جلسه پنجم مروری بر نامه های نهج البلاغه(ذهنیت ها و واقعیات در اِعمال حکومت)
«باید محبوبترین امور نزد تو میانهترینش در حق، و همگانىترینش در عدالت، و جامعترینش در خشنودى رعیت باشد، چرا که خشم عموم خشنودى خواص را بىنتیجه مىکند، و خشم خواص در برابر خشنودى عموم بىاثر است. و به وقت آسانى و رفاه احدى از رعیّت بر والى پر خرجتر، و زمان مشکلات کم یارى تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش کم سپاستر، و وقت منع از عطا دیر عذر پذیرتر، و در حوادث روزگار بىصبرتر از خواص نیست. همانا ستون دین، و جمعیّت مسلمانان، و مهیا شدگان براى جنگ با دشمن توده مردمند، پس باید توجه و میل تو به آنان باشد. باید دورترین رعیّت تو از حریم تو، و در شدّت کینه تو نسبت به او کسى باشد که در حق مردم عیب جوتر است، زیرا در مردم عیوبى هست که والى در پوشاندن آن عیوب از همه کس سزاوارتر است، پس در رابطه با عیوبى که از مردم بر تو پنهان است کنجکاوى مکن، چرا که فقط در آنچه از عیوب مردم نزد تو معلوم است وظیفه اصلاح دارى، و نسبت به آنچه از عیوب رعیّت بر تو پنهان است خداوند داورى مىکند. پس تا مىتوانى عیوب مردم را بپوشان، تا خداوند عیوب تو را که علاقه دارى از مردم پوشیده بماند. پرده پوشى کند. گره هر کینهاى که از مردم به دل دارى بگشاى، و رشته هر انتقامى را قطع کن، و در هر چه از دیگران برایت ثابت نشده خود را به غفلت زن، در باور کردن گفتار سخن چینان شتاب مکن، زیرا سخن چین خائن است گرچه خود را شبیه خیر خواهان نشان دهد. در امور خود بخیل را وارد مشورت مکن که تو را از بخشش مانع گردد، و از تهیدستى مىترساند، و همچنین با بزدل و ترسو که تو را در اجراى برنامههایت سست مىنماید، و نه با طمع کار که حرص بر اندوختن و ستمگرى را در نظرت مىآراید، همانا بخل و ترس و حرص سرشتهایى جداى از هماند که جمع کننده آنها در انسان سوء ظن به خداوند است بدترین وزراى تو وزیرى است که پیش از تو وزیر اشرار بوده، و در گناهانشان شرکت داشته، چنین کسى نباید از محرمان تو باشد، که اینان یاران اهل گناه، و برادران اهل ستماند، البته در حالى که قدرت دارى جانشینى بهتر از آنان بیابى که در کشور دارى مانند آنان داراى رأى و کار دانى است، و بار سنگین گناهان آنان هم بر او نیست، از کسانى که اهل ستم را در ستمکارى و گناهکاران را در گناهشان یارى نکرده است. هزینه اینان بر تو سبکتر، و همکاریشان بهتر، و نسبت به تو در طریق عطوفت مایلتر، و الفتشان با بیگانه کمتر است. اینان را از خاصان خود در خلوتها و مجالس خویش قرار ده. و نیز باید از وزرایت برگزیدهترینشان نزد تو وزیرى باشد که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید، و نسبت به آنچه که خداوند براى اولیائش خوش ندارد کمتر تو را یارى دهد، گرچه این برنامه بر علیه میل تو به هر جا که خواهد برسد. به اهل پاکدامنى و صدق بپیوند، و آنان را آنچنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند، و بیهوده به کارى که انجام ندادهاى تو را شاد ننمایند، که تمجید فراوان ایجاد کبر و نخوت کند، و به گردنکشى نزدیک نماید نیکوکار و بدکار در برابرت یکسان نباشند، که این کار نیکوکار را در انجام کار نیک بىرغبت، و بدکار را در بدى ترغیب مىکند، هر کدام را نسبت به کارشان پاداش بخش. آگاه باش که چیزى براى جلب خوشبینى حاکم بر رعیت بهتر از نیکى به آنان، و سبک کردن هزینه بر دوش ایشان، و اجبار نکردنشان به حقّى که حاکم بر آنان ندارد نیست. به صورتى باید رفتار کنى که خوش گمانى بر رعیتت را در کمک همه جانبه به حاکم فراهم آرى، که این خوش گمانى رنجى طولانى را از تو بر مىدارد، و به خوش گمانى تو کسى شایستهتر است که از تو احسان دیده، و به بد گمانیت کسى سزاوارتر است که از جانب تو به او ناراحتى رسیده روشى را که بزرگان امت بر اساس آن رفتار کردهاند، و به سبب آن در میان مردم الفت برقرار شده، و اصلاح جامعه بر پایه آن بوده از بین مبر، و روشى را که به روشهاى گذشته ضرر مىزند به وجود نیاور، که پاداش و اجر براى کسى است که روشهاى درست را بر پا کرده، و گناه از بین بردن آن روشها بر گردن توست در استوار ساختن آنچه صلاح کار شهرهایت بر آن است، و برپا داشتن آنچه مردم پیش از این به آن مستقیم شدهاند با دانشمندان و اندیشمندان زیاد گفتگو کن».( نهج البلاغه / ترجمه انصاریان ؛ نامه 53، ص680).