چیزی شبیه ترسیم با انگشت بر تخته ای نامرئی
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
سرکار خانم کاظم لو زحمت کشیدند و 30ساعت جلسه ختم مفهومی در مورد سوره مبارکه عبس را به سه ساعت چکیده تقلیل دادند دیروز حدود دو ساعت را گوش دادم.
راستش از سختی صحبت ها خیلی اذیت شدم. قبلاً فکر می کردم اشکال کارم استفاده نکردن از تخته و خلاصه تخته ای ارائه ندادن است. در کمال شگفتی فهمیدم ارائه هاخیلی هم تخته ای است. اما یک اشکال وجود دارد و آن هم این است که تخته نامرئی است و تو با انگشت روی تخته فرضی در حال کنار هم قرار دادن گزاره هایی هستی که خودت هم اگر مستمع باشی، فقط با تمرکز فوق العاده می توانی بفهمی. البته ظاهرا ناخودآگاه چون متوجه این سختی بوده ام، هی یک مطلب را تکرار میکنم که خود این هم خیلی ملال آور است. حرف زدنم شبیه حرف زدن یک گنگ و لال است با همان سختی که او در تفهیم منظورش به دیگران دارد. پناه به خدا خیلی امیدی به اصلاحم نیست چون معمولاً از آخر می فهمم و چون در بسیاری از اوقات لحظه فهمیدن با لحظه گفتن منطبق است، فرصت از اول گفتن نمی ماند. چندباری سعی کرده ام اما نشد چون اینطوری فهمم خاموش شده است. این لال اگر خوب هم نشود مهم نیست شاید اینکه مخاطب اذیت میشود هم مهم نباشد چون نهایتاً اگر خوشش نیامد همراهی نمیکند. مشکل جفای به قرآن است. البته همه این صحبت ها بدان معنی نیست که دیگر سر کلاس نروم که خود این، جفای بزرگتر به قرآن و وسوسه شیطان است. میخواستم بگویم اگر بفهمم تکلیفم سکوت است و نه کلام، کاملاً توجیه و آماده هستم. من دور ترین آدم ها به ارائه مطلبم؛ اما چه کنم که حجتی برای ارائه نکردن ندارم.خدا ان شاالله من و شما را در جایی که خود می پسندد مصرف کند.
۹۴/۰۷/۲۸