متنی از سرکار خانم کاظم لو
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
متنی از سرکارخانم کاظم لو دیدم که احتمالا در واکنش به مطلب اخیر این وبلاگ نوشته شد. نه به دلیل ادبیات مملو از لطف ایشان بلکه بخاطر دیالوگی که برقرار کردند، و البته زیبایی متن ایشان، آن را در اینجا آوردم. ایشان اگر ایراد هم میگرفتند خوشحال کننده و مغتنم بود. همینطور سایر دوستان و بزرگواران...
ما به نقدهای جدی احتیاج داریم باید این ادبیات راه بیفتد. مدح و گلایه اش اصلا مهم نیست.
پرچینی که خوانده شد، کتاب نبود
هر خطش زلزله ای بود تا جای جای وجودت را بلرزاند
خود قیامتی بود تا لرزه افکند بر جانت تا چشم باز کنی و ببینی خود را در آینه ای به اعمال
زبان بگشایی، زبانی به شیرینی تکلمی لکنت بار از اوصاف مردی که وزن وزانتش آرام و قرار زمین بود
می خوانم :
وقتی که زمین می لرزد
وقتی که لرزیدن، لب گشودن است
وقتی که لرزیدن، چشم گشودن است.