.

بایگانی

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

یادم  نیست تخیل کردم یا واقعا چنین اتفاقی افتاد، اینکه نان سنگکی خریدم و دور از چشم من، سنگی هنوز روی نان مانده بود و زیر دندان مادرم رفت. حتی اگر چنین اتفاقی هم نیفتاده باشد، تخیل این صحنه تبدیل به یک تذکر محکم شد، «غلط کردی که سهو و اشتباه کردی، حق نداشتی که اشتباه کنی».

دقت داشته باشید که این روحیه نباید منجر به خودزنی و خودآزاری شود. به همین دلیل پیشنهاد می‌شود چنین توبیخی با شدت یادشده همیشه قبل وقوع اشتباهات صورت بگیرد تا امکان اشتباه به حداقل برسد. این روحیه، نفی کننده استغفار نیز نباید تلقی شود. والبته نافی به گردن گرفتن اشتباهات دیگران نیز نیست.

منطق چنین سختگیری به ضرورت عملکردی بازمی‌گردد که یک مؤمن(بخوانید مجاهد در عرصه جهاد نرم) باید داشته باشد. مؤمن کاری نمی‌کند که احتیاج به عذرخواهی داشته باشد و این روحیه در عرصه جهاد بسیار معنادار است زیرا اشتباه یک مجاهد یعنی هلاکت خود یا عده‌ای دیگر. جنگ است دیگر تعارف بردار که نیست نمی‌شود سر و ته هر بی‌ملاحظه‌گی را با یک عذرخواهی هم آورد. کسی که حساسیت‌های یاد شده را با مصادیق ساده و جزئی -مثلاً در یک نان یک متر در سی سانتی متر – مشق نماید، امید آن می‌رود که بشود به لطف الهی در کارهای بزرگتر هم به او اطمینان کرد. فکرش را بکن چقدر یک فرمانده آسوده خاطر خواهد بود وقتی که کار را به دست مجاهدی می‌سپارد که در کارهایش اتقان دارد. یک جایی بالاخره زنجیره اشتباهات باید قطع بشود. اشتباهاتی که معمولاً به گردن فراموشی و حافظه می‌افتند اما در واقع ناشی از غفلت هستند. به یاد نماندن یک تکلیف مجاهدانه، یعنی روشن نبودن اهمیت آن تکلیف نزد مجاهد و این آن چیزی است که ترس توبیخ آن مجاهد را مصون از اشتباه می‌نماید.  امام سجاد(ع)  فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)   

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۰ ، ۰۹:۲۳
کاظم رجبعلی

و فرمود: صلى اللَّه علیه و اله هر که دست از کشتن‏ مار بدارد از ترس دوزخ البته کافر است یعنى کافرِ فرمان من است، چون فرمان به کشتن آن داده[شده است].( آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الأنوارجلد 54) ؛ ج‏8 ؛ ص199)

جو حمایت از محیط زیست و حقوق جانداران شما را نگیرد. مراقب باشید قداست جانی که خداوند به یک جاندار بخشیده است هم زیر سؤال نرفته است. قبول دارم این روایت کمی خالی از جنبه‌های گوگوری و مگوری است. یک هشدار ! خواندن این روایت نباید منجر به تشکیل انجمن مارکُشانِ مسلمان شود.لطفاً به استناد سوء برداشت از این روایت، نسل مار را از جایش درنیاورید. مار را همان مصداق شناخته شده نزد همگان در نظر بگیرید و معنای آن را هم با مصدادیق متعدد منطبق نکنید. پس‌زمینه را مورد ملاحظه قرار دهید تا نه سنگدل باشید و نه عارف سرگشته در وادی هپروت. دقت کنید برخی شبه رأفت‌ها تبدیل به نیشی می‌شود که در نیمه شب و در بستر خواب و یا در یک غروب دل‌انگیز هنگام نگاه کردن به خیابان از پشت پنجره، یا ظهری آرام بعد از صرف ناهار، ما را از پای درخواهد آورد. حالا اگر کسی در بیابانی متعرض ماری نشود و با خود بگوید حیوان که آزاری ندارد من هم به او کاری ندارم منطقی است. اما گذشتن از او در محیط زندگی با تفسیر عارفانه و استناد به دین خدا و به میان کشیدن بهشت و جهنم معنای دیگری دارد. خداوکیلی با این روحیه، فاصله تا مجاهد عرصه جهاد نرم بسیار است.

باید در فهم درست از مفهوم نرم، در جهاد نرم دقت نظر داشته باشیم. زیرا جهاد نرم به هیچ وجه از جهادی که ملازم با قتال باشد جدا نیست و مجاهد جهاد نرم همان مجاهدی است که در صورت لزوم و با وجود رأفت و رحمتش نسبت به همه جانداران، مکلّف به قتال می‌شود. اما کدام روحیه متناسب با غایت یاد شده است؟ باور کنید اگر در بیابانی ما باشیم و یک گوسفند و از گرسنگی هم بمیریم، توان ذبح گوسفند را نداریم. ذبح گوسفند پیش‌کش، دلِ خوردن یک دست کله‌پاچه را هم نداریم. کافی است دو نفر با هم بحث و بگو و مگو داشته باشند و صدایشان کمی بلند شود، رنگ از رخسار ما می‌پرد. کمی انتقادِ تند کافی است تا منتقد را اگر پدر باشد از پدری، اگر برادر باشد از برادری و اگر همسر باشد از همسری، ساقط کند. ارزش دعوای میان دو نفر را نمی‌دانیم  دعوایی که گاهی کینه‌ها و کدورت‌های همچون دمل چرکین را، مانند نشتری جراحی می‌کند، دعوایی که می‌تواند به یک آشتی دلچسب و یک صمیمیت عمیق منجر شود. نمی‌خواهم دعوت به خشونت کنم اما فکرش را بکن، عقیده‌های ما برایمان ارزش فریاد کشیدن را ندارند. باور کنید که رگ غیرت الزاماً چسبیده به عصبانیت و خشم نیست. شاید به حکمت و مصلحت نزدیکتر باشد. بله به اقتضای همین حکمت و مصلحت مجاهدان رئوف در جهاد نرم، باید آماده قتال نیز باشند تا در صورت لزوم از دین خدا دفاع کنند.امام سجاد(ع)  فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۰ ، ۰۸:۱۷
کاظم رجبعلی

مثل کسی که منتظر است صدایش کنند و بی آنکه خوانده شود، می‌گوید بله، مستعد انس گرفتن بود؛ مستعد غور و فرو رفتن به حریم دیگران و نیز اجازه ورود دادن به حریم خودش. حرارت او نسبت به این موضوع، بسیار بیشتر از اشتیاق اطرافیان بود و همین نسبت نا متناسب، -یعنی سردی دیگران در مقابل حرارت او- نقش یک حفاظ را برای او پیدا کرد. البته نقش ذائقه‌ی پذیرش طیبات را نیز در مصونیت او، نمی‌توان نادیده گرفت. می‌شود فهمید، همانقدر که چنین انسی می‌تواند فرصتی برای رشد و بالندگی باشد، خطرناک نیز هست. مشهور است یک کودک را حقیقتاً خداوند از خطرات حفظ  می‌کند، این حقیقت در خصوص غیر کودک نیز صادق است و  من با تمام گوشت و پوست خود، درک و باورش کرده‌ام.

هم کسی مانند فرد یاد شده، که چنین زمینه‌ای از انس را داراست و هم کسی که می‌تواند با او ارتباط نزدیکی را ایجاد کند، ورود به یک عمق کرده‌اند، ورودی که ملازم با قرب بوده و دانستن بسیاری از اسرار شخصی و حتی وجودی افراد با آن مرتبط است. در واقع این قرب هم اجازه راه دادن می‌خواهد و هم استعداد راه‌یافتن را می‌طلبد. انس از زاویه یاد شده، بسیار مشابه غواصی است و البته کیست که نداند غواصی به رغم حساسیت‌ها، زیبایی و اهمیتش، بسیار پر خطر هم هست.

یک مربی تربیتی در یک مدرسه، بدون به عمق زدن و ورود پیدا کردن در شئون زندگی دانش‌آموزان، نمی‌تواند به فتح دست یابد. در واقع بستر بیرون از مدرسه در صورت صالح بودن افراد، محمل تأثیرگذاری و تأثیر پذیری مثبت است. هیچ دو دوستی بدون دانستن شئونی از زندگی شخصیِ یکدیگر، به صمیمیت نمی‌رسند. حتی هیچ پدر و مادری با منطق رسمی، نمی‌توانند از ساحت وجودی و شخصیتی فرزندشان باخبر شوند. اساساً رشته ارتباطی انسان‌ها در اعماق وجودی آنهاست که شکل می‌گیرد. اعماقی که لایه‌ای از ملکوت محسوب می‌شوند. پس صیدِ مرواریدهای الهی جز با فرو رفتن در دریای با عظمت و با شکوه بندگان او، که سطحی از دریاهای غیب و ملکوت هستند، میسّر نیست. نا گفته پیداست که این ساحت به همان میزان که باشکوه است، بسیار حساس نیز هست و لازم است هر غواصی، آداب ضروری این شناگری را بداند. باید دانست، ورود به هر عمقی بی اذن خداوند و ولی او ممنوع است. بر این اساس، راه‌یابی به عمق دیگران باید به نحوی صورت بگیرد که مستلزم دخالت، فضولی و تجسس نباشد. معیار این ملاحظه، معیارهای شرعی و واکنش فردی است که به او نزدیک می‌شویم. باید توجه داشت که امانتداری و طهارت، شرط مَحرم شدن است و از ضروریات غواصی در جهاد نرم محسوب می‌شود. نباید از نظر دور داشت که، رعایت اصل تدریج  و ملاحظه ظرفیت افراد، در غواصی بسیار ضروری است. یک جمع صادق و سالم، جمعی نیست که همه کس از همه چیز خبر داشته باشند باید به افراد نزدیک شد و آنها را به اندرونی آورد اما به تدریج. نباید هر کس دری را گشود تا عمق خانه را ببیند. و هر مسئولیتی به او واگذار شود. زیرا ممکن است شخص تازه‌وارد آسیب ببیند. تصور کنید اگر یوسف(ع) فرد تازه‌واردی را مأمور جاسازی پیمانه در وسایل برادرانش می‌کرد، آیا آن تازه وارد، به عصمت و صداقت او شک نمی‌کرد؟ توجه داشته باشید که شگفت‌زدگی و بهت، بسیار شبیه احساس خطر است، پس ملاحظه میزانِ بهت و تعجب دیگران را بکنید. گفتنی است، این ملاحظات نباید ایجاد وسواس کند و به بهانه احتیاط، از قرب و نزدیک شدن افراد جلوگیری کرد. توجیه بودن افراد در رعایت حدود خود و نیز فضای صمیمی و رئوفانه می تواند از بروز دلخوری‌های محتمل در این خصوص جلوگیری کند. خلاصه اینکه قدرت غواصی یک قدرت ویژه در جهاد نرم محسوب می‌شود و توانمندی رزمندگان جهاد نرم به آن سطحی عمیق از آمادگی محسوب می‌شود. این آمادگی را باید از خداوند خواست. امام سجاد(ع)  فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۰ ، ۲۳:۰۸
کاظم رجبعلی

یکی از برادران مجهز من است، نمونه یک مجاهد دارای امکانات، که جنس امکاناتش بسیار ویژه است. نمونه‌ای از بسترهای بروز تکنولوژی و امکانات او، سر  سفره غذا قابل ارزیابی است. سفره که می‌اندازد و با او که هم‌غذا می‌شوی، غذا خوردن طعم دیگری پیدا می‌کند؛ آخر او غذا نمی‌خورد، بلکه عشق می‌کند. وقتی کتاب می‌خواند، کتاب که نمی‌خواند، کتاب را زندگی می‌کند. با او که هم صحبت می‌شوی، اگر سخنی برایش قابل فهم و در راستای نیازهایش باشد و او این‌چنین تشخیصش داده باشد، می‌توانی اثرش را در برق چشم‌هایش ببینی و بعدها در جایی دیگر در کلمات و اعمالش مشاهده کنی. همین توصیف، در خصوص تدریس و ارتباط گرفتن او با انسان‌ها نیز صادق است. اگر دشمن پی به این تکنولوژی در برادر من ببرد، بهانه‌اش را عوض خواهد کرد. گمانم تحریم هم بشویم. برادر من با این تکنولوژی اگر در زمان حضرت نوح(ع) می‌بود،  حتماً به نجاری اشتغال داشت یا میخ می‌کوبید یا ارّه می‌کرد شاید هم آبدارچی نجارها می‌شد و تدارکات را بر عهده می‌گرفت. به هر حال، کنار دست پدر عزیزمان مشغول ساختن کشتی بود آن هم دور از دریا و آب و اصلاً برایش استهزای دیگران اهمیت نداشت. دیگرانی که وعده های خدا را یا فقط می‌شنیدند و عکس‌العملی نداشتند و یا انکارش می‌کردند. برادرم در زمان نوح(ع)، -که همه زمانهاست- تمام وجودش باور داشت که وعده خدا نزدیک است و او نه فقط این وعده را می‌شنید، بلکه معطر به آن وعده می‌شد. وعده را در ذهن خود بارها مرور می‌کرد، گاهی از هیبت آن نفسش بند می‌آمد و گاه عرق روی پیشانی‌اش می‌نشست و البته بسیار هم اتفاق می‌افتاد که لبخندی بزند و آهسته گوشه چشم‌هایش را پاک کند. دلیل این حال و شرایط برای برادرم، به همان تکنولوژی و فن‌آوری بر می‌گردد که پیش از این سخنش به میان آمد و او بهره‌مند از آن است. نوعی تکنولوژی که هر چیز را برای یک مجاهد، نه صرفاً شنیدنی و نه فقط جالب، بلکه زیستنی و در درون متن زندگی قرار می‌دهد. تکنولوژی ایمان سازی، که پایه‌اش در خوب انس گرفتن است و دست‌یابی به آن،  پدیده‌های شناخته شده را از  فانتزی بودن، دور بودن و  ضرورت نداشتن، خارج می‌کند. این تکنولوژی همه تکنولوژی در جهاد نرم است و با داشتن آن همه چیز در خدمت جهاد، قرار خواهد گرفت. این تکنولوژی می‌تواند توان یک نفر را به توان چهل مرد و بیشتر تبدیل کند. امام سجاد(ع)  فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۰۳
کاظم رجبعلی