بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
به خاطر دارم که سالها پیش، اون موقع که به جهت سن و سال هم کوچکترین عضو مجموعه در مسجد و پایگاه به حساب میاومدم، - والبته این کوچکی در ابعاد دیگر همچنان وجود دارد- بعضی بزرگترها که اکثراً جبهه رفته هم بودند، در مجموعه حضور و نقشی ویژه و خاص داشتند. نقشی فارغ از مسئولیت مستقیم اما کاملاَ موثر. مفهوم حرفم، این نیست که الان چنین نقشی رو نداشته باشند، بلکه دارم از دریچه گذشته موضوع رو بررسی می کنم. بیشتر اونها شاید ظاهراً مسؤولیتی نداشتند، اما حضورشون وزن خاصی به مجموعه میداد. اونقدر که کوچکترین کارها و مسؤولیتها هم با وجود اونها مهم جلوه میکرد. خلاصه که حالی وجود داشت؛ فضا گرم و پر حرارت بود حتی برخی ناملایمتیها و دلخوریها و دعواها هم نشان از این حرارت و پویایی داشت. اون موقع و در اون فضا من متوجه این حرارت نبودم. بعدها که به دلایلی محیطم عوض شد و خودم را در مجموعه دیگری یافتم متوجه خلئی در محیط تازه شدم. یعنی نبودن وزنههایی که بودن اونها توی جمع قیمت مجموعه رو بالا میبرد. واقعاً فضای محیط جدید سرد بود و هیچ نقش و مسئولیتی برای کسی اهمیت نداشت. مدتها گذشت و تقریباً مجموعه سردی که صحبتش را کردیم به نقطهای قابل قبول از گرما و حرارت رسید. مشغله زیاد به من اجازه نمیداد که حضور مستمری در اونجا داشته باشم اما مجموعه سرپا بود و توسط بر و بچهها به خوبی اداره میشد. به مرور و با ارتباط بیشتری که مجدداً حاصل شد، فهمیدم همون جایگاهی که بزرگترهای یاد شده -که در اولِ گفتههام به اون اشاره کردم،- داشتند در من به وجود اومده و شکل گرفته بود. یعنی بر و بچههای نسل سوم یک دید ویژهای نسبت به این حقیر سراپا تقصیر پیدا کردند دیدی مشابه اون چیزی که من نسبت به بزرگترها در سالهای دور داشتم. من که اهمیت چنین جایگاهی رو از قبل فهمیده بودم، تردید نکردم در اینکه بهترین استفاده رو از این جایگاه برای تقویت اون مجموعه بهکار بگیرم. باورتون نمیشه اگر از توی خیابون هم رد بشم و ببینم مجموعه یا جریانی ارزشمند و بهرهمند از حق وجود داره تردید نمیکنم در حمایت کردنم، اصلاً چشمم نسبت به چنین جریانهایی حساس شده و سرم درد میکنه برای تقویت اونها...
با ذکر این خاطره خواستم ابعادی از پشتیبانی لجستیکی رو در جهاد نرم معرفی کنم، جنس پشتیبانی گفته شده یک پشتیبانی معنوی بود که اقسام دیگری هم داره، مثلاً ممکنه عدهای توی جمع باشند که طهارت و معنویتشون سرمایهای برای حرارت یا حیات جمع باشه، گاهی افراد دارای سن و سال، سرمایه حیات برای یک جمع هستند، گاهی نیز این پشتیبانی، ابعاد علمی پیدا میکنه و وجود کسانی که بتونند پژوهش بکنند و ظاهراً هیچ نقش دیگهای هم نداشته باشند یک سرمایه محسوب میشه. جلوگیری از انحراف و جهت دهی مناسب زاویهای دیگه از پشتیبانی لجستیکی در جهاد نرم محسوب میشه. به ویژه حضور در جمع و واکنش با نشاط به برنامهها و عملیاتها هم نوعی پشتیبانی از جریان حقه. باید طوری با اشتها با نعمتهای الهی برخورد کرد که ذائقه دیگران هم تحریک بشه. نتیجه مهم اینه که چشممون حساس باشه تا تقویت کننده جریانهای حق باشیم حتی اگر نسبت به اونها نقد هم داشته باشیم.
امام سجاد(ع) فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)