بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
جداَ نظراتی که حضوراَ به حقیر گفته شد و یا در کامنت گذاشته شد خیلی خوب و راهگشا بود این شد که جلسه ششم را که نسبتاَ متن های بیشتری داشت با همان سبک جلسه پنجم در وبلاگ قرار دادم تا باز هم چشم های تیز بین دوستان ظرافت های لازم را گوشزد کنند. دوستان در مطالعه این جلسه نیز به این نکته دقت داشته باشند که جمع متنهای یاد شده چقدر توانسته فضای کلاس را برایشان تداعی کند و حتماً در نظرهایی که میگذارند، به این نکته نیز اشاره کنند.
دوربین اول:
کاظم رجبعلی
به تجربه و تحلیل برایم ثابت شده است که یک کلاس یا هر کار موفقی نیازمند کاری است که نسبتش با آن کلاس یا کار نسبتِ ملکوت و آسمان به زمین باشد. اصلاً حیات مادی و معنوی انسان وابسته به الهام است و چه ساحت الهام بخشی بالاتر از کلاس ختم مفهومی قرآن؟یک کلاس که در آن قرآن محض باشد عنوانش نام سوره های قرآن باشد فرقی نمی کند مسئولیت اداره آن کلاس با تو باشد، مثل کلاسی که دوشنبهها صبح برگزار میشد و یا کلاسی باشد که مسئولیتش با دیگری است. آنچه در این کلاس ها حس میشود نه محوریت متکلم و نه مخاطب، بلکه محوریت با همان سوره ای است که صدای نفسش را میشود شنید و بازدم معطرش به صورتت برخورد میکند. بگذریم که آن روز صبح این سوره لقمان بود که شرف داده بود بیچاره ای مثل من. بحث متمرکز بر حکمت شد و شکر و آیات سوره ای که تاظهر زائر کویش بودیم.
و البته در گوشه ذهنم دنبال مرور و انتخاب ضروری ترین محتوای که بعد از ظهر در کلاس جهاد نرم باید مطرح میشد.
حال جناب لقمان جالب بود کلماتش، کلمات خدا شده بود هم در نگاه کلی که کلام او آیه های قرآن بود و هم در سیاق ظاهری که تقریباً یکی در میان او میگوید و خدا میگوید، خدا میگوید و او میگوید تا جایی که تفکیکش برایت مشکل میشود این حرف جمله لقمان است یا خدای لقمان! دهان مبارک این عزیز کام خدا بود. و خدا از دهان او سخن میگفت و در حالی که پیامبر نبود، معرفی کننده ساختار نبوت شد که حکمت ساحتش ساحت وحی است. انتخابم را کرده بودم باید بعد از ظهر امروز همه حکمت را در حد و اندازه خودمان تجربه میکردیم باید ساختاری را پیدا میکردم که عملاً خداوند حرفش را در دهان ما بگذارد. یاد نماز جناب جعفر(ع) افتادم شکل نماز خیلی شبیه چیزی بود که میخواستم چهار رکعت که برای هر تغییر حالتی به حالت دیگر پانزده مرتبه تسبیحات اربعه لازم است! پس باید هر کسی پیش و پس هر عبارتش دعایی بکند! دعاها باید ناظر به خیر خواهی نسبت به دیگران باشد و معطوف به خواست های خصوصی نشود. احتمال دارد برخی به سمت دعاهایی بروند که از حفظ هستند یا مثلاً صلواتی بفرستند و کار را از سر خود باز کنند پس باید دعاها بداهتاً و نیز خلاقانه باشند. اینطوری چند اتفاق میافتد اولاً جنبه رأفت و خیرخواهی ملکه خواهد شد. مجاهد رئوف است، بنده های خدا، بنده های خدای او هستند! کسی که خیر دیگران را بخواهد واسطه خدا است و خدا با دست و زبان او عمل کرده و سخن میگوید. اینطوری اگر کسی از جلسه گذشته سوء برداشت هم کرده باشد، ذهنیتش اصلاح میشود. ثانیاً اینطوری همه دائم الذکر میشوند اتصالی دائمی با خدا ثالثاً زود نبض را پیدا خواهند کرد و ان شاءالله هر دعایی که نسبت به کسی در نگاه اول به ذهنشان جاری شود، همان درست ترین نیاز مخاطبشان خواهد بود و البته نیاز خودشان. رابعاً ذهن طراح و تیز پرواز و پر جولانشان در آسمان خدا پرواز خواهد کرد یعنی هر جایی نمی رود در حالی که محدودیتی برای پرواز ندارد. راستی اجرای چنین عملیاتی در کلاس حتماً ریتمی کُند دارد و نیز نیازمند تمرکز و انرژی زیاد است و این برای دوساعت یعنی کلافگی پس حتماً باید قبل از اجرا، آمادگی لازم ایجاد شود. نمی دانم کار به ثمر خواهد رسید یانه؟ به هر حال توکل بر خدا...