.

بایگانی

۹ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 به پیش و پسِ نماز دقت  کرده ­ای؟ به انتظار و استقبال از یک میهمان شبیه است و نیز مشایعت و بدرقه­ اش؛ این دو، یعنی استقبال و مشایعت کجای حقیقتی به نام نماز هستند؟ شاید سایه یا حاشیه­ آن باشند که در قبل و بعد و حین آن حضور، آن را مورد تأکید و تبیین قرار ­داده­ اند. نماز را نباید خوار شمرد و ظاهراً همه­ ی این نباید، به درک قیود بستگی دارد. قید به بیان حالت، ظرف مکان و زمان، همراهی، تمایز در ذات و نسبت، بیان کیفیت ونوع و عدد، صورت تبدیل شده یک ماجرا به اسم، ترکیب اضافه دو چیز، و انواع تابعیت­ های دو چیز، اعم از ترکیب موصوف و صفتی، تأکید، بدل یا عطف بیان و عطف می­ پردازد. گذشته از این شکل جار و مجروری نیز دارد که درواقع تحقق اکثر موارد یاد شده با برخی از حروف است.  

حالت مهربانانه یک مادر در غذا دادن به فرزندش یک ماجرای اصلی دارد که غذا دادن است و یک ماجرای حاشیه­ ای دارد که ابراز مهربانی است؛ ابراز مهربانی می­ توانست مستقلاً موضوع یک ماجرا و غرض آن باشد اما در اینجا لایه­ ای از غذا دادن(که متن یک ماجراست) تلقی می­ شود.

گویی قیدهای یک چیز آثاری از وجود آن هستند، انعکاس بخشی از حقیقت آن. هر ماجرایی که جریان می­ یابد در دل خود حقایق را به شکل های مختلف انعکاس می­ دهد گاهی یک حقیقت دنیاله حقیقتی دیگر مکشوف می­ شود و اجزای اصلی و فرعی یک ماجرا را می­ سازد اما در کنار این اجزا که حقیقت مستقیم یک ماجراست، حقایقی در حاشیه و توأمان با متن اصلی هستند که اگر نقش قید بودن نداشتند، خودشان می­ توانستند یک متن اصلی دیگر را بسازند. دقت در قیدها دقت در چندین اتفاق است که در یک اتفاق تجلی یافته است و به دلیل این قاب مشترک زیبایی یا پیچیدگی را رقم زده است.

قیدها را می­ توان در مصادیق یاد شده در سه پرده و زاویه مشاهده کرد: مثلاً در تحقق یک میهمانی، زاویه میزبان، زاویه میهمان و زاویه میهمانی هر سه می­ توانند جداگانه و باهم استقبال و بدرقه را به نمایش بگذارند. سه وضعیت یاد شده برای فعلی که تحقق می­ یابد، حاشیه­ ای از معنا می­ سازند.

نماز قابی از حقایق در هم تنیده است که برخی از آنها اجزای اصلی متن آن را می­ سازند و برخی حاشیه­ هایی از آن هستند. هر حاشیه اگر مستقل دیده شود یک متن است انگار که ­خواسته باشند یک عمل، یکی نباشد، قیود را برای آن آفریده­ اند. قیود هم عمل را حد می­ زنند و به آن تشخص می­ دهند و هم آن را وسعت و بُعد می­ بخشند.

با هر نماز غرض و دلیل ادا و اقامه­ اش همراهش هست مثلاً تنزیه از تکبر، عبودیت و غیر آن؛ یعنی که نماز مفعول له دارد. هر نماز در ظرفی از زمان و مکان ساخته می­ شود. در مسجد یا در صبح یعنی که نماز مفعول فیه دارد و مفعول فیه او گویای تشخص او و سعت  ابعاد دیگر آن است. در هر نماز، رسول خدا(ص) نماز خوانده است و تو نیز؛ پس نماز مفعول معه دارد. نماز می­ تواند و باید با خشوع ادا شود، یعنی که حال دارد. نماز را می­ توان به نسبت و ذات تمیز داد، یعنی که تمیز دارد. نوع و عدد و کیفیت نماز می­ تواند مورد توجه قرار بگیرد یعنی که مفعول مطلق دارد. نماز می­ تواند فعلی و جمله­ ای باشد که اسم قرار بگیرد، یعنی که نماز صله دارد. برای نماز می­ توان مضاف یا مضاف الیه قایل شد، یعنی که مضاف دارد. نماز می­ تواند صفت داشته باشد، مورد تأکید واقع شود، بدل و عطف بیان واقع شود و جار و مجرور واقع شود و متعلق بخواهد. اما داشتن همه اینها تمایزی بین نماز و سایر چیزها نیست؛ غیر از نماز خیلی اعمال یا متن ها هم هستند که این قابلیت را حالا نه یکجا، ولی کم و زیاد،  دارند.

ویژگی ممتاز نماز این است که خودش قید مهم زندگی انسان است؛ یعنی که از طرفی به زندگی انسان حد می­ زند و آن را متمایز می­ سازد و از طرف دیگر وسعتی بی­ نهایت به آن می­ دهد.

نماز برای یک عبد و بنده خدا غرض حیات است یعنی که انسان خلق شد برای نماز پس مفعول له زندگی عباد محسوب می­ شود. نماز، خودش ظرف زمان و مکان است؛ هرجایی را مسجد می­ کند و هر زمانی در زندگی عبد را با خودش معین می­ کند پس نماز مفعول فیه است و عبد خدا در نماز است که ظرف زمان و مکان می­ یابد. نماز شاهد همه افعالی است که انسان انجام می­ دهد و عبد خدا هر جارفت و هرکار کرد، رفت ونمازش هم؛ و کرد و نمازش. نماز خودش حال است، حال عبد خدا یعنی نماز، خودش تمیز است و عباد خدا به واسطه آن از ابهام درمی­ آیند و فهم می­ شوند. نماز خودش مفعول مطلق است یعنی مصدری است به معنای بندگی و مطلق بندگی نوع باید یا عدد یا تأکید به واسطه آن تحقق می­ یابد. نماز خودش صفت است برای عبد خدا و نیز تأکید است بر عبودیت او و همچنین بدل و عطف بیان است بدان معنا که می ­تواند جای عبد بنشیند و عبد خدا نقشش به اعتبار نمازش تکرار و نافذ باشد می­ تواند به جای نام عبد بنشیند و اصلا خودِ او باشد. نماز برای متن زندگی عباد خدا، چندین بار متن زندگی و حیات است و عباد خدا با نماز است که یکبار عمر نمی­ کنند.


این مجموعه به لطف خدا تمام شد میطلبد خلاصه ای از هر پنج دستگاه چندان که در کتاب تدبر ادبی آمده با شرح مختصر مثلا در حد یکی دو پاراگراف بیاید شکل های دیگری هم پیشنهاد شده مهم گردن گرفتن کسی است که این مجموعه را سر و سامان بدهد. تا پیدا شدن این داوطلب اللهم صل علی محمد و آل محمد.

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۰۷:۵۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

به عمری که جاری است؛ یعنی گذشت و می­ گذرد، دقت کن؛ به کودکی، به نوجوانی و جوانی به میان سالی و سالخوردگی، به اسلاف و اجدادی که رفتند، به اخلاف و اولادی که می­ آیند به آمده­ هایی که دیر یا زود می روند.

به دفتری توجه کن که الفبای آن را جریان و گذر تعریف می کنند. و اگر این گذر را در حیات یک عبد و بنده خدا در نظر بیاوریم آن وقت شاخص جالبی از زمان و فراتر از زمان پیدا می­ کنیم. کودک همین الان حضور دارد اما گویی آینده است پیر و سالخورده همین الان هست اما گویی خود گذشته است و جوان اکنون است و این همه، هیچ کدام در واقع، نه گذشته و نه آینده و نه اکنون هستند اینها همه دلالت بر گذر و جریانی از حقیقت دارند. با کمی تأمل می­ توان اکنون و آینده را به استناد مفهوم استمرار، یکی در نظر گرفت. پس دو فرض خواهیم داشت: یکی بر قطعیت حقیقت دلالت دارد و آن دیگری جاری بودن قوانین حقایق را ترسیم می­ کند و البته در مورد این منظر و دریچه به حقیقت، زمان نوعی شاخص و پدیده علامت­ گذار برای در بهتر است. زمان با مفهوم جریان پیوند دارد و اصلاً مثَل گویای آن است.

اکنون ببین چگونه نمازهایت شاخصی می­ شوند برای درک حقایق؛ چه نمازهایی که خوانده­ ای؛ چه نمازهایی که اکنون و در این ساعت بر تو واجب است. چه نمازهایی که باید تا پایان عمر بخوانی؛ اما کی؟ وقتی موعدش برسد. همه را در یک قاب که نگاه کنی جریانی دارند که با زمان و بدون آن قابل تحلیل هستند.

نمازهای ادا کرده­ ات از قطعیت حقیقت سخن می­ گویند. فکرش را بکن! کسی نمی­ تواند جلوی نماز خوانده و ادا شده ات را بگیرد! و نماز خوانده و ثبت شده­ ات به ابدیت پیوند دارد. نمازی که اکنون بر گردن توست، آمده است و واجب شده است و کسی نتوانست جلوی آمدنش را بگیرد. برای تو فعل و فاعلی قرار داده اند که تو را در ادای نمازت مفعول خود قرار دهند. تو مفعولی یعنی که عبدی هستی که مورد فعل ادای نماز واقع می­شود. فاعل تو، حقیقت است و حال تو تا انجام نماز حال تجربه و درک مفعول بودن توست برای فعل نماز. علم داشتن فاعل را که در نظر بیاوری بر سر شنبه و یکشنبه و سایر روزهای نمازت، فعل نماز نه یک مفعول که چندین مفعول دارد. که با آمدن افعال قلوب بر سر جمله اسمیه همه مبتدا و خبرها مفعول می­ شوند.

نمازهایی که به فرض بودنت در آینده ادا خواهند شد، هر یک حدوث یک بار ظاهر شدن حقیقت در قالب فعلی به نام نماز تو هستند. سهم تو از این تجلیِ حقیقت چقدر خواهد بود؟ و تو چندبار قرار است مفعول باشی برای فعل خدا؟

به نمازهای قضا بیندیش! حیا و استغفارش سرجای خود، ببین که چگونه ردّالشمس کرده­ ای وقتی که نماز صبحت را می­ توانی در ساعتی دیگر بخوانی! امکان احضار گذشته را در اکنون و آینده داری و نیز برای متوفایی که دستش از نشئه جریان فعل کوتاه است، تو می­ توانی نمازش باشی! تو کی از قبر بیرون آمدی که اکنون نماز ادا کرده­ ای یا فلان بن فلان!

نماز میت را می­ بینی نوعی اسم مفعول است که کار فعل را می­ کند. به نماز شکرت بیندیش که هیچ اقترانی با زمان ندارد مصدر است که کار فعل را می کند. نماز استسقاء را ببین که اسم فاعل است و تأکید بر فعل فاعل می­ کند.و با این تأکید کار فعل را می­ کند. نماز آیات را ببین نوعی اسم مبالغه است که رخ دادن کار یا حالت، را با تأکید بر شدت صدور از جانب فاعل آن مورد تأکید قرار می دهد و با این واسطه کار فعل را می کند. نوافلت را ببین که مثَلی از صفت مشبهه است و با تأکید بر ثبوت کار فعل را می­ کنند. نماز جعفر و سایر اهل بیت را ببین، اسم تفضیل است و با دلالت بر صفت و صاحب آن و زیادی این صفت در مقایسه با غیر خودش کار فعل را می­کنند. به لحظه نماز فکر کن در حالی که نمازت را ادا میکنی می دانی که باید این کار را انجام دهی و نباید که انجامش ندهی قصر قلب است که کار فعل را می کند.

اکنون این تویی و نمازهایت و حقیقتی که با حدوث، با زمان و بدون زمان، خود را به تو می­ نمایاند.اکنون این تویی و حقیقتی به نام یوم القیامه نقشش فعل است و نمازهایی که قدقامتشان برپایی قیامت است.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۱:۵۳
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

به شبانه روزهای عمرت نگاه کن، هر کدام شروعی دارند و پایانی؛ صبح، ظهر، عصر، مغرب، عشا و بعد عشا؛ هر دسته هفت­ تایی از آنها شروعی دارند و پایانی؛ الاحد، الاثنین، ثلاثاء، اربعاء، الخمیس، الجمعه، السبت، دوازده دسته بزرگترهم هستند: محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوّال، ذی القعده، ذی الحجه.

روز و شب­ ها، هفته­ ها و ماه­ ها همگی تمایزاتی را می ­سازند که اگر نباشند، چیزی نشان­دار، معرفه و آشنا ساخته نمی­ شود تا بر پایه آن ناآشناها هم آشنا شوند. می­ گویی روزی بود، مثل آن شنبه؛ و اگر آن شنبه نبود، آن روز را به چه چیزی مشابه می­ کردی؟ اعمالت، حساب­های مالی­ ات، ارزیابی گذشته­ ات، تصمیمات اکنون و آینده ­ات همگی به واسطه آن شنبه و آن محرم و صفر و آن ساعت تنظیم می ­شوند. روز و شب­ ها، هفته­ ها و ماه­ ها با تمایزاتشان اگر نباشند، در شروع و پایان عمرمان نمی­ توانیم شروع کنیم و پیوسته شروع کنیم تا از پس هر شروع  و ابتدا کردن، مبتدایی  باشیم برای تحقق خبری که از دو حالت خارج نیست یا شرح و بیان انجام کاری است(جمله اسمیه با خبر فعلیه) و یا همان شرح بیان با تکیه بر ظرفیت های تحقق دوباره و چندباره آن(جمله اسمیه با خبر مفرد)

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ اللَّیْلَ سَرْمَداً إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِضِیاءٍ أَ فَلا تَسْمَعُونَ*قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَیْکُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتیکُمْ بِلَیْلٍ تَسْکُنُونَ فیهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ (سوره مبارکه قصص،آیات71-72)

به اختصاصات و اعمال ویژه هر روز و شب  و هفته و ماه دقت کن! مثلاً ماه­ های حرام را ببین، ضمانت امنیتند و در حریمی که می­ سازند، تو روزها و هفته­ ها و ماه­ هایت را به انجام دادن یا ندادن اعمالی مخصوص می­ شناسی؛ و این اعمال مخصوص بیشتر زیارت، دعا و نمازی مخصوص هستند(جمله فعلیه)

اکنون اگر هر روز و شب و هفته و ماه را که استعداد ساختن شروع­ های متوالی داشتند، مورد تأکید قرار دهی و آن را چندباره ببینی(انّ و اخوات آن و تأثیرشان بر جمله اسمیه) یا با تمرکز بر وجود داشتن­ شان، آنها را به عنوان حقیقتی جاری بشناسی،(کان و اخوات آن و تأثیرشان بر جمله اسمیه) یعنی از هر فرصت دوباره ­ی شروع، تحقق فعلی را اراده کرده ای و برجمله اسمیه، فعلیه بودن را تحمیل کرده­ ای و نواسخ ساخته شده­ اند. تو از جمله­ ای اسمیه که در آن، آن آشناتر پایه فهمیدن قرار می­ گیرد، مستقیماً به تبیین موضوع پرداخته ای و این یعنی اسمیه را به فعلیه نسخ کردی؛ و اینچنین است که عیدی ساخته می شود و جمعه ای به عنوان سیدالایام و عید معرفی و شناسایی می­ گردد. اینطوری که اصل هر جمعه و عیدی، شروع و دوباره شروع است(جمله اسمیه) و این عید به فعلی که شامل نماز و دعا و تلاوتی  معین است، شناخته می­ شود(جمله فعلیه)گاهی نیز به واسطه تأکید یا بیان فضیلت تکرار دوباره و چندباره عمل مورد تأکید قرار می­ گیرد(نواسخ)یعنی در وعده کردن هر جمعه، می توان غرض را، نمازِ آن جمعه تعریف کرد.

ببین که چگونه روزها و شب­ها و هفته­ ها مانند حروفی هستند که کلمه، جمله، کلام، کلام­ های هم موضوع، فصل، متن و نهایتاً کتاب عمرت را می­ سازند.

اکنون و بعد از شناختن اسمیه و فعلیه و نواسخ در زندگی­ ات، نماز جمعه را در نظر بیاور با تحلیلی که قبلاً انجام داده شد، تکیه بر جمعه که در آن نمازی مخصوص خوانده می­ شود، نماز جمعه را اسمیه قرار می­ دهد و تکیه بر نمازی که در هر جمعه خوانده می­ شود، جایگاه نمازجمعه را در فعلیه بودن تعریف می­ کند. نماز جمعه، نماز است، یعنی که عملی است مخصوص و مشخص که هر فرد به شرط امکان برپایی در به جا آوردن آن سهیم است و باید مطابق احکام اذکار و اعمالی را ادا نماید. نماز جمعه نماز جماعت است یعنی که شرط تحقق آن وجود امام و تعداد مشخصی مأموم است. نماز جمعه مثل هر نماز و عبادتی، دستور و امر خداست که اراده کرد بندگانش آن را انجام دهند.(انشاست از نوع طلبی). این نماز مثل هر نماز دیگری، با کیفیت خاص خود ادا می شود. چهار رکعت، دو رکعت آن خطابه امام است دو سوره هم در انتهای هر خطبه خوانده می­ شود تا تأکیدی باشد بر بخشی از نماز بودن آن دو خطبه؛ و دو رکعت آن نیز نمازی به شکل متعارف است با این تفاوت که قنوت رکعت دوم بعد از رکوع خوانده می­ شود و در قیامی هستی که ناگاه به سجده می ­انجامد؛ همچنین خواندن دو سوره جمعه و منافقون در رکعات اول و دوم مورد تأکید است. حمد و سوره نماز جمعه به جهر خوانده می­ شود و هنگام خطابه­ ها نیز امام جمعه اسلحه­ ای به دست دارد. کیفیت ادای نماز جمعه از آن حیث که یک تبیین و تعریف از عملی است، خبر است؛ جمله خبری در کتاب دین.

نکته مهم در این بررسی، تحلیل وضعیت این نماز از دو زاویه است: یکی زاویه امام و مأموم، که  در دو بستر و وضعیت رو به رو(هنگام ادای خطبه) و هم­ جهت(هنگام ادای دو رکعت)قابل تحلیل است. دیگری وضعیت دو خطابه به دو رکعت نماز، و نسبتشان با یکدیگر است. در اولی انشا و طلب(بیان مستقیم امام و مأموم)تبدیل به خبر می­ شود(همراهی مأموم و تبعیت او در عمل) و در دومی ادبیاتی که از خدا می­ گوید(خطابه) به ادای کلمات و احکام مشخص خداوند تغییر وضعیت می­ دهد(ادای دو رکعت نماز). که این یعنی خبر به انشا و طلب بدل شده است.

اینجاست که معلوم می­شود کلام که حقیقی باشد، مبنای هر خبری، انشایی از ذات باری است.

تبدیل خبر به انشا و بالعکس بیشتر شبیه مخفی شدن یکی و آشکار شدن آن دیگری است. گاهی خبر مخفی است پس جمله انشایی است و گاهی انشا مخفی است پس جمله خبری است.

برای تبیین این نکته برپایی هر نماز جماعت و به ویژه نماز جماعتی به نام نماز جمعه را در ذهن مجسم کن؛ به مصلی برو مؤذن را ببین اگر تنها باشی خودت مؤذن و نمازگزاری به صفوف نمازگزاران بپیوند، آنجا که هزاران نمازگزار یک نماز می­خوانند؛ نگاه کن شکوه نمازت را! و صفوف نمازی را که نماز توست، مشاهده کن! اگر تنها بودی خودت مکبّر خودت بودی؛ صدایی مخفی داشتی که دستور می­ داد الله اکبر رکوع و... اینجا اگر نباشی، شاید مکبّر بودنت را هرگز نفهمی! اینجا که هستی نمازت امام دارد و تو مأمومی! اینجا اگر امام جماعت هم باشی، باز هم امام داری؛ به انشایی فکر کن که نسخه­ ای از آن را هم مأموم دارد و هم تو؛ تو از پیش خودت نمی­ توانی نماز را تغییر دهی؛ حتی اگر همه با خم و راست تو و با شروع پایان تو خم و راست شوند و نمازشان را به آغاز و انجام برسانند.     

به نظرم بعضی قسمت هایش کمی پیچیده شد، منت بگذارید هر قطعه ای را که صلاح دانستید اصلاح و یا ساده­ سازی کنید.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۱۵:۲۵
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

هنگام وضو گرفتن است و اندیشیدن در رسالتی که دستان در مورد خود و سایر اعضای وضو بر عهده دارند. به انگشتانت که نگاه می­ کنی هر کدام بلند و کوتاهشان، لاغر و ضخیم­ ترشان مرتب و متناسب کنار هم قرار گرفته­ اند گاهی برمی­ دارند و گاهی می­ گذارند؛ گاهی می گیرند و گاهی می دهند. گاهی یکی از آنها، گاه دو یا سه­ تا یا بیشترشان مثل یک جعبه ابزار با انعطاف، بی نهایت حالت و وضعیت برای بی­ نهایت کار پیدا می­ کنند؛ در جایی همگی مشتی کوبنده می­ شوند به شکلی که یک واحد دیده می­ شوند؛ در شگفتی از مفهوم مشت، که یک سره قدرت است همه این انگشتان هستند با هیچ تعیّن؛ تو نقش هیچ انگشتی را مجزا نمی­ بینی همه نقش­ها مستحیل در یک واحدی به نام مشتی گره کرده است. بی تعینی مناسب برای جهاد. و تو در حالی که این را اوج یکپارچگی می­ یابی و ذهنت به بالاترش قد نمی دهد، متوجه حیثیت جدیدی می­ شوی؛ وقتی که از بی نهایت حالت، یک حالت را که گود شدن و تبدیل انگشتان به ظرف است را در نظر می­ آوری و دستت ظرفی می­ شود که می تواند آبی برای شستن و مسح کردن را در خود جازی دهد، پیش خودت حساب می­ کنی که لابد دست دیگرت را هم که به این شکل درآوری دو ظرف با دو برابر ظرفیت برایت ساخته و آماده شده است؛ غافل از اینکه کفلین، بیش از دو تا ظرفیت دارد.

حروفی را به یاد بیاور که با آن کلمات، جملات، کلام، کلام­ های هم موضوع، فصول و متن و کتاب نمازت را ساخته بودند. و تو در شگفت بودی از دستانی که به سوی خدا بلند می­ کردی، من؟ خدا؟فقیر؟ غنی مطلق؟

و آنجا بود که شگفتی شبکه­ ای معنایی، به نام نماز را کشف کردی که به مدد آن می­ توانستی با خدا!! توجه کن، با خدا، هم­کلام شوی!!!!

اکنون به وقت برپایی جماعت به مسجد برو؛ مؤذن را ببین که برای نمازی واحد اذان می­ گوید به صفوف نمازگزاران بپیوند، آنجا که هزاران نمازگزار یک نماز می­ خوانند؛ نگاه کن شکوه نمازت را! و صفوف نمازی را که نماز توست، مشاهده کن! اینجا که هستی نمازت امام دارد و تو مأمومی! یا حتی تو امامی و مأموم داری. اینجا که هستی قرائت حمد و سوره بر عهده امام است؛ بین همه ساکتند و اینکه توسط یک صدا خوانده می­شود، حمد و سوره نماز تو و همه این نمازگزاران است. اینجا هر کسی نمازش را آورده تا به نمازی بزرگتر پیوندش دهد. نماز فرادا هم خوانده شود، پذیرفته و تمام است یعنی یک کلام و یک متن کامل است از کتاب دینت. اما در اینجا هر نماز، جمله­ ای است که کلام و متنی بزرگتر را می­ سازد. نماز یا از نمازگزار و نمازش ساخته می­ شود(اسناد با جمله فعلیه) یا از نماز امام و مأموم(مطلق اسناد)؛ کسی هم که بر مدار فطت باشد، دائم در نماز است(ساخت نماز با ترکیب وصفی یا اضافی)إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً *إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً*وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً*إِلاَّ الْمُصَلِّینَ*الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ*وَ الَّذینَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ*لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ*وَ الَّذینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ*وَ الَّذینَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ* إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَیْرُ مَأْمُونٍ*وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ*إِلاَّ عَلى‏ أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ*فَمَنِ ابْتَغى‏ وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ*وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ*وَ الَّذینَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ*وَ الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ (سوره مبارکه معارج، آیات19-34)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۴ ، ۰۷:۰۶
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

صدای اذان می آید و کلماتی که از حروف پیوسته ای معنادار تو را به نماز می خوانند. به حروفی که از دهانت در هم آوایی با مؤذن ادا می شود دقت میکنی عمیق میشویم عمیق و عمیق تر...

سعی می کنیم این عبارت را بخوانیم «ایمابمیایلیللعههقتبدعللسخمتالحتذاخجیهحفج»

عبارت پیش رو قابل خواندن نیست؛ نه به دلیل اتصال حروفش به یکدیگر بلکه به این دلیل که از همه این حروف یا بخشی از آن واحدهای معناداری که شناخته باشیم حاصل نمی­شود.

حالا به عبارت بعدی دقت می­ کنیم و سعی می­ کنیم بتوانیم بخوانیم. «سبحانربیالاعلی و بحمده»

اکنون از میان انبوه حروف به هم پیوسته و منقطع و از میلیونها کلمه معنادار به این کلمات نگاه می­ کنیم و تصویر و معنایی را که از آنها می­ شناسیم مجسم می­ کنیم. الله، اکبر، اشهد، اله، محمد، رسول، علی،ولی، صلوه، فلاح، خیر، عمل، اسم، رحمن، رحیم، مالک،یوم، دین، ایاک، نعبد، نستعین، اهدنا، صراط، مسنقیم، الذین، انعمت، غیر، مغضوب، ضالین، قل، هو، احد، صمد، لم یلد، لم یولد، کفو، سبحان، ربی، العظیم، اعلی، حول، قوه، اقوم، اقعد، ربنا، آتنا، دنیا، حسنه، آخره، قنا، عذاب، نار، وحده، لاشریک، اللهم، صل، آل، السلام، ایها، نبی، رحمه، برکاته، علینا، عباد، صالحین.

 به همان کلمات نه در قابی که دیده شد، بلکه در قاب جدید نگاه می­کنیم:

الله، الذین، صمد، ضالین، نعبد، وحده، اشهد، سبحان، دین، حسنه، انعمت، لم یولد، فلاح، صراط، احد، مالک، مغضوب، غیر، قوه، مسنقیم، آتنا، لم یلد، کفو، ربی، العظیم، نستعین، اکبر، اهدنا، قل، محمد، ولی، ایاک، رسول، آخره، اسم، ربنا، صلوه، عذاب، لاشریک، صل، اله، علی، خیر، یوم، اعلی، هو، حول، قنا، اقوم، دنیا، السلام، صالحین، رحمن، نار، رحمه، آل، ایها، اقعد، نبی، رحیم، برکاته، عمل، علینا، عباد،

ملاحظه جدید تداعی کلمات در هم ریخته­ ای را دارد ما برای هر دسته از کلمات در ذهن خود نزدیکی و قرابتی را می­ شناسیم:

بسم الله الرحمن الرحیم، قل هو الله احد، الحمدلله رب العالمین، بحول الله و قوته اقوم و اقعد، الله اکبر، اشهد ان لا اله الاالله، صراط الذین انعمت علیهم، الله الصمد، اللهم صل علی محمد و آل محمد، سبحان ربی العظیم و بحمده و...

بازهم عبارات و جملات بالا تصویری در ذهن ما دارند که از آنچه دیده شد هم نزدیکتر هستند.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ سبحان ربی العظیم و بحمده بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الآخره حسنه و قنا عذاب النار الحمدلله اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله اللهم صل علی محمد و آل محمد سبحان ربی الاعلی و بحمده سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر و...

عبارات از این هم که دیده شد در ذهن ما شکلی معنادارتر دارند تا جایی که حتی برای هر بند و خویشاوندی، می­ توانیم شکلی را تصور کنیم شکلی از خم شدن، به خاک افتادن، ایستادن، نشستن، دست بلند کردن و ...

عبارات از انچه که گفته شد هم تصویر نزدیکتری دارند وقتی که نام نمازی را نماز صبح، آن دیگری را نماز ظهر، آن یکی را عصر، آن یک را مغرب و آن آخری را عشا نام می­ گذاریم و حتی در زمان خود می­ خوانیم.

از این هم که کلی تر نگاه کنیم، نماز را بخشی از برنامه ­ای می بینیم که در کنار سایر فرایض عبودیت و بندگی انسان موحد را در پیشگاه الهی تجسم می­ بخشد. حالا و بعد از این قرآن را می­ خوانیم با نگاهی که آن را در شبکه­ ای از معنا کلمه، جمله، کلام، کلام­ های هم موضوع، فصل، متن، و نهایتاً کتاب طبقه­ بندی می­ کنیم؛ چشمانمان از کوچکترین واحد تا بزرگترینش را متمایز می ­بیند و آنگاه می تواند مجاهدانه از زندگی خود تا امت اسلامی را ترسیم و تجسم نماید اجزایش را مشخص کند و هر چیز را در جای خود تحلیل نماید. اینک این بنده توست ای خدایی که او را مورد خطابت قرار داده ­ای و به او آموختی چگونه تو را مورد خطاب قرار دهد و بدانسان از کلام حقیقی بهره­ مند شود. اللَّهُمَ‏ کُنْ‏ لِوَلِیِّکَ‏ الحجّة بن‏ الحسن‏ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ قَائِداً وَ عَوْناً وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلا

چند نکته

این درس را که می خوانی همه چیز برایت معنای نماز دارد و به نماز و با نماز تحلیل می شود. آن وقت کمال و نقص یک پدیده یا رخداد، و تمایزها و شباهت ها و نیز کارآمدی و ناکارآمدی آنها با نماز سنجیده می شود. خودت را هم با نماز می سنجی و اولین چیزی که از آن پرسیده می شوی نمازت است.

راستی نماز همان دعاست...

حالا به این موضوع فکر کنید که مراحل آموزش نماز به یک تازه مسلمان غیر عرب چگونه میسر است...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۱
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

تدبر ادبی رویکردی استثنایی و بی بدیل به قرآن است. اقتضای این روش تکیه بر ظاهر در عین عمق است. وقتی این کتاب را ورق می­ زنی حجمی از نکات و قواعد صرف، نحو و معانی را می یابی اما کمی دقت تو را متوجه نوعی طبقه­ بندی در نکات می کند. بی هیچ اغراق، اگر کسی متوجه نوع طبقه­ بندی مطالب نشود بهره  زیادی از این کتاب نمی تواند حاصل کند. ذکر این نکته ضرورت معرفی پنج دستگاهی را که این کتاب مورد استفاده قرار داده است ضروری می کند. دستگاه اول، بعد از معرفی ارکان کلام که شامل متکلم، محتوا و مخاطب است به تبیین شبکه  معنایی می­ پردازد. در این بخش افراد قدرت تفکیک یک متن را با توجه به واحدهای کوچک و بزرگ معنا پیدا می کنند. واحدهایی که شامل کلمه، جمله، کلام، کلام های هم موضوع، فصل، متن و نهایتاً کتاب می شود. صرف قدرت طبقه­ بندی یک متن به اجزای یاد شده حاوی حقایق بسیاری است که در فهم و تدبر در قرآن بسیار راه گشاست.

دستگاه دوم به طرح موضوع ساخت کلام می­ پردازد و مسند و مسندالیه را به عنوان قالب و شکلی که کلام به واسطه آن ساخته می شود معرفی می نماید ترکیب مسند و مسندالیه گاهی با دو اسم گاهی به مدد جمله فعلیه و گاهی توسط ترکیبات اضافی و وصفی ایجاد می شود.

دستگاه سوم انواع قالب جمله را به اعتبار قصد متکلم یعنی قالب خبر و انشا و قالب جمله فعلیه، اسمیه و نواسخ تبیین می کند و ظرفیت­ های آن را برای تشکیل کلام مورد بررسی قرار می دهد.

دستگاه چهارم پایه کار خود را بر فعل گذاشته است و موضوع حدوث را با ملاحظه زمان و بدون ملاحظه زمان مورد بررسی قرار داده است و بدین واسطه امکانی برای تحلیل کلام به وجود آورده است.

دستگاه پنجم به مبحث قیود می پردازد و انواع مفاعیل و حال و تمیز و جار و مجرور و توابع و غیر ان را به عنوان قیدهایی که به توسعه اسناد می پردازند از ان حیث که کلامی را می­ سازند و سامان می­ دهند مورد بررسی قرار داده است.

گفتنی است دو دسته از افراد احتمالاً با مشکل بیشتری در مطالعه تدبر ادبی روبرو شوند: یکی کسانی که بر قواعد ان تسلط دارند و نوع طبقه­ بندی نکات یا منطق انتخاب برخی از اقوال را متوجه نمی­ شوند و نیز عمده افرادی که زبان عربی را می دانند اما چندان ملموس و مشهودشان نیست و به نوعی آموزش تستی و کنکوری در این خصوص مسلط شده­ اند. دومین گروه کسانی هستند که چندان که باید بر این زبان تسلط ندارند و با مواجهه با قواعد یاد شده در این جزوه احساس کاستی می­ کنند. به نظر می رسد هم برای علاج درک حسی و مشهود از عربی و هم تسلط قابل ملاحظه بر آن جهت تدبر در قران نیازمند بهره­ گیری از روشی تمثیلی باشیم؛ مثَلی که با تجسم آن، فرد بتواند از اهمیت و کیفیت قواعد مورد اشاره بهره­ مند شود.

از آنجا که ماهیت و ذات تدبر ادبی، تدبر در کلام خداست و ماجرا به هم کلام شدن بنده و مخلوق با خالق بی­ همتا مربوط می­ شود، هیچ مثل و معاضدی در آموزش بهتر از نماز نمی­ تواند باشد.

کلام حقیقی وابسته به متکلم حقیقی است که ذات باری­تعالی است؛ خداوند که این کلام را برای مخلوقش انسان قرار داده است و به برکت وحی حتی امکان تکلم با آن ذات لایزال را فراهم آورده است.

نماز شاخص این تکلم عبد با معبودد است. و به این جهت می تواند خلأ فهمی که ناشی از عجز بنده در برابر عظمت کلام حقیقی است را علاج نماید. در این نوشتار احکام نماز به شکلی گفته می­شود که دستگاه­های پنجگانه یاد شده مشهود شوند.

ادامه دارد...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۳۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابها و بعلها و بنیها

قبلاً اشاره شد که سرکار خانم معظمی زحمت کشیدند و کتاب سوره نوشت های سوره فلق را سر و سامان دادند. زحمت نگارش چکیده نیز با ایشان بود،ضمن تشکر و دعای خیر متن تقدیم به و چکیده زیبا و دقیقی این کتاب را ملاحظه خواهید کرد.

تقدیم به:

ساحت سپیده ­دمی که در میان ظلمت عمیق و رسوخ یافته بشریت، که رسمش گسستن تمامی پیوندهاست از کرانه ­ایمان انسان­ها سر زد، تا تمامی لحظه­ ها و مکان­ ها، بهانه­ ای شود برای حرکت ما، که به یُمن وجود او تمامی روزها عاشورا و تمامی سرزمین­ ها کربلاست.


چکیده:

سوره مبارکه فلق را که می­ خوانی، در فراسوی نگاهت تاریکی­ ها رنگ می­ بازند، دمندگان نفاث از انفصال و اتصال عاجز می­ شوند، و حسادت کاری از پیش نمی ­برد چرا که تو در پناه کسی قرار می ­گیری که با نشانه­ هایش نه تنها ظهور احتمالی تاریکی، یا دمیدن یا حسادت را به تو نشان می­ دهد، که جلوه­ گری نشانه­ های نور و قرب و رضایتش تو را در هر لحظه به تکاپو وا می­ دارد و به سوی کمالت سوق می­ دهد و اینگونه می­ شود که هر رخداد و پدیده­ ای برایت خیر کمال و قرب را به ارمغان می ­آورد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۴ ، ۲۰:۲۹
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

وارد کلاس شدم و بعد از لحظاتی با صلوات بر امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س)و پدر بزرگوارشان و حسنین(ع) خواستیم کلاس را شروع کنیم. یکی گفت امام زمان (عج) چی؟ سری تکان دادم گفتم دیدی باز ایشان را یادمان رفت. باشد حالا که این طور شد صلواتی برای ایشان بفرستید تا بگویم چکار باید کنیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد.

گفتم به من دقت کنید هر کدام یک معصوم را انتخاب نمایید سیزده نفری بودند البته بعدا نفراتی هم اضافه شدند ولی بیننده باقی ماندند یکی حضرت زهرا(س)، دیگری امام حسن(ع)، آن یکی امام باقر(ع)و ...

گفتم حالا بدون اینکه مستقیم به امام یا معصوم انتخابی خود اشاره کنید به او نگاه کنید و با توجه به شناختتان از روی او کلامی در وصف مهدی(عج)بگویید!مثلاً اگر امام باقر(ع) باقرالعلوم هستند از این صفت در وصف مهدی(عج)استفاده کنید و جمله ای را آماده نمایید. هر کدام چیزی گفتند؛ همه قبول! یکی ابتکار جالبی زد کلامی از امیرالمؤمنین را که در وصف مهدی(عج)فرموده بودند، خواند. گفتم نتیجه میگیریم کلامی که یکی از معصومین در وصف معصوم دیگر می گوید، _مشخصا و به ویژه در مورد امام زمان(عج)_در حقیقت به آیینه خودش نگاه کرده و از آن دیگری گفته است.راه دوری نمی رود کلهم نورُ واحد.

حکایت این کارمان حکایت درس یکم است که در آن جزءهای قرآن را برای شرح سوره مبارکه عصر استفاده کردیم؛ چه فایده ای دارد؟ غیر از اینکه به عدد آن اجزاء روایتی و رویکردی از سوره عصر شنیدیم متوجه وجه مشترک و نور واحد قرآن و خاصیت مثانی بودن آن شدیم.

حالا اگر به آیینه حضرت قائم(عج) نگاه کنیم اما در وصف معصومین دیگر بگوییم، کار درس بعدی را هم انجام داده ایم. چه نتیجه ای دارد؟ معلوم است همه معصومین را مثلاً به وجه قیامشان و سیمای مهدوی شان تحلیل کرده ایم. حالا اگر به متنی دعایی چیزی از این ائمه آخری برخوردیم که ما را یاد دعاها یا کلام ائمه گذشته انداخت، این روش را در سیره خود ایشان نیز دیده ایم. این هم درس دوم. خدا به خیر بگذراند درسهای بعدی را!

به نظرم جزوه که به انتها برسد یک دور امام شناسی تدبری نیز مرور شده است. همانطور که با تدبر ادبی نماز را به عنوان یک مصداق عینی و معمول و جاری و ملموس در زندگی مورد بررسی قرار دادیم(به وقتش ان شاالله از تدبر ادبی هم خواهیم گفت)...

راستی یک خبر: سرکار خانم معظمی سوره نوشت های سوره فلق را هم سر و سامان دادند خدا توفیق بدهد به زودی ویرایش نهایی می کنم. خدا خیرشان و خیرتان دهاد. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۴ ، ۲۲:۰۹
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

وارد کلاس شدم مثل همه دفعاتی که این کتاب را شروع کردیم باید تذکر می دادم که روش های این کتاب مستقیم ترین روش ها به المیزان است باید می گفتم که مقدمه این کتاب مقدمه المیزان است باید از حاضر بودن همه سوره های قرآن، لا اقل سوره هایی که تا به حال در تدبرهای گذشته خوانده اند می گفتم. از دو ریتم این کتاب که یکی پیوسته در سوره های قرآن سیر می کند و دیگری که درس های این کتاب است باید شرح می دادم. باید فهرست این کتاب را نیز که نقشه راه ما در طول ترم بود، توضیح می دادم. این الزام را اضافه کنید به دو بزرگواری که دفعه اول حضورشان در این کلاس نبود یکی از این بزرگواران دفعه سومی بود که شروع این کلاس را می دید!

دقایقی را منتظر ماندم تا همه از راه برسند تا جایی که ممکن است کسی از وسط بحث ملحق نشود که البته هیچ وقت در این خصوص موفق نبودم و همیشه علاجش را تکرار نکات قبل دانسته ام. یکی گفت حدیث کسا بخوانیم! چشمانم برق زد، پیدا کرده بودم حالا باید با طرحی از حدیث کسا همه کارهایی را که گفتم انجام می دادم! گفتم باشد ولی یک حدیث کسای تدبر پنجی!

پای تخته نام پنج تن آل عبا را مطابق آیه مباهله نوشتم: ابنائنا یعنی حسن و حسین علیهماالسلام نسائنا فاطمه سلام الله علیها و انفسنا امیرالمؤمنین علیه السلام؛ پس رسول خدا چی؟ ضمیر نا و... رفتم سراغ نیمه باقی مانده تخته نوشتم مقدمات تدبر دو نقطه روی هم؛ سوره هایش؟ یکی یکی و به ترتیب گفتند؛ نوشتم تفکر در قرآن سوره هایش را گفتند و نوشتم؛ همین کار را با تدبر کلمه ای و سوره ای هم انجام دادیم. حالا باید ساختاری را پیدا می کردیم که بتوان آن را مابه ازای پنج تن آل عبا قرار داد!

گفتم سوره ها را دو قسمت کنید آنهایی که با آنها مأنوسید و می توانید در موردشان حرف بزنید از سوره هایی که به نسبت کمتر می توانید از آنها بگویید یا اگر می گویید هنوز احساس می کنید فاصله تان بیشتر است معلوم کنید. اسم سوره های دسته اول را میگذاریم امام حسین علیه السلام که احساس می کنیم بیشتر می شناسیمشان سوره هایی که دوستشان داریم و خدا نیاورد روزی را که از آنها جدا شویم. و اسم سوره های دسته دوم را می گذاریم امام حسن(ع) سوره هایی که کمتر می شناسیمشان به آنها اشتیاق داریم و از شوقشان به این طرف و ان طرف می روریم معشوق هایی که خدا بیاورد روزی را که با آنها قرین و همراه شویم! باید هر دو یک پایه و ریشه می داشتند با دو رویگرد مثل حسن و حسین که هر دو از ریشه ح س ن هستند که الحمدلله این اتفاق افتاد. گفتم مقدمات تدبر را ببینید سوره ها به نسبت روش ها رو تر هستند سراسر انس و طهارتند و اگر از روش می گویند این گفته ها مخفی است. حکم مادر دارند نامش را می گذاریم فاطمه سلام الله علیها. گفتم به تدبر سوره ای نگاه کنید شاکله تدبری شما آنجا صورت گرفته است روش روتر است انگار که پدر باشد نامش را می گذاریم امیرالمؤمنین علیه السلام. رسول خدا چی؟ همین تدبر قرآن به قرآن که به خاطرش از همه این سوره ها گفتیم.

حالا حدیث کسا می خوانیم یک روز تدبر قرآن به قرآن به خانه مقدمات تدبر آمد به دیوار تکیه داد در حالی که کسای یمانی رویخود انداخته بود، سوره هایی که به آنها شوق داریم و خدا کند که به ایشان برسیم وارد خانه شدند گفتند سلام مادر...سوره ه هایی که همواره با ما هستند و خدا نکند از دست شان بدهیم ...تدبر سوره ای از راه رسید و... نهایتا مقدمات تدبر... جبرئیل که همان تدبر باشد یعنی تفکر و تعقل و طهارت به خداوند عرض کرد... تدبر سوره ای پرسید ای تدبر قرآن به قرآن اگر کسی این حکایت را برای کسانی که تدبر می خوانند نقل کند چه می شود؟... 

خدا ان شاالله همه ما اعم از گوینده و شنونده را شفای عاجل عنایت فرماید صلوات.

۱۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۲۰:۰۰
کاظم رجبعلی