به دلایل مختلف حضور در این کلاس برایم مغتنم بود؛ مهمترین دلیلش ارادتم به نهج البلاغه است و رغبتم به برکاتی که از آن حتی تجربه حسی دارم. همچنین ابراز رضایت و استقبال استاد بزرگوارم و نیز تجربه دوره خوب و پرفایدهی چند ماه گذشته، عامل مهمی در رغبتم به شرکت در این کلاس بود، به این نکات علاقه دوستان برگزار کننده و همچنین ماهیت تحلیلی-سیاسی نامههای نهج البلاغه را باید افزود. احساس میکنم محیط ما نیازمند آن دسته از بحثهای جدی با تار و پود اعتقادی است که موضوعشان سیاست باشد-نه برعکس-.
از پیش، دوستان زحمت پوستر جالبی را متحمل شده بودند. به نظرم تأثیرگذار و زنده بود نه به این معنی که بتواند افراد زیادی را در بحث حاضر کند بلکه اولاً چکیده کل دوره را میشد در آن دید، ثانیاً این پوستر خودش به تنهایی در محیط دانشکده و البته مدرسه قرآن و عترت(ع) جوَ و حال و هوای لازم را القا میکرد. پوستری با این تیتر درشت: «واقعیتهای حکومت اسلامی» زیر تیتر شامل عبارتی داخل دو هلال بود: «از ذهنیت تا حقیقت» در گوشه چپ پوستر آمده بود، «مروری بر نامههای نهج البلاغه» و نهایتاً در گوشه راست پایین پوستر آمده بود، «جلسه اول: نامههای امام علی(ع) به معاویه».
وارد اتاق کانون قرآن و عترت علیهم السلام که شدم، شاید چهار یا پنج نفر نشسته بودند؛ البته منتظر تعداد بیشتری هم نبودم کلاس روح لازم را داشت و همین کافی بود. پیش از هر چیز چند نکته را به عنوان مقدمه گفتم و بعد وارد عباراتی شدم که از میان پانزده نامه امام علی(ع) به معاویه احصا شده بود.
- نهج البلاغه شامل خطبهها، نامهها و کلمات قصار از امیرالمؤمنین(ع) است. خطبهها، منبع بسیار مناسبی برای مباحث اعتقادی و تکنیکهای القایی هستند. کلمات قصار، بسیار مناسب برای پیگیری مهارتهای زندگی و روابط و تحلیلهای اجتماعی هستند و نامهها، بیش از هر چیز مناسب برای پیگیری مباحث سیاسی هستند.البته هر کدام از خطبه و نامه و کلمات قصار وجوه همدیگر را هم دارند.
- کلاسی که موضوعش نامههای نهج البلاغه است، قطعاً مسأله پایه در آن سیاست و تحلیل های سیاسی است.
- مدل و گزارههای تاریخی حاصل از حکومت امام علی(ع)، همیشه مورد استفاده مردم کشور ما در تحلیلهایشان به ویژه در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و بعد آن در زمان حکومت اسلامی بوده است. این استفاده معمولاً در انطباق حوادث و جریانات زمان حکومت علی(ع) با مسائل جاری خلاصه شده است. گاهی این انطباق عالمانه و گاه سطحی و حتی سفسطهآمیز بوده است.
- برخی نیز هستند که به بهانه پرهیز از تحلیلهای سطحی هیچ انطباقی را میان موضوعات جاری با آن دوره استثنایی و مغتنم، بر نمیتابند. در حالی که انطباقها و تحلیلهای بهرمند از نگاه جامعنگرانه قرآنی، به دلیل دارا بودن چهارچوب و معیار، منزه از سطحی نگری هستند.
- سطحی نگری در انطباق، گاهی منجر به وارد کردن ایراداتی بر حکومت اسلامی میشود، این رویکرد خطرناک، ذهنیتی غیر واقع و فانتزی و اسطورهای از حکومت اسلامی داشته و بدون ورود به واضحات قرآنی و تاریخیِ موجود در حکومت رسول مکرم اسلام(ص) و علی(ع)، جمهوری اسلامی را با ذهنیت خود، و نه با آن واقعیات تطبیق میدهند و بدین وسیله در اسلامی بودن جمهوری اسلامی، تشکیک میکنند. این افراد در تحلیل خود عرضه میدارند که مثلاً جمهوری اسلامی باعث فاصله گرفتن انسانها از اسلام میشود پس تا زمان ظهور نباید حکومتی با نام اسلام داشت و...
- پاسخهای مختلفی به این افراد میتوان داد که یک پاسخ اجمالی این است که اگر ساحت تفکر و پژوهش با توحید و ساحت آموزش و تعلیم با نبوت و ساحت اجرا و عمل با معاد متناظر باشد، ماهیت توحیدی اسلام با حکومت اسلامی است که مجال بروز و اجرا مییابد. به بیان دیگر این افراد که اسلام را منهای حکومت میدانند، در اعتقادشان به اسلام تشکیک وارد است چون ادعایشان مانند این است که لازمه اعتقاد به توحید را اعتقاد به معاد ندانیم؛ که این یک تناقض آشکار است.
- پاسخ تفصیلیتر هدفی است که ان شاءالله با ادامه این کلاس دنبال خواهیم کرد، یعنی تبیین و نیز تأکید بر گزارههایی برگرفته از نامههای نهج البلاغه. این بررسی منجر به فهمی شفاف از واقعیات حکومت میشود و میتواند ذهنیت نادرست و غیر واقع از حکومت را تصحیح کند.
- در گام نخست با بررسی نامههای پانزدهگانه علی(ع) به معاویه، میتوان این نکات و واقعیات را فهمید: غالب نامهها در واقع پاسخ به نامههایی بودهاند که معاویه فرستاده بود او از ابزار نامه و نیز حواشی که با ارسال آن توسط قاصدان خود ایجاد میکرد نبردی روانی را سامان میداد.(نامه73) بر این اساس بسیاری از نامهها با رنگ و بوی تهدید برای ایجاد رعب در اهل عراق تعبیه شده بود(نامه17) برخی نیز رنگ و طعم دلسوزانه و مصلحت اندیشانه داشت.(17و 7و65 ) همه نامهها حاوی عبارات و القائاتی بودند که سعی داشتند چهره شکسته امویان و سابقه آنها را در دشمنی با اسلام ترمیم کنند. این ترمیم یا با داخل کردن بنی امیه در کنار بنی هاشم،(نامه 17) و یا با ادعای زیرکی و بهرهمندی از حکمت و ادبیات، توسط شخص معاویه صورت میگرفت.( نامه7) غالب نامهها به موازات نکات یاد شده سعی در خرد کردن شخصیت علی(ع) داشتند. این امر یا با نسبت خشونت دادن به علی(ع)، ( نامه28) و یا با پیشکشیدن حوادث تاریخی که دلالت بر مخالفت ایشان با خلفای سابق داشت (نامه28) و یا با ادعای فضیلت دیگران نسبت به علی(ع)، (نامه28) و یا با یادآوری نبرد حضرت با برخی صحابه پیمان شکن، (نامه64) و یا با نسبتهای ناروای شخصیتی به علی(ع) صورت میگرفت. عمده نامه ها نیز علی(ع) و اطرافیانش را متهم به قتل عثمان میکرد.(نامه6و37و48و55و64) گاهی نیز عدم محاکمه متهمان توسط علی(ع) دستاویز فتنههای معاویه قرار میگرفت (نامه9) برخی از نامهها نیز مشروعیت سیاسی حکومت حضرت را به چالش میکشید و از ایشان دعوت میکرد تا اقدام مجدد به تصمیمگیری برای تعیین خلیفه صورت بگیرد.( نامه6).
آنچه در پاسخهای حضرت مشهود است، لحن قاطعانهای است که فارغ از پاسخهای متقن، تفرعن معاویه را میشکست و از دَم، اجازه ادعاهای گزاف را به معاویه نمیداد به بیان دیگر حاصل این نامه ها پیش از هر پاسخی به اتهامات، یک چیز بود و آن اینکه معاویه حتی صلاحیت انشای دعاوی یاد شده را ندارد.
اما همه این تعابیر تصویری واضح و بدیهی را از مشکلات حکومت علی(ع) ترسیم میکند، تصویری که میتواند ما را از ظلمات ذهنیتها، به نور حقایق در موضوع حکومت اسلامی خارج کند. سؤال اینجاست که آیا واقعاً این همه اتهام و جنگ و هزینه، منجر به بدنامی اسلام –چنانکه امروز برخی در مورد جمهوری اسلامی مدعی هستند- نبود؟ آری تشکیل و ادامه حیات حکومت اسلامی آنقدر ارزش دارد که بتوان همه تهمت ها و بدنامیها را به جان خرید؛ که اگر غیر از این بود هر شیطنتی از جانب دشمن کافی بود تا پیروان حقیقت از ترس بدنام شدنِ اسلام، از حقیقت دست بشویند!!
برای مطالعه ترجمه متن نامه ها روی ادامه مطالب کلیک کنید.