.

بایگانی

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

به همت سرکار خانم معظمی ساماندهی به کتاب سوره نوشت های سوره های ضحی و انشراح، با عنوان «پیامبر بی همتا» نیز به اتمام رسید. خصوصیت این کتاب  وجود دو سوره در یک مجلد است. بسیاری از متن های این کتاب مربوط به سال های دور و نوشته های نسل اولی خوشه چینان است. کتاب تحویل سرکار خانم خانزاده برای ویرایش شده است که ان شاالله ایشان به زودی کار را به اتمام خواهند رساند.


متن تقدیم به...

ساحت حضرت خدیجه(س) و امیرالمؤمنین علی(ع) که همواره کنار رسول مکرم اسلام(ص) بودند و در همراهی با رسول، خود را هزینه کردند تا برای هر انسانی در هرموقعیت و زمانی راه رسیدن و رساندن به حقیقت و کمال وجود داشته باشد.


چکیده


هر انسانی برای خود آرزوها و اهداف زیادی دارد و هر کاری که از دستش برآید می­ کند تا به مقاصدش دست یابد؛ بماند که برخی آرزوها بچگانه است و تحققش جز دردسر برای آدمی ندارد اما برای همان اهداف و آرزوهایی هم  که درست و حقیقی­ اند، پیدا کردن راهی برای رسیدن، با سختی و مشکلات زیادی همراه است.

سور مبارکه ضحی و انشراح راهی را به انسان نشان می­ دهند که می­ تواند او را به حقیقت تمام آرزوهایش برساند؛ راهی که تاریکی­ های ندانستن­ و نداشتن­ را روشن می­ کند و تصویر درستی از خود، مقاصد و نیازها می­ دهد. راهی که پیش از آنکه انسان آن را دریابد، خودش به دنبال آدمی می­ گردد و او را به سوی خود می­ خواند؛ راهی گسترده و فراخ که انسان هر چه که باشد در آن جای می­ گیرد و بلند و مرتفع که انسان در هر کجا که باشد آن را می­ بیند و می­ تواند به آن راه پیدا کند؛ راهی که نه تنها راهنما که راهبر است، دست انسان را می­ گیرد و با خود به قله حقیقت می­ رساند؛

سور مبارکه ضحی و انشراح را که می­ خوانی از وجدان این حقیقت به وجد می­ آیی که این راه با تمام عظمتش، جز وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام (ص) نیست؛ پیامبری به وسعت تمام نیازها و واسطه ادراک و رفع تمامی آنها؛ پیامبری به واسطه عطای پروردگارش بی­ همتا.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۱
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم


کتابچه سوره نوشت های ادبی سوره مبارکه زلزال را گرفتم که بخوانم...


بگذارید به حساب هرچی! اما راستش اول متن های خودم را در کتابچه ها می یابم! که تعدادشان هم زیاد نیست.

ندارم شان...یا اگر هم باشند، دم دست و در حافظه حتما نیستند.


می خوانم شان که خودم و جمع مان را در سه سال پیش پیدا کنم:

آن موقع ها وقتی سوره ای را چندین جلسه پرنشاط و در عین حال نفس گیر ِ گردان ادبی  امام سجاد (روحی فداک) میخواندیم، از آن چه می فهمیدیم؟

الان چقدر می فهمیم؟ سرعت فهم مان چقدر بیشتر شده؟ عمق فهم مان چقدر تدبری است؟


به نظر می آید جواب به سوالات بالا هرچه باشد به طور مشترکی پیشرفت را در افراد نویسنده نشان میدهد...


و به همین دلیل هرکسی خودش بهترین نقاد متن هایش است...


بین متن های همه مان بعضی هایشان خیلی درخشانند...کانه نجم در آسمان!

بعضی ها معمولی اند...


و همیشه حسرتی به دل آدم می ماند که کاش متن های بهتری آن موقع نوشته بودیم...کاش وقت بیشتری می گذاشتیم و بیشتر جدی می گرفتیم... کاش علم تدبری مان قوی تر بود و...و این کتابچه نفیس، جا داشت پربار تر عرضه شود... کاش جای ادیت داشته باشد، کلی متن اضافه کنیم...

آن موقع ها که جمع گردان را دور هم داشتیم، قلم هایمان انقدر سرشار نبود...

و این روزها خیلی بهتریم اما بدون جمع...


جای گردان ادبی امام سجاد علیه السلام، خیلی خالیست...

نه برای دور هم جمع شدن!

برای سوره خواندن، سوره خوردن، مشق قلم کردن...


کتابچه سوره ها مجموعه ای است که توانسته تنوع سبک ها و قلم ها را به طور حَسَنی در خود به نمایش بگذارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۵۱
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها


می گویند بالای سر محتضر که رفتید، حمد بخوانید اما محتضر که بودید توحید بخوانید. مبعث که به محضر رسول خدا نایل می شوید، ایشان علق می خوانند و شما حمد؛ مبعوث مثل کسی است که انگار از قبر بیرون آمده باشد حرف هایش هم ته لهجه آن طزف را دارد به همین دلیل حقیقت محض است.اما این متن را از زبان کسی بخوانید که سوره حمد را از زبان محمد(ص) آموخته است: لهجه ایشان عربی است به همین دلیل تدبر ادبی فراموش نشود:


بسم الله الرحمن الرحیم!

حسنت متعلَّقِ همه بسمله­ هاست!

که این جارو مجرور، کائنات را یکسره با همه مراتبش، به آن بالا پیوند داده است.

الف و لام جنس است این همه، ستودنت؛ و به شامل ترین حکم کلی، حمدت، ستودنی است.

نگاه کن به این سو و آن سو که نگاهت بدل اشتمال می آفریند برای این حقیقت که،

رب­ العالمین همان رحمانِ رحیم است، همان مالک یوم الدین.

حکایتِ کارد و ترنج و دستی رنگین است، حکایت چشم مبهوتم به چرخش کریمانه  مخاطب، در قامت کلام «تو»؛ در «ایاک نعبد و ایاک نستعین»

که این حصر، از شش جهت راه بسته است!  

از جان من تا پیش پای تو، خطی است مستقیم،

که این استجابتِ سرخ، مقصد آن دعاست!

به لب رسید جانم تا به بوسه جمع شود،

که این نعمتِ رسیده، بدل از آن دعاست!

به خط مستقیم حسنت، راه رضایت و هدایت، پیداشد؛

و این لبخند، بدل از آن دعاست!

 

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۴۱
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

متنی از سرکارخانم کاظم لو دیدم که احتمالا در واکنش به مطلب اخیر این وبلاگ نوشته شد. نه به دلیل ادبیات مملو از لطف ایشان بلکه بخاطر دیالوگی که برقرار کردند، و البته زیبایی متن ایشان، آن را در اینجا آوردم. ایشان اگر ایراد هم میگرفتند خوشحال کننده و مغتنم بود. همینطور سایر دوستان و بزرگواران...

ما به نقدهای جدی احتیاج داریم باید این ادبیات راه بیفتد. مدح و گلایه اش اصلا مهم نیست.

پرچینی که  خوانده شد، کتاب نبود

هر خطش زلزله ای بود تا جای جای وجودت را بلرزاند

خود قیامتی بود تا لرزه افکند بر جانت تا چشم باز کنی و ببینی خود را در آینه ای به اعمال

زبان بگشایی، زبانی به شیرینی تکلمی لکنت بار از اوصاف مردی که  وزن وزانتش آرام و قرار زمین بود

می خوانم :

وقتی که زمین می لرزد

وقتی که لرزیدن، لب گشودن است

وقتی که لرزیدن، چشم گشودن است.


برگرفته شده از tuloedigar.blog.ir
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۲۸
کاظم رجبعلی