.

بایگانی

طریق حسین(ع)

يكشنبه, ۱ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۰۱ ب.ظ
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۱
کاظم رجبعلی

نظرات  (۷)

۰۱ دی ۹۲ ، ۱۱:۳۳ پورصالحی
خدا را شکر که شهید دارد گردان
البته این نه یعنی همه باید به این مقام برسند.
جنگ جنگ تا پیروزی..
گام نهادن در طریق شهادت ،‌ لیاقت می‌خواهد. لیاقتی بر مبنای عشق. عشقی بالاتر از معرفت که باید از خود طارق خواست ... اللهم ارزقنا عشق الحسین علیه‌السلام التماس دعا
شاید آن قدر که باید تمنای شهادت ندارم که قلمم نمی نویسد یا هنوزهم مشق خط می کنم . . . ؟
پاسخ:
سرعت پیشرفت شما در این مدت سرسام آور است اینقدر خودتان را کم نبینید ,
خوشحال می شویم از وبلاگ گردان حضرت زهرا با اولین مطلبش دیدن کنیداظهار نظرتون باعث دلگرمی خواهد بود. http://gordanehazratezahra.persianblog.ir/
۰۴ دی ۹۲ ، ۱۰:۰۵ باباشاهی
چقدر خوب است روندی که در پیش گرفته شده انگار نطق آن آدم -نویسنده- نطق آدم است وقتی حرف خوبی تکرار می شود دست به دست می گردد ادم حس نزدیک شدن به امت واحده بهش دست میدهد به نزدیک شدن کلمات به نزدیک شدن دعاها به حضور کسی که واژه ها را یکی می کند و همه اینها حاصل کوبیدن در قلب همه ادم هاست چقدر قلب ادم ها شبیه به هم دارد کوبیده می شود
سلام استاد اسم وب طلوع دیگر نه طلوعی دیگر
پاسخ:
سلام اشکال ندارد ,
۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۱۰ مهین سادات چاوشی
سلام آقای رجب علی. این متن تقدیم به مومنان. آنهایی که دستشان به آن بالا بالاها میرسد. و بهایش هم یک صلوات برای آزادی زندانیان برای شفای بیماران، برای رفع حاجت گرفتاران. التماس دعا

سوگند به آسمان و اختر شب گرد. و تو چه میدانی که علی کیست؟ علی آن اسد الله غالب که در محراب میایستد به نماز و باکی ندارد، علی آن شیر بیشه ی تقدیر که در جای پیامبر میآرمد که شنیده است "و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله". انسان زبون هوا بر میداردش گاهی خیال میکند رجلی شده است خیال میکند...و خودش را با علی و خاندانش جمع میزند و نمیداند که "همه عالم یه طرف، مهدی زهرا یه طرف" و شعر میبافد، خیال می لافد حواسش نیست "حافظ" دارد قادر را خوب نمیفهمد تا خوب در قبرش کنند و آنگاه که آبرویش را نریخته میبیند بی اختیار میگوید "یا من یسمی بالغفور الرحیم، یا من یسمی بالغفور الرحیم" آن وقت بیچاره میشود، مضطر میشود، گهی بر درد بی درمان بخندم، گهی بر حال بی سامان بگریم و آنگاه که ناصری نمی یابد دلش را میفرستد سوی پنجره فولاد میگوید ای آقای رئوف تو را به جوادت سوگند که ضامن ما هم بشو آن والامقام آن رب سبحانه و تعالی که رحمت را بر خود نوشته است ما را هم داخل بندگانش کند و ببخشد قفل را با خیالت محکم میزنی و میگویی:"بسم الله الرحمن الرحیم" و آن وقت است که باید سرت را پایین بیندازی بعد از آنکه یک نگاه از روی شرم و برای شکر به آسمان انداختی و مشغول کار خودت شوی ولی باید گفت این سوال در پس پستوی ذهن در رفت و آمد است که"مهدی فاطمه کی میآید"

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی