.

بایگانی

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

هانی چیت چیان ولی من و برادر عزیز من است. افصح است برای استاد اخوت. لسان مدرسه قرآن و عترت علیهم السلام است. بانی بسیاری از شجره های طیبه همچون گردان ادبی است. یکی از آخرین یافته هایش در مورد شجره طیبه این است که اصلها ثابت، فرعها فی السماء به این معنا نیست که ریشه این درخت در زمین باشد اصلها ثابت است نه فی الارض! چیزی شبیه آنچه که روایات نیز موید آن است مثلاً خطبه شعبانیه که در مفاتیح هم مورد اشاره قرار گرفته است. با این دید تحلیلی از سوره مبارکه ق ارائه فرموده اند و این وبلاگ را مشرف به فرمایشاتشان نمودند. 
 

«این متن را همینطور که در وبلاگ گردان‌ها چرخ می‌زدم به ذهنم رسید، برداشتی آزاد است از سوره مبارکه ق، گفتم آن را کجا بنویسم، دیدم جایی بهتر از وبلاگ شما نیست که پدر جد همه وبلاگ‌ها و متن‌های ادبی و تحلیلی در شعاع قرآن به شمار می‌رود.

***

و چه زیباست بلندای سر به فلک کشیده نخل، آن زمان که خرماها را رو به پایین برای چیدن من و تو آویخته است، گویی اتصال ملک است با ملکوت که سخاوتمندانه با علو خود، رزق بهشتی را تا اهل این پایین نازل کرده است، شاید نخل مصداق خوبی باشد برای مجد، برای سائق، برای شهید
و شاید سرّی است که علی در آن سال‌ها که کسی سراغ خدا را از او نمی‌گیرد، فقط نخل می‌کارد.»

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۲۸
کاظم رجبعلی

قالب متن رجز است برگرفته و ملهم از نامه امیرمؤمنان(ع) به عثمان بن حنیف، متن حاضر در جواب نامه‌ای است که استاد اخوت برای تحریض به جهاد فرمودند.
گاهی به نظرم می‌رسد نیازمند رجز خواندن هستیم، رجز در جای خود توحید ناب است 

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

از طرف کسی که همه حیاتش را مرهون قرآنی است که از دهان تو شنید
و حکایت این روزهای او این‌چنین است:
دشمن در وسط میدان است، و من نمی‌ترسم که اساسا می‌بینم دشمنی را که خباثت و تعفنش  اجازه نخواهد داد به خود بپردازم! که تعفن رنج‌آور تر از آن است که بمانم و همچون یک هرزه همّاز قدو قامت خودم را ورانداز کنم. بمیرد این من که از سر ترس و از روی تعلق به منی نجس، تماشای یوسف وجود تو را بفروشد! چشم همرزمانم روشن که راضی شوم به اینکه مرا با قرآن بشناسند و او کارش به یوسف فروشی کشیده باشد!آن هم در بازار دشمن؟
چشم همرزمانم روشن که بعد  از عمری سردرگمی و خواب، بعد از آن همه ناله عاجزانه و از سر نیاز " که خدایا خط مقدم جهادت را به من نشانن بده" حالا پس از بیدار شدن بخوابم؟خواب را به حقارت خواهم کشید نه به خاطر آن که امر تو را تحقیر کرد که خواب حقیر تر از این امر بزرگ است؛ تحقیرش می‌کنم و زیر پایم قرارش می‌دهم چون اینگونه برداشت شد که قصد تحقیر شدن تو را کرد!چشمانم حسرت آسوده خوابیدن را به گور خواهد برد. خاک بر چشمی که نداند دشمن کجاست که او را هدف بگیرد؟
گفتی که دشمن جدی است در انحراف، حاشا که من سردرگم باشم یا به کارهایی بپردازم که لازم  نیست که این کار دلالت بر عدم وقوف و بی‌خبری است.
گفتی که دشمن آمده است تا همه باورها را به  زیر بکشد و رزمنده نمی‌داند چه کند و چه باورهایی را در خود و جامعه و چگونه القا کند. می‌گویم با فریادی که دوست و دشمن را میخکوب کند که من نه آن چوب خشکیده روی آبم که تسلیم امواج شود.
دشمن اگر دشمن است، من هم رزمنده ام و باور کرده ام اگر او همه امکانات را دارد، خدا را ندارد. و من از وقتی با توام و تا وقتی که باور دارم که رزمنده‌ام،خدارا دارم. 
دشمن چون خدا را ندارد، فرمانده نخواهد داشت پس موهبت وجود تو وابستگی به ارتباط با خدا دارد و حاشا که با پرستش تو مسیح را شرمنده کنم!
گفتی که دشمن همیشه در وسط میدان و معرکه است و رزمنده به فکر با جمع بودن، خوش بودن با هم، در کلاس و مدرسه بودن، من آماده‌ام تا مأمور شوم تا آخر عمر به دورترین جغرافیایی که از آن دورتر نباشد جایی که نام تو را هم نبرند و از تو و اهداف تو نگویند  و آنجا را چنان کنم که همه تو را بشناسند و حسرت دیدار تو را داشته باشند و آنجا پرچم توحید را بر زمین خواهم کوفت.   
گفتی که دشمن با هر سلاحی که دارد بر سر دیگران می‌کوبد و رزمنده خود را با دیگران مقایسه می‌کند که سلاحش کمتر از سلاح دیگری نباشد؛ این یکی را به خاطر خواهم سپرد بی‌جواب تا بر قلبم بنشانم و ثبتش کنم که هر وقت هوای نشستن سراغم را گرفت، خونم را به جوش آورد و چشمانم را سرخ کند و همه سستی‌هایم را ذوب کند. این یکی را به خاطر خواهم سپرد بی جواب...
....
اینجاست رزمنده ای که چون دشمن نامش را بشنود، عقب بنشیند
اینجاست تدبیر نبرد؟!
من به عون الله از اسلام دفاع خواهم کرد و یک‌ تنه و در مقابل شبهات می‌ایستم
پر می‌کنم صحنه نبرد را از هر کسی که کلامم در او به عون الله نافذ باشد که اگر هم نیامدند فریادم و خونم و خاکسترم را برای طوفان مشق کرده‌ام
باور کرده‌ام ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم
والسلام
۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۰
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

عباس رفیع‌ها برادر من است از سر بزرگواری پدر صدایم می‌کند. صریح و گوشت تلخ است خیلی ها دوستش ندارند اما من دوستش دارم. تعارف با کسی ندارد با هم زیاد کل انداخته ایم اما وفادار است این صفت در خون اوست و اسمش هم گویای آن است.

از آن زمان که به خاطر گل روی من قرآن خواندن را پذیرفت تا الان که به خاطر گل روی قرآن خرده فرمایشات من را می‌پذیرد مدت زیادی نگذشته است شاید زمانی به اندازه 6ترم. شاید اگر بچه چشم و گوش بسته‌ و خالی الذهنی بود تأثیر قرآن بر او عجیب نبود ولی عباس کم اطلاع نیست و کم آدم و مجموعه فرهنگی ندیده است. متن زیر را عباس نوشته است؛ به نظرم شبیه معجزه است البته نه معجزه عباس، معجزه قرآن است. عباس به مدد معجزه قرآن، هر چیزی غیر کلام خدا را ریز می‌بیند و راضی‌اش نمی‌کند. 
متن پیش‌رو اشکالاتی ظریف در محتوا و قالب دارد اما معجزه است چون صداقت دارد. چیزی شبیه سطحی از صدق الله العلی العظیم است. 

آتش نا شکری ...

جمعه, ۵ اردیبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۲۴ ق.ظ

بسم الله

آتش نا شکری ...

متنی برای درس جامع سوره های الر

و خدا آنقدر کریم است که ببخشد به تو آن چیزی را که اگر به خودت باشد سال های سال هم که بگذرد نه به دستش خواهی آورد و نه حتی برای به دست آوردنش دست به تلاشی خواهی زد ...

و این جریان قرآنی است که به من بخشیده و ابزاری را در اختیار من نهاده تا از جهل عمیق خود تبدیل به اولوالالبابم نماید !

و من باید باور کنم که نعمتی که می آید به همراهش آزمونی هم خواهد آورد تا بسنجد  من به اندازه لازم برای استفاده از آن نعمت  رشد خواهم کرد یا نه !

و می دانی رشد من در کجاست ؟

رشد من در نگاه من است به هر صحنه ای  و یکی از این صحنه ها همین درسی است که شاید اگر نبود حتی ذهنیتی هم برای این امر نبود !

نعمت یعنی همین که خداوند صدها ساعت کار را برای استفاده تو بدون هیچ دغدغه ای قرار می دهد ! و تو می توانی صدها ساعت را در ده ها ساعت درک نمایی و از آن استفاده نمایی !

اما همه چیز به مواجهه تو با این صحنه و میزان نیازت برای برداشت از آن صحنه بر خواهد گشت که چگونه موضوعی به تو عرضه شد و آن را پس زدی و یا بی تفاوت از کنارش گذشتی !

و مبدا نابینایی ات را به گردن حضرت دوست بیاندازی و و آتش جهنم را عقوبت او بدانی که رد کردن بزرگترین نشانه الهی لایق نابودی و زوال مطلق است ناشکری از او عمیق ترین خود نشناسی ها !

و هرچه هست آتش ناشکری تو و مقابله ات با راه خداست ...

و اگر پشت کنی به نعمتی که ارزانیت داشته اند روزی آن را از تو خواهند گرفت و تو حیران و سرگردان به سیر بی هدف ادامه خواهی داد ...

خدایا رحم کن



همه مان فدای امام خامنه ای
۱۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۵۸
کاظم رجبعلی