جلسه چهارم مروری بر نامه های نهج البلاغه(نامه به مالک اشتر)
بخشی از نامه 53 نهج البلاغه نامه امام علی(ع) به مالک اشتر
این فرمانى است که بنده خدا امیر المؤمنین در پیمانش به مالک بن حارث اشتر زمانى که او را به فرمانروایى مصر برگزید دستور داد، تا مالیاتهاى آن را جمع کند، و با دشمنش جهاد نماید، و به اصلاح اهلش برخیزد، و شهرهایش را آباد سازد.
او را فرمان مىدهد به تقواى الهى، و مقدم داشتن طاعت خدا، و پیروى آنچه را که خداوند در کتابش از واجبات و سنّتهاى خود امر فرموده، که کسى جز به پیروى آنها خوشبخت نمىشود، و جز به انکار و ضایع نمودن آنها بدبخت نمىگردد، و دیگر آنکه خداوند سبحان را به قلب و دست و زبانش یارى کند، زیرا خداوند یارى یارى کننده خود، و عزّت آن کس را که او را عزیز بدارد ضامن شده. او را دستور مىدهد که نفس را به وقت خواستههاى نابجا درهم شکند، و آن را به هنگام سرکشىها باز دارد، که نفس امر کننده به بدى است مگر خداوند رحم نماید.
اى مالک، آگاه باش که تو را به شهرهایى روانه کردم که پیش از تو فرمانروایانى در آن به عدالت و ستم حکومت کردند، و مردم به وضع تو به همان صورت مىنگرند که توبه حاکمان پیش از خود مىنگریستهاى، و همان را در حق تو مىگویند که تو در باره حاکمان گذشته مصر مىگفتهاى، شایستگان را به ذکر خیرى که خداوند بر زبان بندگانش جارى مىکند مىتوان شناخت. پس باید محبوبترین اندوختهها در نزد تو عمل صالح باشد. بنا بر این بر هواهایت مسلط باش، نسبت به خود از آنچه بر تو حلال نیست بخل بورز، زیرا بخل به خود انصاف دادن از خود است در رابطه با آنچه محبوب یا منفور انسان است. مهربانى و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانى، که رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینى تواند، یا انسانهایى مانند تو، که خطاهایى از آنان سر مىزند، علل گناهى بر آنان عارض مىشود، و گناهانى از آنان به عمد یا اشتباه بروز مىکند، پس همان گونه که علاقه دارى خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده، چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانى، و آن که بر تو ولایت دارد بالاتر از تو مىباشد، و خداوند برتر از آن کسى که تو را والى مصر نموده، خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده. خود را در موقف جنگ با خدا قرار مده، که تو را تحمّل کیفر او نیست، و از عفو و رحمتش بىنیاز نمىباشى. از گذشتى که از مردم کردهاى پشیمان مشو، و بر کیفرى که دادهاى شاد مباش، و به خشمى که راه بیرون رفتن از آن وجود دارد شتاب مکن، و فریاد مزن که من بر شما گماردهام، فرمان مىدهم باید اطاعت شوم، که این وضع موجب فساد دل، و کاهش و ضعف دین، و باعث نزدیک شدن زوال قدرت است. هرگاه حکومت براى تو خود بزرگ بینى و کبر به وجود آورد، به بزرگى سلطنت خداوند که فوق توست و قدرتى که بر تو دارد و تو را بر خودت آن قدرت و توانایى نیست نظر کن، که این نظر کبر و غرورت را مىنشاند، و تندى و شدت را از تو باز مىدارد، و عقل از دست رفته را به تو باز مىگرداند. از برابر داشتن خود با عظمت حق، و از تشبّه خود با جبروت خداوند بر حذر باش، که حضرت او هر گردنکشى را خوار، و هر متکبرى را بىارزش و پست مىکند.
خدا و مردم را از جانب خود و خواص از خاندانت و کسانى از رعیتت که به او علاقه دارى انصاف ده، که اگر انصاف ندهى ستم کردهاى، و هر که به بندگان خدا ستم کند خداوند به جاى بندگان ستمدیده خصم او مىباشد، و هر که خداوند خصم او باشد عذرش را باطل کند، و شخص ستمکار محارب با خداست تا وقتى که از ستم دست بردارد و توبه کند. چیزى در تغییر نعمت خدا، و سرعت دادن به عقوبت او قوىتر از ستمکارى نیست، که خداوند شنواى دعاى ستمدیدگان، و در کمین ستمکاران است.
باید محبوبترین امور نزد تو میانهترینش در حق، و همگانىترینش در عدالت، و جامعترینش در خشنودى رعیت باشد، چرا که خشم عموم خشنودى خواص را بىنتیجه مىکند، و خشم خواص در برابر خشنودى عموم بىاثر است. و به وقت آسانى و رفاه احدى از رعیّت بر والى پر خرجتر، و زمان مشکلات کم یارى تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش کم سپاستر، و وقت منع از عطا دیر عذر پذیرتر، و در حوادث روزگار بىصبرتر از خواص نیست. همانا ستون دین، و جمعیّت مسلمانان، و مهیا شدگان براى جنگ با دشمن توده مردمند، پس باید توجه و میل تو به آنان باشد.
باید دورترین رعیّت تو از حریم تو، و در شدّت کینه تو نسبت به او کسى باشد که در حق مردم عیب جوتر است، زیرا در مردم عیوبى هست که والى در پوشاندن آن عیوب از همه کس سزاوارتر است، پس در رابطه با عیوبى که از مردم بر تو پنهان است کنجکاوى مکن، چرا که فقط در آنچه از عیوب مردم نزد تو معلوم است وظیفه اصلاح دارى، و نسبت به آنچه از عیوب رعیّت بر تو پنهان است خداوند داورى مىکند. پس تا مىتوانى عیوب مردم را بپوشان، تا خداوند عیوب تو را که علاقه دارى از مردم پوشیده بماند، پرده پوشى کند. گره هر کینهاى که از مردم به دل دارى بگشاى، و رشته هر انتقامى را قطع کن، و در هر چه از دیگران برایت ثابت نشده خود را به غفلت زن، در باور کردن گفتار سخن چینان شتاب مکن، زیرا سخن چین خائن است گرچه خود را شبیه خیر خواهان نشان دهد.