بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
الان که مشغول نوشتن این سطور هستم، هفتهها از برگزاری این جلسه گذشته است؛ معمولاً این بخش از نوشته را ترجیح میدهم دوستان حاضر در جلسه بنویسند چون هدفش ایجاد تصویر و نمایی از حال و هوای حاکم بر کلاس، لااقل از زبان یکی از شرکتکنندگان است؛ تا بتواند به عنوان تجربهای از ثبت فضای یک کلاس برای هر خوانندهای که این مطلب را میخواند و در آنجا حاضر نبوده ایجاد حس حضور کند، به هر حال بنا به دلایلی این امر میسر نشد و من بعد از زیر و رو کردن خلاصه و نکتهبرداریهای خانم حقیقتجو، غیر از سیر علمی بحث، این نکته یادم میآید که جلسه را با خلاصهای از آنچه در پنج جلسه قبل گذشت شروع کردیم. به برکت وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) موضوعات عالی و باشکوه بوده است به ذهنم میرسد که به طرزی ناآگاهانه بیان سیر جلسات گذشته با موضوعی که در جلسه ششم مطرح شد ارتباط معنایی داشته و تصادفی نبوده است. چون در این جلسه به بررسی ارکان و اجزاء حکومت امیرالمؤمنین(ع) از این حیث پرداختیم که هر جزئی از این اجزاء با هم ارتباط دارند و افساد و اصلاح هر کدام مستقیماً در دیگر اجزاء جامعه نیز مؤثر است، مثل همان حکمت بنی آدم اعضای یک پیکرند که اصل عبارتش از علی(ع) بوده و به مدد بیت شعری سندش به نام سعدی علیه الرحمه هم نخورده بلکه سر در سازمان ملل صاحبش شده، آن هم کی دیده و کی شنیده!!
- چنانکه اشاره شد هر اختلالی در اجزاء و اعضای یک انسان، باعث اختلالی کلی در او میشود علت این موضوع به جامع بودن حیات باز میگردد، حیات بر همه اجزاء انسان حکومت دارد و هر قسمتی از قلمروش که به هر دلیل در این حاکمیت قرار نداشته باشد، آن انسان سالم تشخیص داده نمیشود. در کلامی از حضرت علی(ع)پایهای ترین مصادیقی که دلالت بر حکومت حیات بر انسان دارند، آب و غذا و لباس و نکاح اوست، محرومیت از هر کدام به نحو خاص خود منجر به اختلال و عدم حیات میشود. البته هر قطع جریان حیاتی در آن و لحظه صورت نمیگیرد و گاهی نابودی، اجلی دارد چند ساله و حتی ممکن است چند قرن نیز به طول بینجامد. چنانکه در مورد بی میلی انسانها به ازدیاد نسل نابودی در فرآیندی چند ساله اتفاق میافتد. بهرهگیری از آب و غذا و لباس و نکاح یا نیازمند غریزهای قوی است تا به الزام خود هم ضمانتی باشد بر سلامت این عناصر و هم بهره بردن قطعی از این مواهب. چنانکه حیوانات به دلیل غریزه قوی، هم بهره سالم از آنها میبرند و هم تخطی از الزام به استفاده آنها نمیکنند. و یا نیازمند دین و وحی و امر و نهی و شریعتی است که همان ضمانتها را در بستری آزاد فراهم نماید. این ضرورت مختص انسان است زیرا غریزهاش مانند حیوانات قوی و تعیین کننده نیست. از این رو دین و وحی برایش اهمیت حیاتی دارد.
- در ادامه و توضیح کلام یاد شده از امیرالمؤمنین(ع) میتوان گفت، بهرهمندی انسان از آب و غذا و لباس و نکاح، در دامنه وسیع خود، آنجا که موضوع جامعه به میان میآید، پیچیده تر میشود مثلاً ضرورت عمارت و آبادانی که همان تلاش برای توسعه کشاورزی و به تبع آن دامداری است، مؤلفهای به نام عمارة را به عنوان اصلی مهم در حیات جامعه مطرح میکند. که اگر عمارتی در کار نباشد جامعه انسانی دستش از غذا و لباس و به طبع نکاح کوتاه است؛ و این یعنی قطع جریان حیات. این پیچیدگی با مؤلفه دیگری به نام «اجارة» جالبتر میشود اجاره همان اجیر گرفتن و به خدمت گرفتن کار و سرمایه دیگران است که ابتدا با عمارت پیوند مییابد و بعد با عناصر حیات گره میخورد زیرا اگر اجاره نباشد عمارت توسعه نمییابد و مدیریت و برآورده کردن تنوع نیازها هم میسر نیست. مالکیت در این بستر و نیز منازعات بر سر آن و ضرورت پیماننامه و سند و ثبت، ضرورت نظام اداری و دیوانی را به وجود میآورد عنصری که در کلام علی(ع)به «تجارة» موسوم است. در این میان ضعفا و مستمندانی هم هستند که دستشان از هر سرمایه و مهارت و توانی کوتاه است پس نمیتوانند به آب و غذا و لباس و نکاح دسترسی داشته باشند و این یعنی تهدید حیاتشان؛ این موضوع مؤلفهای به نام «صدقات» را پیش میکشد و تهدید حیات را، با بخشی از مال اشخاص دارای تمکن که صرف افراد بی بضاعت و ضعیف شود برطرف میکند. همه این مؤلفهها نظام و مدیریتی نیاز دارند که به منبع وحی متصل بوده و تضمینی باشد برای بهدست آوردن احکام و تقویت افرادی که به استخراج و اجرای آن اشتغال دارند، علی(ع) از این مؤلفه به عنوان «اشاره» یاد میکنند.
- توضیحات فوق باید منجر به این نتیجه شود که حکومت علاوه بر عنصر قدرت، نسبت مستقیمی با حیات دارد. بهره بیشتر از حیات، قدرت ایجاد کرده و مکانیزم ایجاد قدرت را هم از هماهنگی میان اجزاء ایجاد مینماید. این نکته در فهم کلام پیشرو از امیرالمؤمنین(ع) بسیار مؤثر است: «ای مالک، بدان! مردم از گروه های گوناگونی می باشند که اصلاح هر یک جز با دیگری امکان ندارد، و هیچ یک از گروه ها از گروه دیگر بی نیاز نیست. از آن قشرها، لشکریان خدا، و نویسندگان عمومی و خصوصی، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعی، جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشه وران، و نیز طبقه ی پایین جامعه، یعنی نیازمندان و مستمندان می باشند، که برای هریک خداوند سهمی مقرر داشته و مقدار واجب آن را در قرآن یا سنت پیامبر (ص) تعیین کرده که پیمانی از طرف خداست و نگهداری آن بر ما لازم است».
- تأکید امیرالمومنین (ع) بر ارتباط ارکان به هم مرتبط در حاکمیت، و اینکه اصلاح هرکدام وابسته به دیگری است، نکات و نتایجی را به ذهن متبادر میکند که از جمله آن این نکته است که، حاکمیت نباید از هیچ جزء خود غافل شود یعنی نمی تواند به بهانه اینکه متمرکز بر اصلاح بخشی از اجزاء حکومت هستی و بقیه را در نوبتهای بعدی گذاشتهای، از آنها غفلت شود. مثلاً نمیشود به تقویت سپاهیان به شکلی پرداخت که از دستگاه قضا غفلت شود زیرا همین غفلت، آن اصلاح را تحتالشعاع خود قرار میدهد و معمولاً سقوطهای غیر منتظره و غافلگیرانه سیاستها و حکومتها از همین جا نشأت میگیرد. نکته یاد شده در مقام کلان و کلی است اما از زاویهای دیگر نکتهی به ظاهر متضاد هم میتوان نتیجه گرفت و آن اینکه چون همه اجزاء حکومت به هم مرتبط هستند، پس اصلاح شأن یا جزئی از حکومت منجر به بهبودی بقیه نیز میشود با این تعبیر مثلاً اصلاح شأنی به نام امنیت به شرط داشتن برنامه و حکم الهی، خودبه خود رونق دیگر اجزاء را هم در پی دارد. جمع این دو نکته وابسته به دانستن جایگاهی است که هر بخش دارد مثلاً بخشی مثل امنیت، جامعیت بیشتری داشته که توجه به آن سایر شئون را بهبود داده و اگر بخشی که این جامعیت را ندارد اولویت داده شود، امکان شکست و افساد وجود خواهد داشت. گفتنی است درک عنصر زمان و مکان در این اولویتبندی مهم است و میتواند در شرایط مختلف اولویتهای متفاوتی ایجاد کند. این نکته هم مهم است که گاهی اصلاح یک شأن به دلیل سهولت و باز بودن مسیر اولویت مییابد چون میتواند به عنوان فتح و دریچه ورود به اصلاح سایر شئون محسوب شود.
- جامعه اسلامی زیر مجموعه جامعهای جهانی است که شامل دوستان و دشمنانش میشود، و بنا به همان قاعدهای که اصلاح یک شأن به تنهایی حقیقتاً اصلاح آن شأن نیست، و تا همه اجزاء اصلاح نشود همه اجزاء اصلاح نمیشود، باید در سر اندیشه حکومت بر جهان را بپروراند به بیان دیگر حکومتی حکومت اسلامی است که دغدغه اجرای همه اسلام را داشته باشدحکومت اسلامی بدون حکومت جهانی ناممکن است. پس حکومت اسلامی به بیان دقیق کلمه تا جهانی نشود حکومت اسلامی نیست و این مسأله باخود نتایج مهمی را مطرح میکند. از جمله اینکه چرایی اصرار امیرالمؤمنین(ع)بر کنار گذاشتن معاویه معلوم میشود. چرایی و ضرورت وضعیت جهادی در جامعه اسلامی را نشان میدهد و نیز تأکید بر کمیت توسعه را خیلی بیشتر از آنچه در اذهان وجود دارد روشن میکند.
- در توضیح ضرورت بر کمیت در حکومت اسلامی میتوان فهمید چرا رسول خدا(ص) در اداره جامعه و اعطای برخی مسئولیتهای اجرایی و نظامی حتی از منافقین هم بهره میبردند و چرا به مؤلفة قلوبهم سهم بیشتر میپرداختند و چرا بر ازدیاد نسل تأکید داشتند. گویی ایشان به زیر کشیدن طاغوت را مهمتر از زندگی با منافقین و تحمل مشکلات آنها میدانستند و گویی بر عکس کسانی که میگویند تا امکانات آموزشی و تربیتی فراهم نبود فرزند آوری ناصواب است، اصرار بر ازدیاد نسل داشته باشند و ایجاد این زمینهها را مقدم بر آن نمیدانستند. چون میدانستند چه میکنند اول مبارزه با طاغوت و بعد ایجاد اقتضائات دیگر.
- ساختار حاکمیت اسلامی بر اجزایش، همان حاکمیت حیات بر جامعه است حاصل این نکته پیوسته دانستن اجزاء حکومت اسلامی است و در نتیجه شفافیت در قواعد حرکت از جزء به کل و از کل به جزء در اصلاح شئون حکومت است، پیام جدی این امر ضرورت راهبرد و استراتژی و سیاستهای هجومی و فعال است. با این تعبیر حکومتی که مبنای الهی دارد باید به صدور و توسعه خود در بیرون از مرزهایش اهتمام بورزد، که در غیر این صورت، شئون داخلیاش هم اصلاح نمیشود.با این فرض، این حکومت چون به صدور انقلاب میاندیشد، ارزش بودن دارد.
به قلم خانم حمیده حقیقتجوی و کاظم رجبعلی
برای مطالعه ترجمه متن نامه روی ادامه مطالب کلیک کنید.