.

بایگانی

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

 بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 

ترمی که گذشت توفیق داشتم در کارگاه زبان تمثیل در جهاد نرم حضور داشته باشم به نظرم برپایی این کارگاه ضرورت داشت. هم تلطیف ذائقه برای دوستان مدرسه قرآنی بود هم مشق در عرصه ای که به اندازه خودش بدیع می نمود و هم برکات آشنایی با زبان تمثیل را داشت. زبانی که از ضروریات یک معلم است. زبان تمثیل سری در آسمان و ریشه ای در زمین دارد چون میتواند مفاهیم عقلی را ملموس کند اثرش درک شهودی حقایق است و البته ایمان زا و زمینه ساز تعقل و تفکر است. خودش نوعی سبک زندگی است مدلی از زندگی توحیدی را نشان می دهد که در نهایت سادگی آدم ها در آن میخورند میخوابند ازدواج می کنند بچه دار می شوند نوه دار می شوند پیر می شوند و میمیرند مثل بقیه آدم ها اما...

اما همه این شئون توحیدی است و در نهایت عمق و معرفت است. مومن بودن فانتزی مثل بعضی قصه ها و فیلم ها نیست روی رو است اما فراتر از تصور و خیالت عمق دارد...

9جلسه برگزار شد شاید یک روز مثل کلاس نهج البلاغه این جلسات را هم ثبت کنم. فعلاَ مجالش نیست. 5جلسه به عهده خودم بود آشپزی و خیاطی و باغبانی و فیلم برداری و نهایتاَ خواب و رویا وجه مشترک همه این موارد لایه برداری از یک موضوع به ظاهر عادی در مراتب تدبر در هستی بود. قرار شد هر کس که یاد گرفت موضوعی را تعیین کند و خودش ارائه دهد حاصل آن تا امروز چهار جلسه شد: طب و زنبورعسل و خوشنویسی و قالی بافی البته یکی از یکی قوی تر و بهتر خدا میداند چقدر لذت بردم...

برپایی این کارگاه وابسته به داوطلب برپا کننده است به خاطر همین اگر داوطلب ارائه بحث پیدا شد جلسه هم تشکیل می شود. در آخرین جلسه یعنی کارگاه قالی بافی که توسط خانم کاظم لو به خوبی ارائه شد یکی از شرکت کنندگان متنی ادبی نوشت اصلاحاتی روی آن انجام شد از آنجا که این متن به غایت زیبا و دوست داشتنی از آب در آمده آن را روی وبلاگ گذاشتم تشکر میکنم از سرکار خانم میرامینی به خاطر این متن قشنگی که خودش یک تابلو فرش ادبی است!

بسم الله

داری برپا کرد به نام زمین و شاهدی فرستاد برای به مقصد رسیدن، برای دارالقرار، تا نقشه­ای  داشته باشی تا هر گره و رج که بر ساحت معرفت و اعمالت می­زنی راه گم نشود! 

دوتا آبی سه تا سبز چهار تاارغوانی

 در صفی از وسائط بهره­مند از ابزار نعمت و رزق شدی وشکر تو وسعت یافتن توست

 سه تا لاکی دو تا مشکی چهارتا آبی

 بباف نقشه وجودت را تا ذاکر شوی که بقایت به ذکر توست و حضوری که اگر پیوسته داشته باشی گسترده میشوی

تار تارِ وجودت را با تسبیح پود بزن و گاه برگرد به نقشه راهت به فطرتت نگاه کن ببین چه بافته ای ؟

 چهارتا مشکی دو تا لاجوردی سه تا ارغوانی

 زمینه رنگهای به کار رفته در فرش وجودت را خشیت قرار بده تا در بیرنگی و رنگ پریدگی­اش رنگ­های دیگر جلوه کنند که اعمال و وظایفِ رنگ به رنگت در اخلاص مجال بروز می­یابند 

چهارتا سفید سه تا سفید دو تا سفید

 راستی خامه­های بندگیت را خوب گره زده­ای؟ تقوا داشته­ای تا همه تار و پود وجودت استغفار و تسبیح باشد؟

مانوسی به این دار و این در اقتضای تو بود در اقتضای انسان بودنت!

اما باید که برداری قیچی تسلیم را و تا قبل از آنکه بریده  شوی قطع تعلق کنی...

که چون سر بالا کنی، خداوند خریدار است!

سی و چهار تا الله اکبر  سی و سه تا الحمدلله سی و سه تا سبحان الله

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۲ ، ۰۷:۱۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

این آخرین جلسه، همه چیز بود، به نظرم جدّاً جایگاه و شأن شایسته­ای برای خاتمه جلساتی را داشت که به عنوان جلسات مروری بر نامه­های نهج البلاغه، «حکومت اسلامی از ذهنیت­ها تا واقعیات»شکل گرفته بود. متن معلوم بود، بند آخر نامه علی(ع) به مالک اشتر. تفصیلی از باورها و نکات عملی در حکومت­داری و نیز بیان برنامه­ای شخصی برای یک حاکم اسلامی. وقتی پیش از جلسه و با شگفتی جملاتی از آن را برای استادم خواندم، تعبیری به­کار برد که لحظاتی میخکوب شدم؛ می­گفت این متن معجزه است علی(ع) خودش را برای مالک رونوشت کرده تا او بتواند همانگونه حکومت کند که علی(ع) می­کرد! برای لحظاتی نفس کشیدن از یادم رفت؛ دستم را روی صفحه رایانه کشیدم و خوشحال بودم چون پیدا کردم آن عنوانی را که می­بایست همه این هشت جلسه را در خود جای می­داد. مطالب را دو دسته کردم: یکی مرور مجموعه نکاتی که فقط سرخط­هایش به اندازه یک دنیا با آخرتش تجربه و تسلط است و دیگری تمرکز بر روی شخصی­ترین نکته که جانِ حکومتداری است. بخش اول شامل نکات پیش­روست که در مقدمه مرور می­شود و البته هر کدام توضیحاتی چند سطری نیز دارد: بخشى از کارها به گونه‏اى است که خود باید انجام دهى، مانند...، نیکوترین وقت‏ها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگر چه همه وقت براى خداست...، هیچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران، نمونه‏اى از تنگ خویى و کم اطّلاعى در امور جامعه مى‏باشد...، همانا زمامداران را خواص و نزدیکانى است که خود خواه و چپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان...، و هر گاه رعیّت بر تو بد گمان گردد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار، و با این کار از بدگمانى نجاتشان ده...، هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است رد مکن...، از خونریزى بپرهیز، و از خون ناحق پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحق کیفر الهى را نزدیک مجازات را بزرگ نمى‏کند، و نابودى نعمت‏ها را سرعت نمى‏بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمى‏گرداند...، مبادا هرگز دچار خود پسندى گردى... مبادا هرگز با خدمت‏هایى که انجام دادى بر مردم منّت گذارى، یا آنچه را انجام داده‏اى بزرگ بشمارى، یا مردم را وعده‏اى داده، سپس خلف وعده نمایى...، مبادا هرگز در آنچه که با مردم مساوى هستى امتیازى خواهى! از امورى که بر همه روشن است، غفلت کنى و... .

  • پیش از این در جای دیگری از این نامه شریف، یکی از معیارهای مهم حکومت اسلامی، حسن ظن به خدا دانسته شده بود؛ اصلی که هم ملاک انتخاب افراد بود و هم به عنوان معدل قبولی یک حکومت تلقی گردید. دلیل آن هم به این نکته بازمی­گشت که چون اساس حکومت اسلامی حاکمیت خداست، سوءظن به خدا، اعلان تمرّد و خروج از حاکمیت خداوند تلقی می­شود. و در این شرایط هر حکومتی که ارکانش مبتلا به این سوء­ظن باشد، از داشتن روح لازم برای حکومت اسلامی بی­بهره است. با این تعبیر حساس­ترین قسمت حکومت به رابطه حاکم با خداوند باز می­گردد؛ از این روی علی(ع) به مالک اشتر فرمود: « نیکوترین وقت‏ها و بهترین ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب کن، اگر چه همه وقت براى خداست، اگر نیّت درست و رعیّت در آسایش قرار داشته باشد.از کارهایى که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است که ویژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، وجود خود را به پرستش خدا اختصاص ده، و آنچه تو را به خدا نزدیک مى‏کند بى‏عیب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى.هنگامى که نماز به جماعت مى‏خوانى، نه با طولانى کردن نماز، مردم را بپراکن و نه آن که آن را تباه سازى، زیرا در میان مردم، بیمار یا صاحب حاجتى وجود دارد. آنگاه که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مرا به یمن مى‏فرستاد از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: «در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مؤمنان مهربان باش».
  • کیفیت برپایی و اقامه نماز توسط حاکم اسلامی، شاخص توفیق او در تحقق حکومت صالحان است از این روی خداوند در قرآن فرموده است: « الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»ِ (سوره مبارکه حج، آیه41).
  • در فرمایش علی(ع) ترسیم دقیق و جامعی از یک حاکم در مواجهه با نماز و عبادت شده است. از سویی اقتضای حاکمیت کثرت مشغله است و از سوی دیگر او ملزم به انتخاب بهترین اوقات برای خلوت کردن به خداست. از سویی حاکم یاد شده به حرص و ولع نسبت به عبادت تصویر شده است و از سوی دیگر در اجتماع و نماز جماعت ملزم به رعایت حال ضعیفا و تخفیف در عبادت است. مجموع این تضادها برای یک موحدِ حاکم در نظام اسلامی، اگر چه ساده به نظر می­رسند اما موجِد و مولّد و نیز تقویت کننده صلاحیت حکومت­داری در اوست.
  • از آنجا که نقش اولیه هر انسان و البته حاکم، عبودیت خداست، ایفای شایسته وظایف عبادی در حکم بنیاد همه شایستگی­هاست. از این رو بنده خدا کاری جز بندگی ندارد و قدرت او در بندگی قدرت در هر کار و وظیفه­ای است. با این مقدمه می­توان عبادتی مانند نماز را به عنوان شاخص ارزیابی شئون شخصی و اجتماعی حاکم اسلامی تلقی کرد و با برطرف کردن نواقص نماز، نواقص حکمیت را مرتفع کرد.
  • در دعایی منسوب به امیرمؤمنان(ع) آسیب­هایی تفصیلی برای نماز ذکر شده و البته با ذکر روش برطرف شدن این آسیب­ها از خداوند خواسته شده تا نواقض مزبور را مورد مغفرت خود قرار دهد کلیدواژگان خاصی که در این دعا آمده­اند بسیار ارزشمند بوده و می­تواند عناصر اصلاح در کیفیت حکومت اسلامی را بیان نماید؛ بخشی از دعای مزبور به شرح پیش­رو ذکر می­شود: «اللَّهُمَّ لَکَ صَلَّیْتُ وَ إِیَّاکَ دَعَوْتُ وَ فِی صَلَاتِی وَ دُعَائِی مَا قَدْ عَلِمْتَ مِنَ النُّقْصَانِ وَ الْعَجَلَةِ وَ السَّهْوِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْکَسَلِ وَ الْفَتْرَةِ وَ النِّسْیَانِ وَ الْمُدَافَعَةِ وَ الرِّیَاءِ وَ السُّمْعَةِ وَ الرَّیْبِ‏  وَ الْفِکْرَةِ وَ الشَّکِّ وَ الْمَشْغَلَةِ وَ اللَّحْظَةِ الْمُلْهِیَةِ عَنْ إِقَامَةِ فَرَائِضِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ مَکَانَ نُقْصَانِهَا تَمَاماً وَ عَجَلَتِی تَثَبُّتاً وَ تَمَسُّکاً  وَ سَهْوِی تَیَقُّظاً وَ غَفْلَتِی تَذَکُّراً وَ کَسَلِی نَشَاطاً وَ فَتْرَتِی قُوَّةً وَ نِسْیَانِی مُحَافَظَةً وَ مُدَافَعَتِی مُوَاظَبَةً وَ رِیَائِی إِخْلَاصاً وَ سُمْعَتِی تَسَتُّراً وَ رَیْبِی‏  ثَبَاتاً وَ فِکْرِی خُشُوعاً وَ شَکِّی یَقِیناً وَ تَشَاغُلِی فَرَاغاً وَ لِحَاظِی‏  خُشُوعاً  فَإِنِّی لَکَ صَلَّیْتُ وَ إِیَّاکَ دَعَوْتُ وَ وَجْهَکَ أَرَدْتُ وَ إِلَیْکَ تَوَجَّهْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ مَا عِنْدَکَ طَلَبْتُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد.» گفتنی است که دو امتیاز ویژه در این دعا وجود دارد: یکی شناخت تفصیلی و جزئی و متمایز اشکالات و نواقص و دیگری راه درمان و آنچه که باید خلأهای آن را پر کند.
  •  یک سلول از بدن انسان همه صفات ژنتیک او را داراست؛ یک بیمار همه بند بندِ بدنش بیماری را با خود دارد. نقص یک فرد در کاری مشخص، معمولاً همان نقص او در کارهای دیگر است از این رو وقتی در یک نماز، نقصان، عجله، سهو(چیزی که جلوی چشم فرد باشد و نتواند ببیند)، غفلت، کسالت، سستی، فراموشی، مدافعه(پس زدن معنویت)، ریا، سمعه(میل به ستایش شدن)، ریب(بددلی)، فکرة(پریشانی ذهنی و عدم تمرکز)، شک، مشغله، لحظه ملهیه(با گوشه چشم نگاه کردن، زیرچشمی و دویدن چشم از سر بی­توجهی) وجود دارد، کارهای دیگر نیز سهمی از این آفات و نواقص را دارند. از این روست که گفته می­شود کسی که یک کار درست و خالصانه انجام دهد، همه کارهایش اصلاح می­شود. این کار درست که می­تواند اینچنین تفصیلی مورد ارزیابی قرار بگیرد، نماز است از این رو درمان نُقصان نماز با تمام، و عجله با تثبّت، و تمسک و سهو با بیداری، و غفلت با یادآوری، و کسالت با نشاط، و سستی با قوّت، و فراموشی با محافظت، و مدافعه با مواظبت، و ریا با اخلاص، و سمعه با پوشیده داشتن، و بددلی با ثبات، و پریشانی با خشوع، و شک با یقین، و مشغله زیاد با فراغت، و عدم تمرکز با خشوع ممکن است و همین درمان دوای بقیه اعمال و امور است.
  • با توجه به سیری که در سطور گذشته ذکر شد می­توان مدعی شد، حکومتی که در آن با اصلاح نماز و عبودیت خداوند شئونش اصلاح شود، ارزش بودن دارد چون اسلام به عنوان ذات و گوهره آن نسبتی مستقیم با آن دارد؛ که اگر چنین نبود اصلاح عبادت ربطی به اصلاح آن نداشت.

 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۲ ، ۱۵:۰۳
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فطمه و ابیها و بعلها و بنیها

نوشتن این شماره نیز در زمانی اتفاق افتاد که فاصله زمانی نسبتاً زیادی با جلسه برگزاری دارد. اما به طرز عجیبی یوم الله نیمه شعبان و دغدغه­های حاصل از آن، با آنچه در جلسه هفتم گذشت هم­راستا و دارای فضایی مشترک است. زیرا تا ظهور، بلوغی لازم است که دامنه­اش به طرز تفکر در خصوص اندیشه سیاسی و مدیریتیِ جامعه، گسترده است. مسأله اولویت­بندی و تقدیم و تأخّر تعهد و تخصص که از اوایل انقلاب مطرح بوده، بحثی نیست که بشود به سادگی از کنار آن گذشت؛ نوع پاسخ­های موجود اقناع کننده نیست همه به نوعی وسط ماجرا را به شکلی می­گیرند و به طرزی نسبی­گرایانه موضوع را رها می­کنند یادم هست که چندی پیش مجری مناظرات انتخاباتی در سؤالی چهارگزینه­ای ملاک انتخاب مدیران را به نحوی پرسید که هر کاندیدا ناگزیر از پذیرش و اولویت دادن به یکی از دو گزینه بود: یا تخصص و یا تعهد. این در حالی است که عقلاً جمع این دو محال نیست اما در مقام عمل، اشکال جدی وجود دارد و تعیّن این هر دو در یک شخص، آن هم در جامعه­ای که نظام آموزشی متناسبی با این هدف ندارد، سخت و ناممکن به نظر می­رسد. عین این ماجرا در خصوص اصل تشکیل یک نظام اسلامی و نیز حاکمیتی که عدالت شاخص و مؤلفه اصلی آن است، مطرح می­شود. منظور از عدالت چیست؟ آیا گناه کبیره نداشتن و اصرار بر صغیره نکردن پاسخ مناسبی برای این پرسش است و آیا همین اندازه از تعریف برای اداره جامعه کافی است؟ و آنچه که به عنوان مدیر مدبّر، به عنوان شرط سوم پس از فقاهت و عدالت مطرح می­شود، در عرض تعریف عدالت قرار دارد؟ پاسخ اگر مثبت باشد، ماجرای تعهد و تخصص همچنان معضل حل ناشدنی خواهد بود. شاید تعهد را بتوان معادل معتمد بودن در نظر گرفت و اما در خصوص عدالت، کار قدری پیچیده­تر است چون از طرفی معنای عرفی آن که معادل معتمد بودن است، به هیچ وجه قابلیت لازم را برای هر مسؤولیت مهمی ایجاد نمی­کند. این جنس اشکالات پای مبحث مهمی به نام عدالت تخصصی را به میان می­کشد که سیر نکات پیش­رو، این موضوع را در بخشی از نامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر پی می­گیرد.           

  • تشکیل حکومت و مراتب آن مبتنی بر تحلیلی عقلی و روایی است، تحلیلی که از مطلق ضرورت تشکیل حکومت، آغاز شده و تا حاکمیت معصوم امتداد دارد. بنابراین، به استناد روایتی از امیرالمؤمنین(ع)، حکومتِ حاکمِ ظالم، ترجیح دارد بر بی­حکومتی و مطابق روایتی دیگر مُلک و حکومت ممکن است مدتی با کفر دوام یابد اما با ظلم محکوم به نابودی است، عقلاً پذیرفتنی است که حاکم معتمدی که کافر نباشد اما صلاحیت­های کلّی را برای اداره حکومت داشته باشد، پذیرفتنی­تر از حاکمِ کافر است و نیز حاکمِ عادل قطعاً ترجیح دارد بر حاکمی که با ملاکهای عرفی قابل اعتماد است. و البته قاطعانه می­توان گفت که حاکمیت معصوم بر هر حکومتی ارجح است.
  • از سیر مطالبی که در فوق مورد اشاره قرار گرفت، نتایج مهمی حاصل می­شود: از جمله اینکه غالباً مخالفان حاکمیتِ فقیه عادل، که بعضاً صبغه و گرایشات مذهبی نیز دارند، برایشان تبعیت از فقیه عادل سنگین است چون فاصله میان او را با امام معصوم می­سنجند و عجب اینکه با تصور این فاصله او را به حاکم معتمد یا حتی حاکم کافر و ظالم می­فروشند! حاضر نیستند ولایت او را بپذیرند چون با معصوم فاصله دارد اما حاضر می­شوند هر ولایت دیگری را بپذیرند. اینان اگر از پایین به بالا نگاه می­کردند قدر تک تک مراحلی را که به حاکمیت عادل منجر شده، می­دانستند.
  • عدالت در این مقیاس نمی­تواند منحصر در ساحت عرفی و کلی باشد از این رو آن عدالتی که مناسب کشورداری است متفاوت است با احراز شرایط متناسب با امامت نماز جماعت. با این تحلیل، ضرورت دارد عدالت به شکل تخصصی و متناسب با شأن و نقش تعریف شود. این موضوع از دو جهت مهم است: یکی، اصلاح ذهنیت­ها در خصوص عدالت؛ ذهنیت­هایی که مثلاً قدرت و قاطعیت و یا تسامح­های مقتضی را با بی­عدالتی اشتباه می­گیرد. افراد دارای این ذهنیت، نوعی حکومت تخیلی و فانتزی و غیر واقع را در ذهن جا داده­اند که در مقام عمل هرگز امکان وقوع ندارد و هر حاکمی را به دلیل چالش با موضوعات جاری از عدالت خلع می­کنند. اهمیت دیگر، مربوط می­شود به حل معضل قدیمی تخصص و تعهد و مجبور شدن به انتخاب یکی از دو موردی که گاهی در جامعه به عنوان ضد و حتی نقیض یکدیگر تلقی می­شوند.
  • بر اساس توضیحات یاد شده می­توان گفت که طرح عدالت و قدرت مدیریت و نیز تعهد و تخصص در عرض هم از اساس اشتباه است زیرا آنچه که عدالت عمومی و تقوای فرد را حیثیت تخصصی می­دهد، همان بروز و ظهور تقوا در حیطه و قلمرو تخصصی است. مثلاً تقوا و عدالت یک آهنگر در حرفه و تخصص اوست که مجال بروز و ظهور می­یابد.
  • با این حساب در حکومت با اقسامی از عدالت مواجه هستیم، عدالت یک زمامدار، عدالت فرمانده نظامی، عدالت قاضی، عدالت تجار و غیر آن که شاخصه­های آن ملاک گزینش افراد برای سمت­های مربوطه است.
  • در نامه امیرالمؤمنین(ع) به جناب مالک اشتر عدالت ویژه در خصوص فرماندهی لشکریان و نیز تقوا و ملاحظات ضروری که حاکم نسبت به ایشان باید ملحوظ دارد، اینگونه بیان شده است: «براى فرماندهى سپاه کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و امام تو بیشتر، و دامن او پاک‏تر، شکیبایى او برتر باشد، از کسانى که دیر به خشم آید، و عذر پذیرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد کند، درشتى او را به تجاوز نکشاند، و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد.سپس در نظامیان با خانواده‏هاى ریشه‏دار، داراى شخصیّت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزدیک بر قرار کن، آنان همه بزرگوارى را در خود جمع کرده، و نیکى‏ها را در خود گرد آورده‏اند. پس در کارهاى آنان به گونه‏اى بیندیش که پدرى مهربان در باره فرزندش مى‏اندیشد، و مبادا آنچه را که آنان را بدان نیرومند مى‏کنى در نظرت بزرگ جلوه کند، و نیکوکارى تو نسبت به آنان- هر چند اندک باشد- خوار مپندار، زیرا نیکى، آنان را به خیرخواهى تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگى به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگى به کارهاى بزرگشان وامگذار، زیرا از نیکى اندک تو سود مى‏برند، و به نیکى‏هاى بزرگ تو بى‏نیاز نیستند. برگزیده‏ترین فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند، و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد، به اندازه‏اى که خانواده‏هایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند، تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند. همانا مهربانى تو نسبت به سربازان، دل‏هایشان را به تو مى‏کشاند، و همانا برترین روشنى چشم زمامداران، برقرارى عدل در شهرها و آشکار شدن محبّت مردم نسبت به رهبر است، که محبّت دلهاى رعیّت جز با پاکى قلب‏ها پدید نمى‏آید، و خیرخواهى آنان زمانى است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته، و حکومت بار سنگینى را بر دوش رعیّت نگذاشته باشد، و طولانى شدن مدت زمامدارى بر ملّت ناگوار نباشد.پس آرزوهاى سپاهیان را بر آور، و همواره از آنان ستایش کن، و کارهاى مهمّى که انجام داده‏اند بر شمار، زیرا یادآورى کارهاى ارزشمند آنان، شجاعان را بر مى‏انگیزاند، و ترسوها را به تلاش وامى‏دارد، انشاء اللّه.  و در یک ارزشیابى دقیق، رنج و زحمات هر یک از آنان را شناسایى کن، و هرگز تلاش و رنج کسى را به حساب دیگرى نگذاشته، و ارزش خدمت او را ناچیز مشمار، تا شرافت و بزرگى کسى موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشمارى، یا گمنامى کسى باعث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانى.مشکلاتى که در احکام نظامیان براى تو پدید مى‏آید، و امورى که براى تو شبهه ناکند، به خدا، و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باز گردان، زیرا خدا براى مردمى که علاقه داشته هدایتشان کند فرموده است: «اى کسانى که ایمان آوردید، از خدا و رسول و امامانى که از شما هستند اطاعت کنید، و اگر در چیزى نزاع دارید، آن را به خدا و رسولش باز گردانید» پس باز گرداندن چیزى به خدا، یعنى عمل کردن به قرآن، و باز گرداندن به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم یعنى عمل کردن به سنّت او که وحدت بخش است، نه عامل پراکندگى.»
  • تقوای تخصصی برای یک قاضی در کلام حضرت علی(ع) چنین تفصیل داده شده است: «سپس از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن، کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد، و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمناک نسازد، در اشتباهاتش پافشارى نکند، و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد، طمع را از دل ریشه کن کند، و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد، و در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند، و در یافتن دلیل اصرار او از همه بیشتر باشد، و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود، در کشف امور از همه شکیباتر، و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برنده‏تر باشد، کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد، و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکند!! پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوت‏هاى او بیندیش، و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او بر طرف گردد، و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد.در دستوراتى که دادم نیک بنگر که همانا این دین در دست بدکاران اسیر گشته بود، که با نام دین به هوا پرستى پرداخته، و دنیاى خود را به دست مى‏آوردند.»
  • اما تقوا و عدالت تخصصی در خصوص کارگزاران حکومتی و کارمندان دولتی نیز به شکل ذیل ترسیم شده است: «سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار، و با میل شخصى، و بدون مشورت با دیگران، آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن، زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است. کارگزاران دولتى را از میان مردمى با تجربه و با حیا، از خاندان‏هاى پاکیزه و با تقوى، که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامى‏تر، و آبرویشان محفوظتر، و طمع و روزى‏شان کمتر، و آینده نگرى آنان بیشتر است.سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار، که با گرفتن حقوق کافى در اصلاح خود بیشتر مى‏کوشند، و با بى‏نیازى، دست به اموال بیت المال نمى‏زنند، و اتمام حجّتى است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن، و جاسوسانى راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانت دارى، و مهربانى با رعیّت خواهد بود.و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بد نامى به گردنش بیفکن.»
  • اما عدالت تخصصی و تقوای مرتبط با آن در نظام مالیاتی و تشکیلات مربوط به آن، اینچنین از زبان علی(ع) تشریح شده است: «مالیات و بیت المال را به گونه‏اى وارسى کن که صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مى‏باشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند.باید تلاش تو در آبادانى زمین، بیشتر از جمع آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمى‏گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدّتى دوام نیاورد.پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینى مالیات، یا آفت زدگى، یا خشک شدن آب چشمه‏ها، یا کمى باران، یا خراب شدن زمین در سیلاب‏ها، یا خشکسالى، در گرفتن مالیات به میزانى تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج تو را نگران نسازد زیرا آن، اندوخته‏اى است که در آبادانى شهرهاى تو، و آراستن ولایت‏هاى تو نقش دارد، و رعیّت تو را مى‏ستایند، و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهى شد، و به افزایش قوّت آنان تکیّه خواهى کرد، بدانچه در نزدشان اندوختى و به آنان بخشیدى، و با گسترش عدالت در بین مردم، و مهربانى با رعیّت، به آنان اطمینان خواهى داشت، آنگاه اگر در آینده کارى پیش آید و به عهده‏شان بگذارى، با شادمانى خواهند پذیرفت، زیرا عمران و آبادى، قدرت تحمّل مردم را زیاد مى‏کند. همانا ویرانى زمین به جهت تنگدستى کشاورزان است، و تنگدستى کشاورزان، بجهت غارت اموال از طرف زمامدارانى است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند، و از تاریخ گذشتگان عبرت نمى‏گیرند.»
  • رعایت تقوا و عدالت ویژه و تخصصی که لازم است از یک سو تجار داشته باشند و از سوی دیگر زمامدار بر آن اهتمام نماید در تعابیر پیش رو تبیین شده است: «سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر، و آنها را به نیکوکارى سفارش کن، بازرگانانى که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن مى‏باشند، و بازرگانانى که با نیروى جسمانى کار مى‏کنند، چرا که آنان منابع اصلى منفعت، و پدید آورندگان وسایل زندگى و آسایش، و آوردندگان وسایل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مى‏باشند، از بیابان‏ها و دریاها، و دشت‏ها و کوهستان‏ها، جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمى‏کنند، یا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمى آرامند، و از ستیزه جویى آنان ترسى وجود نخواهد داشت، مردمى آشتى طلبند که فتنه انگیزى ندارند.در کار آنها بیندیش! چه در شهرى باشند که تو به سر مى‏برى، یا در شهرهاى دیگر، با توجه به آنچه که تذکر دادم.این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانى هم هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کننده‏اند، که تنها با زورگویى به سود خود مى‏اندیشند. و کالا را به هر قیمتى که مى‏خواهند مى‏فروشند، که این سود جویى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زیانبار، و عیب بزرگى بر زمامدار است.پس، از احتکار کالا جلوگیرى کن، که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آن جلوگیرى مى‏کرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخ‏هایى که بر فروشنده و خریدار زیانى نرساند، کسى که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، امّا در کیفر او اسراف نکن.»
  • سفارش به زمامدار و تقوای ویژه و متخصصانه­ای که در خصوص اقشار ضعیف باید داشته باشد، از هر قسمتی گویاتر و روشن­تر است: «سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‏اى ندارند، [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتن دارى کرده، و گروهى به گدایى دست نیاز بر مى‏دارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است: بخشى از بیت المال، و بخشى از غلّه‏هاى زمین‏هاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده، زیرا براى دورترین مسلمانان همانند نزدیک‏ترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن مى‏باشى.مبادا سر مستى حکومت تو را از رسیدگى به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم عذرى براى ترک مسئولیّت‏هاى کوچک‏تر نخواهد بود.همواره در فکر مشکلات آنان باش، و از آنان روى بر مگردان، به ویژه امور کسانى را از آنان بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمى‏آیند و دیگران آنان را کوچک مى‏شمارند و کمتر به تو دسترسى دارند. براى این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتنند فردى را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلاتشان به گونه‏اى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى، زیرا این گروه در میان رعیّت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند، و حق آنان را به گونه‏اى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى، از یتیمان خردسال، و پیران سالخورده که راه چاره‏اى ندارند. و دست نیاز بر نمى‏دارند، پیوسته دلجویى کن که مسئولیّتى سنگین بر دوش زمامداران است، اگر چه حق، تمامش سنگین است امّا خدا آن را بر مردمى آسان مى‏کند که آخرت مى‏طلبند، نفس را به شکیبایى وا مى‏دارند، و به وعده‏هاى پروردگار اطمینان دارند. پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند، تا شخصا به امور آنان رسیدگى کنى، و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده فروتن باش، و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو کند، من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که مى‏فرمود: «ملّتى که حق ناتوانان را از زورمندان، بى اضطراب و بهانه‏اى باز نستاند، رستگار نخواهد شد» پس درشتى و سخنان ناهموار آنان را بر خود هموار کن، و تنگ خویى و خود بزرگ­بینى را از خود دور ساز تا خدا درهاى رحمت خود را به روى تو بگشاید، و تو را پاداش اطاعت ببخشاید، آنچه به مردم مى‏بخشى بر تو گوارا باشد، و اگر چیزى را از کسى باز مى‏دارى با مهربانى و پوزش خواهى همراه باشد.»
  • چنانکه ملاحظه شد، حکومت اسلامی محمل تفصیل برای مفهوم عدالت است و در ساحت آن است که عدالت ابعاد و جنبه­های تخصصی به خود می­گیرد با این حساب ملاک تمیز و برتری یک حکومت و ترجیح آن در مراتب مختلف قدرت تفصیل در کلیدواژه عدالت است. بحث بر سر اولویت تخصص یا تعهد اگر چه به جهت مفهومی چندان دقیق نیست، اما خود دلالت بر طرح مسأله­ای دارد که نهایتاً می­تواند به ضرورت تفصیل کلیدواژه عدالت منجر شود. گفتنی است که این موضوع به شکل خاصی که در جامعه ما مطرح است، در هیچ ساختار حکومتی مجال طرح ندارد زیرا صورت مسأله این موضوع در ساختارهای دیگر پاک شده است. از این روی به جرأت می­توان گفت: حکومتی که در اقتضایش امکان طرح مسأله برای تفصیل تقوا و عدالت وجود دارد، ارزش بودن دارد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۲ ، ۰۰:۰۳
کاظم رجبعلی