز توی این همه شلوغی، چیزی برایم جای ملاقات با تو را نمیگیرد...و صلوات کارش به وجود آوردن همین ملاقات است...روز لقا و رسیدن چی باید گفت بهتر از صلوات بر محمد و آل محمد.

شنبه
امروز و هر روز هر چه بخواهم از تو میخواهم و از غیر تو نمیخواهم...مون تو را میخواهم و وای که در این حال، تو مرا نخواهی... امیدوارم با صلوات بر محمد و آل محمد من هم خواستنی بشوم.


شکل سوم، سعی شده برگشت به متن های اول باشد ولی خلاصه تر:

یکشنبه:
این اول و آخر و وسط امروز ما رو یک کاری بکن نتیجش به هدف نشتن باشه صاف بخوره توی خال.

دوشنبه:
امروز...کار هم باید جون داشته باشه و جهتش درست باشه... دوست ندارم تو اون ور جوب باشی و من این ور....یا اگر کاری کردم کمونه کنه به سمت خودم.

سه شنبه:
امروز...هرچی مردم ...مابیشتر...هرچی ما بیشتر خدا بیشترتر
چهارشنبه:
امروز...یک چشم به هم زدن هم برای ضایع شدن ما و شایع شدن اسرارمون کافیه....خیلی خوبه که تو به چشمات خواب نمیاد و هیچ وقت هم کم نمیاری.

پنج شنبه:
امروز ....خیلی چیزهاست که میخوام...همش اینجاست پیش تو...خواستنی های من چیزهاییه که تو داری.

جمعه:
امروز ....کجا به تو نزدیکتره...کاش یه جوری مثل روز قیامت بشه دیدت.
شنبه:
امروز...ما که تورا میخوایم و از تو هم میخوایم از غیرتو هم نمیخوایم...نشه یک وقت ما بخوایم و تو نخوای...مارو هم خواستنی کن.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۰۷:۰۷
کاظم رجبعلی