بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
حالم خیلی خوب نبود. معجونی از سرماخوردگی و کمخوابی، نشستن روی زمین را برایم سخت میکرد. نیم ساعتی تا شروع جلسه باقی بود. درِ اتاق را بستم و گوشهای دراز کشیدم. ثانیههایی مانده بود تا دیگر نفهمم دور و اطرافم چه میگذرد! در همان فرصت کم، یک چیز ذهنم را به خودش مشغول میکرد و آن پیدا کردن طرحی برای ثبت یک جلسه طوفانی و پر از نکته بود. جلسهای که فقط میدانم دنباله آیاتی از سوره نور است؛ اینکه شروع جلسه با کدام آیه است و تا کدام آیه ادامه مییابد را نمی دانستم. فکر می کردم که به ترتیب آیات پیش بروم یا…؟ چشمم گرم شد و احتمالاً به فرض دوم نرسیدم تا تکلیفِ «یا» معلوم شود! دیگر هیچ چیز نفهمیدم تا اینکه صدای استاد را شنیدن همان و تغییر وضعیت از درازکش به ایستادن و حرکت به سمت محل تشکیل جلسه همان!
جلسه با سؤال در مورد علت تکرار عبارت «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ …» در سوره نور آغاز شد و بعد از توضیحاتی در این مورد با پرسش و پاسخ در محورهای نظامسازی طیب در جامعه ادامه یافت و تا پایان سوره مرور شد.
مفهوم «فضل» دلالت بر «توان های بالفعلی» دارد که می توانند مادی یا معنوی باشند و مصادیق آن شامل سلامتی، توان اقتصادی و هر فضل و قدرتی ست که صاحب آن را کانون اثرگذاری قرار میدهد. از طرف دیگر هم اتصال توان و استعداد به وجود را «رحمت» میگویند. مشمول رحمت شدن یعنی توسعه وجودی پیدا کردن. فضل، کالبد رحمت است و به وجود آوردن اقتضای فضلِ بیشتر، بر عهده افراد است. مثلاً ازدواج فضل است و رحمت، روح و توسعهای مانند پدر یا مادر شدن است. در اینجا فراهم آمدن اقتضای رحمت مادر یا پدر شدن با امر ازدواج است.
از همینجا میتوان نتیجه گرفت که جامعه اسلامی و قواعد مدنی آن، فضلی ایجاد میکند که اقتضای دمیده شدن رحمتی خاص را فراهم میآورد. پس فضل به عنوان ظرف دریافت رحمت الهی، بیش از هر چیز اهمیت و ضرورت تزکیه را مورد تأکید قرار میدهد. از این رو تزکیه جامعه یا همان «طیب سازی»، شاخصه مهمی در بهره مندی جامعه از کمال محسوب می شود.
سوره نور نقشه طیب سازی در حوزه روابط جامعه را در اختیار قرار میدهد. بر اساس این سوره نقشه طیبسازی محورها و نقشهایی را تعریف میکند. محورهایی که فقط تأکید متوازن بر روی آنها (و نه برجسته و کم رنگ کردن آنها به نسبت یکدیگر) میتواند کارگشا و متناسب با غایت باشد. گاهی ترتیب و اولویت این محورها نیز اهمیت دارد.
اجرای محورهای نقشه مزبور، بر دوش آحاد مردم به ویژه صاحبان فضل (اولوالفضل) در جامعه است. ایشان که معمولاً صاحب تحلیل هم میشوند، در زمانی که توانشان بهرهمند از تزکیه نباشد و ذیل ولایت تعریف نشود، میتوانند نقطه خطر و نابودی جامعه محسوب شوند. درواقع اولوالفضل میتوانند جامعه را مشمول رحمت الهی یا دچار از هم گیسختگی کنند.
محور اول وظایف اولوالفضل در طیب سازی جامعه، مدیریت و سازماندهی در برطرف کردن فقر معیشتی از بستر جامعه است. گفتنی است فقر آفت مهمی در روابط انسانها در جامعه محسوب می شود. در این خصوص ملاحظه نکته دیگری هم ضروری است و آن اینکه صاحبان فضل نباید با منطق و خطکش معمول و عرفی جامعه نقش التیام بخشی خود را ایفا کنند. زیرا با چنین معیاری مثلاً وقتی با سوء تدبیر فقرا و یا امور نابجای آنها مواجه میشوند، دچار یأس و دلزدگی میشوند. تعابیر «یعفوا» و «یصفحوا» که در این سوره آمده، در این خصوص کارگشاست.
محور دوم وظایف اولوالفضل، سازماندهی جامعه برای جلوگیری از تبعات انواع سوءظن و عملیات روانی در جامعه است؛ به ویژه شایعاتی که ممکن است در حوزه روابط جنسی افراد روی دهد. در حقیقت رفع سوءظن، اولویت بیشتری در برداشته شدن مفاسد دارد. مسیر تحقق فواحش از بستر کلمات صورت میپذیرد و مدیریت آن نیز در همانجاست. در این خصوص ذکر نکتهای دیگر نیز ضروری است و آن اینکه مسیر اصلاح جامعه، اصلاح آحاد از واحدهای خانوادگی و بیوت است.
محور سوم، ساماندهی جامعه به منظور مبرا شدن طیبات و طیبین از خبیثات و خبیثین است. حضور خبیث (افراد غیر عفیف و منحرف) در جامعه، عوارض سهمگینی دارد. البته ممکن است این حضور اجتناب ناپذیر باشد؛ اما از آن خطرناکتر، برهم خوردن امنیت روابط طیبها در جامعه است که با پیوند و ازدواج خبیث با طیب به وقوع میپیوندد. مفهوم نکات گذشته این است که اولوالفضل موظف هستند در امر ازدواج مکانیزمی را فراهم کنند که مرد و زن طیّب متناسب با سطح طیب بودنشان با یکدیگر ازدواج کنند؛ زیرا کلیدیترین عنصر در ازدواج، انتخاب درست است و ظاهراً مشکل اصلی جامعه در امر ازدواج به عدم سازماندهی در این خصوص باز می گردد. در صورت درستی این نکته، چند نتیجه جزئیتر میتوان گرفت؛ از جمله اینکه:
به استناد تعبیر «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاءِ» میتوان فهمید که ممکن است در جامعه سازماندهی های شیطانی وجود داشته باشد و در صورتی که سازمان درستی برای ازدواج به وجود نیاید، نقطه مقابل، این سازماندهی را در جهت عکس انجام میدهد. تعبیر «وَ لا تُکْرِهُوا فَتَیاتِکُمْ عَلَى الْبِغاء» هم که در برخی آیات این سوره آمده است، دلالت بر قدرت این سازماندهی خبیث دارد. معمولاً شکل این سازماندهی خبیث در ایجاد جوهای کاذبی است که افراد در حالت اکراه خود را ملزم به انجام اعمال خبیث میبینند. البته ارزش و قدرت حاصل شده از اتصال زنان و مردان طیب (در صورت ایجاد سازماندهی مناسب) چنان است که جایی برای نگرانی از اتصال خبیثها با یکدیگر باقی نمیگذارد. نتیجه جزئی دیگر ضرورت استفاده هوشمندانه از ظرفیتهایی نظیر مساجد است و نیز این نتیجه را میتوان گرفت که بسط و تفصیل در فضلهای انسانی بدون بسط در نظام طیبات، منجر به افزایش طلاقها میشود. همچنین این نکته ظریف برگرفته از عبارت «الْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ» متضمن این موضوع است که گاهی اتصال از مرد طیب به زن طیب (چنانکه در عرف رایج است) و گاه بالعکس ممکن و میسّر است (چنانکه در مورد ازدواج دختر شعیب(علیه السلام) با موسی(علیه السلام) به وقوع پیوست). ونکته دیگر اینکه عدم تفکیک جنسیتی دانشگاهها با ایجاد فضای مناسب میتوانند بستر و امکان مناسبی در اختیار اولوالفضل در ساماندهی ازدواجها و انتخاب درست طیبات و طیبین قرار دهد.
محور چهارم ساماندهی نظام روابط بیوت با یکدیگر به منظور استفاده از منفعت روابط خانوادهها و جلوگیری از آسیبهای احتمالی روابط یاد شده است. موضوع «بیت» با مفهوم «حصن» آمیخته است و این بستر اصلیترین زمینه تزکیه است. پس اولین تذکر در خصوص روابط بیوت، پرداختن به آسیبهاست. از این رو، نفی از ورود به حریم دیگران اصل کلی و اولیهای است که مشمول استثنائات در شکل و سطح روابط میشود. قید «انس» شرط ایجاد این رابطه است. نکته دیگر این است که اسلام، انسانها را از خلال آدابدانی و روابط عادی، میسازد و رشد میدهد. بستر فعالسازی عقل، در همین روابط معمول است. کلیدواژه «سلام» مکانیزم آدابسازی در این خصوص را تبیین میکند. گاهی «سلام» عبارت میشود از چشم ندوختن در مسیر این روابط و عدم جستجوگریهای نامشروع. ارتباط با دیگران، ذکر را تقویت میکند. فرزندان باید امکان تجربه مدلهای دیگر زندگی را داشته باشند. این ارتباط به ویژه در ارتباط دو سطح متفاوت از حیث فرهنگ و اقتصاد بسیار مفیدتر است. فرزندان باید بیوت علما را ببینند و جزئیات ضروری در نوع ارتباط اعضای خانواده علما را دریابند. ظاهراً به استناد سوره نور، محور سازماندهی روابط بیوت، دوکلیدواژه است: مفهوم انس و سلام. «اذن» هم کلیدواژه دیگری است که رابطه را از شکل وحشت و دستپاچگی و ناامنی و غیر آن، به انس تبدیل میکند. پس اصلیترین مکانیزمِ مؤانست اذن است.
محور پنجم سازماندهی مشاهدات در روابط محرم و نامحرم است؛ مکانیزمی برای عدم اختلاط زن و مرد بیگانه و اجتناب از روابط غیر ضروری، که از خلال آیات ۳۰ و ۳۱ قابل برداشت است. ظاهراً در این مورد تأکید بر تکالیف جنس مذکر بیشتر است. شاید اینکه در این آیات به شکل ویژه به استثنائات ریز و جزئی پرداخته شده است را بتوانیم دلیل برچیده شدن مجال توجیه و اجتهادهای ناصواب تلقی کنیم. این توضیحات، آییننامه کاملی است در جلوگیری از اختلاط محرم و نامحرم. تأکید بر «توبوا الی الله جمیعاً» در آیات یاد شده دلالت بر عمومیت و منطقه آسیبپذیری عمومی در این ناحیه دارد. این نطقه آسیب پذیر اختلاط زن و مرد است و آسیب در آن مترادف با آسیب در صفت حیاست. حیا نیز صفتی است که اقتضای شکل گیری روح عقلانیت در فرد است. کسی که حیا ندارد، در واقع عقل ندارد. بر پایه توضیحات یاد شده است که میتوان گفت، اهمیت حجاب بیش از هر چیز در شکوفا کردن عقل است. یعنی زن به عنوان کانون حیا و معدن آن در ساحت جامعه مطرح است. البته ملاک در روابط بعد از ملاحظه حدود شرعی، عرف نیز هست. باید دانست که زنان در برچیده شدن فساد غریزی نقش کلیدی دارند؛ زیرا زن بستر و موضوع این غریزه است. یک نکته مهم دیگر را هم باید به نکات قبل اضافه کرد و آن اینکه میدان آزمون عفاف، عرصه آزمون و خطا نیست، درس گرفتن از گذشتهگان و بهرهمندی از امثال در این خصوص شایسته است.
سوره نور مملو از امثال متراکم و پیوستهای است که همگی میتوانند جامعه را به رحمت الهی متصل کنند. یکی از مهمترین این مثلها در آیه ۳۵ مشهور به آیه نور است. نور الهی در بستر «بیوت» قابل پیگیری و متوقع است. هر قدر انسان طیب شود، نورانی تر می شود -هرقدر انسان نورانی شود مقام وساطت بالاتری میگیرد- . اثرات طیب در تکوین زندگی انسان، در شکل نور قرار میگیرد. تأکید و تشویق به ازدواج در زمان مناسب، زمینه خوبی در فراهم آوردن بیت نورانی و مشحون از عواطف پاک است. پس نباید به بهانه اولویتهای ثانوی این امر را به تأخیر انداخت. شاید سن ۱۶تا ۱۸ برای دختران و ۱۸ تا ۲۲ برای پسران از آن جهت که دوره طلایی سازگاری محسوب میشود، به خودی خود بتواند عامل پیشگیری از تضادهای نابجا باشد. ازدواج موفق قدرت اشاعه بیشتری دارد و آثارش روشنی بخش مسیر زندگی دیگران است. البته گاهی تأکید افراطی و بیش از اندازه بر یک موضوع همچون موضوع ازدواج، آسیبزاست و شاید منجر به سرخوردگی در افرادی شود که به هر دلیل امکان ازدواج برایشان میسّر نیست. این افراد باید بدانند که مسیر فیض الزاماً در ازدواج نیست. نسبت نور و طیب همان نسبت رحمت و فضل است (به شرط با هم در نظر گرفتن آنها). بر این اساس اولین دغدغه افراد نباید اجتماعی بودن باشد، باید طیب شدن باشد. طیب شدن فضل است که اگر حاصل شد، نورش ایجاد خیرات و برکات در جامعه و بالاتر از جامعه مینماید.
سخن آخر اینکه منظور از نورانی شدن افراد، حسن ِجلوه آنها و ظهور نور الهی در ایشان و روابط میان ایشان است. در حقیقت اعمال طیب، نورانی به نور الهی است و خداوند جزای احسن به طیبات میدهد. مفهوم این نکته میرساند که طیب مادامی که طیب است، میل به بینهایت و وجود دارد (طیب بودن، طیب بودن میآورد). در نظام طیب سازی، فضل به اطاعت از خدا و رسول تسرّی داده می شود و اطاعت از خدا و رسول جایگاه جامع در طیبسازی را به خود اختصاص میدهد. پس آنچه به عنوان مراحل و مقدمات نظام سازی و سازماندهی گفته شد، در حقیقت عرصهها و میدان های اطاعت از خدا و رسول هستند. ایمان و عمل صالح نقش تفصیل طیب شدن را دارند و نمای آنها «حُسن» است. در حقیقت مراتب طیب بودن، در ایمان و عمل صالح قابل تحقق است.