اصلاحات سرکار خانم خانزاده بر چکیده سوره نوشت های سوره مبارکه همزه
پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۲ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد
وقت بخیر
متن
چکیده کتابچه سوره مبارکه همزه را که روی وبلاگ گذاشته اید، خواندم.
محتوای متن عالی است؛ اما قالب آن به گونه ای است که کمی نامفهوم به نظر
میرسد. گو اینکه جملات در هم پیچیده اند و نمیتوانند منظور نویسنده را
آنطور که باید بیان کنند.
شکل روانتری برای بیان حرفهای نویسنده متن به نظرم رسید که خدمتتان تقدیم میشود.
امیدوارم اینکار دخالت در کار دوستان ادبی نبوده باشد که اگر اینگونه است پیشاپیش عذرخواهی میکنم
«همزه»، سوره
مبارکه شناخت حقیقتی به نام جهنم است. شناختی آنقدر حقیقی که بند بند وجودت بر خطرش
شاهد و گواه میشود. «همزه» که می خوانی طعنه و سرزنش و تحقیر کردن دیگران را آتش می
بینی؛ جهنم می بینی و از ترس جهنم سازی، اضطرار
وجودت را فرا می گیرد؛ اضطراری که زمینه های طعنه زدن را که حاصل رویکرد نادرستت به
دنیا و نسبت آن با تحلیل نادرست ترت از جاودانگی است، از وجودت می زداید و طاهرت
میکند؛ طُهری از جنس آیینه!
وقتی ذهن و خیال و تصورت در می ماند از درک عظمت
شعله هایی خداافروخته که طلوعش بر دلهاست و گستردگی اش تا آنجا که احدی از آن
بیرون نمیماند و امتدادش تا همه مراتب موجودیت انسان؛ دیگر جا و زمینه ای برای
همز و لمز نمی ماند. این است که آیینه می شوی و به اقتضای آیینه بودن، بومی
میشوی برای ترسیم نقشی از دشواری شکسته شدن، آداب و قواعد شکسته نشدن و نشکستن و
مصادیق عینی کسانی که نمی شکنند و هم نمی شکنند.
«همزه» که میخوانی، رها میشوی؛ رها از زودرنجی و
شکنندگی و پاک میشوی، طاهر میشوی؛ طُهری از جنس آیینه!
با احترام
التماس دعا
۹۴/۰۵/۰۱
یک سوال تدبری درباره این سوره مبارکه:
به نظر می آید آیات 2 و 3 سوره در بیان مشکل باوری هماز لماز اینطور می گوید که فرد چون مالی را جمع می کند و می شمارد و احساس جاودانگی با آن پیدا می کند، برتری ای در خود احساس می کند که عامل تمسخر دیگران می شود.
اما آیا تمام تمسخرها و شکستن های افراد به خاطر این است که حس می کنند چیزی دارند؟
مگر طعنه ها و تمسخرهای یک حسود به خاطر این نیست که او حقیقتا از نداشتن چیزی که دیگری دارد، می سوزد و سوختنش را در قالب زخم زبان بروز می دهد؟
شاید زخم زبانی که عاملش حسادت و توجه به نداشتن ها و مقایسه با دیگران باشد، منشاش با زخم زبانهای یک هماز لماز فرق کند، اما عملش که در بروز بیرونی یکی است.
آیا این مسئله در سوره همزه جایی دارد؟
یا مثلا باید همز و لمز با منشا حسادت را در سور دیگر مثل قلم و فلق بررسی کنیم؟
اگر اینطور باشد، پس آیه اول با ویل تمامی انواع همز و لمز، از جامعیت می افتد.