.

بایگانی

کتاب

شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۵۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

انسان­ها در طول زندگی خود شاهد حقیقت هستند. از آن عکس­برداری می ­کنند، به خاطر می­ سپارند و اگر جای دیگری آن را دیدند با چیزی که پیش خود دارند مقایسه می­ کنند. بعد می­ توانند بگویند این همان چیزی است که من قبلاً دیده ­ام. انگار هر حقیقتی دو نسخه داشته باشد: نسخه­ ای که نزد شاهد است و شاهد آن را می ­شناسد و نسخه ­ای که در زندگی قابل مشاهده است. نسخه دوم حقیقت، خودش سراغ شاهد می­ آید؛ و شاهد اگر با انصاف باشد، تأییدش می ­کند؛ لازم باشد، به دیگران هم می ­گوید که درست، همین است. اما اگر شاهد بی انصاف باشد، بعضی وقت­ها خودش را مخفی می­ کند تا با چیزی که باید تأییدش کند، روبرو نشود، گاهی نیز خود را آشکار می­ کند اما با دروغ، آن را انکار می­ کند.

قرآن کتاب خداست. مسلمان­ها قرار است آن را تصدیق کنند؛ یعنی به وجدانشان که برگشتند، ببینند این نسخه از حرف­ها، همان گم شده آنهاست که تصویرش را پیش خود دارند. به همین دلیل است که به آن ایمان آورده ­اند. قرآن مؤمنان را آرام می­ کند چون، نسخه­ ای از همان حرف­هایش را به شکل احساسی از نیاز و خواستن، در درون خود دارند. محمد مردم را با کتاب آشنا کرد؛ با گمشده ­ی پیدا شده­­ ی زندگی شان. محمد می ­خواهد قرآن در زندگی مردم گشوده باشد، تا حقیقتی به نام کتاب گشوده بماند. آن نسخه ­ای که همیشه پیش ماست و ما با آن می­ توانیم حقیقت را بشناسیم، کتاب است. کسی که کتاب در زندگیش گشوده شود، برای ایمان داشتن، نیازی به معجزات عجیب و خارق العاده ندارد. او نیازش را می­ بیند و پاسخ به آن را که در کتاب خداست، مشاهده می ­کند. آنگاه می ­گوید شهادت می ­دهم که خدای بلندمرتبه و بزرگ راست گفته است. محمد وقتی می­ گوید کتاب، منظورش همین است.

او از اولش هم، فقط نوشته­ شدن چیزی به وسیله کاغذ و مرکّب را کتاب نمی­ دانست؛ هر چند به همین نوشتن که با قلم روی کاغذی از جنس پوست، یا حتی تکه­ای از استخوان پهن یاد داده می ­شود، اهمیت می­ داد. چون خود این کار هم به شناختن کتاب و وارد شدنش به زندگی کمک می­ کند.

اکنون افراد زیادی هستند که قرآن را به شکلی که نازل می ­شود و محمد راهنمایی می­ کند، می­ نویسند؛ با این وجود، محمد هیچ صفحه­ ای را برای نوشتن مناسب ­تر از سینه و حافظه انسان­ها و به ویژه اعمال و رفتارهای آنها نمی­ داند.  او نخواست و هرگز هم اجازه نداد قرآن روی کاغذی نوشته شده باشد که آن را در صندوقچه ­ای بگذارند و درش را قفل کنند و کلیدش فقط دست عده ­ای معدود باشد. این معامله ­ای بود که مسیحیان و یهودیان با کتاب کردند. کتاب باید دست همه باشد و با سواد و بی­ سواد آن را بخوانند تا بتوانند در واقعیت زندگی، مثل یک شاهد با انصاف، تصدیق و امضایش کنند.

هر کسی کتاب را بهتر می ­فهمد، به محمد و اهل بیت او نزدیک تر است. چون آنها برای رسیدن به هدف ­های بزرگ، گم­شده پیدا شده او هستند. محمد و اهل بیت او، اتفاقات عادی و روزمره ­شان هم منطبق با کتاب و اصلاً خودِ کتاب هستند. هر روز یک اتفاق جدید. یک روز خبر افطار سه روزه علی و خانواده ­اش با آب و دادن غذایشان به مسکین و یتیم و اسیر؛ و بعد نازل شدن سوره انسان، روز دیگر یک دیدار معمولی و سلام و علیک­ شان با یکدیگر که آنقدر مهم شد که گفتند این ماجرا همه جا نقل شود، چون تأثیرش بر انسانها می ­تواند گرفتاری­ ها را برطرف کند. مسجد پیامبر و خانه اهل بیتش محلی شده است برای به وجود آمدن حکایت­ های حقیقی از جنس چیزهایی که در قرآن هست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۰۴
کاظم رجبعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی