.

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 

سوره فجر را که می‌خوانی، وقتی که مجاهدانه می‌خوانی، سیر پیدا می‌کنی از ظلمات محض تنهایی، تا پیوستن به نور و روشنایی مطلق. به برکت این سیر، مسیرت مقدس است؛ آن‌سان که همیشه معرکه نبرد عقل با جهالت قداست دارد. در این معرکه از کنار عاد وثمود و فرعون، آنهایی که طغیان و فساد کردند و غافلگیر شدند، عبور می‌کنی و اجتناب می‌کنی از عاقبتی که با شلاق عذاب توصیف می‌شود. سوره فجر را که می‌خوانی، وقتی مجاهدانه می‌خوانی، محاسباتت غلط از آب در نمی‌آید هر گشایش و تنگی در زندگی‌ات را به حساب کرامت و اهانت خداوند نمی‌گذاری، پس به خداوند حسن ظن پیدا می‌کنی و این حسن ظن در برخورد تو با یتیم و مسکین و میراث و مال دنیا جلوه‌گر است. این سوره را که می‌خوانی، مجاهدانه که می‌خوانی، قیامتت را برپاشده می‌یابی، پس انقلابی می‌شوی؛ حاکمیت پروردگار و صفوف ملائکه را به معاینه می‌بینی، پس برپایی و حفظ حکومت حق برایت مهم می‌شود، و جهنم را با تمام دهشت و خطرش که آورده شده نزد خود حاضر می‌یابی، پس مسئولیت‌پذیر می‌شوی؛ و اینگونه برای حیات حقیقی‌ات، مهیا می‌شوی. این سوره را که می‌خوانی به اطمینان نفس می‌رسی و بسوی خدا راضیه و مرضیه باز می‌گردی و ملحق به بندگان و بهشت او می‌شوی. این سوره را که می‌خوانی با حسین(ع) هستی و در درجه او، آنسان که گدایی و شاهی مقابل نشینند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۴۹
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

روز سه شنبه جلسه گروه رسانه سوژه ای شد برای دوبار تیتر زدن، دست آخر هم از دوستان خواسته شد یک کف دست متن برای تیتر دومشان بنویسند. اول تیترها را مقایسه کنید و بعد یکی از متن های منتخب را بخوانید و البته نظر بدهید.

تیترهای سری اول:

خ آمره: وضوح مؤلفه‌های تیتر زنی در جلسه رسانه/توان تیترزنی محک خورد/تیتر زدن زیرو روشد

خ شعبانی:چه کسانی و با چه ابزاری شنیدار ما را مدیریت می‌کنند/آیا کنترل شنیدارتان به دست خود شماست؟

خ نیلی: کشف باور نکردنی نوعی از مخلوقات

خ نوروزی: لحن کلاس بارانی

خ امیری: رسانه چیست؟/آیا هنر و رسانه دو موضوع جدا از هم هستند؟/در بیان رسانه‌ای چه ویژگی‌هایی اهمیت دارند

خ فاطمه پورصالحی: رسانه باید لحن داشته باشد؛ اما چرا لحن؟

خ سوداچی: هنر مخلوق انسان؟/آوای رسانه

خ احمدنژاد: عینکی!

خ سجادی: جلسه رسانه بدون رسانه‌ای ها/رسانه‌ای بدون رسانه‌ای ها

 

بعد از توضیحاتی دوستان دو باره تیتر زدند دقت بر هر نوع تغییری گویای نکات بسیاری است

 

خ احمدنژاد: از که آموختی

خ سوداچی: مؤلفه‌های حاضر و غایب در تیتر

خ پورصالحی: بیان تیتر فراتر از کلمات تیتر

خ نوروزی: لحنت را درست کن

خ نیلی: تیترها یا تیرهای بی نام و نشان

خ آمره: تمرین تیرزنی کار فعلی رسانه‌ای ها

خ شریعتمداری: تقسیمات اربعه

خ بشیری: تناسب لحن رسانه با مخاطب

خ سجادی: جلسه‌ای که مسجد نداشت

 

نمونه‌ای از متن های رسیده از گزارش جلسه بر اساس تیترهای فوق

 

تقسیمات اربعه

اگر رسانه، آن ابزاری است که جهت رساندن پیامی به کار گرفته می شود، آنچه از این طریق قصد می شود تا به مخاطب ابلاغ شود، و آنطور که مخاطب آن را درک می کند، مسئله مهمی در این رد و بدل پیام خواهد بود. "لحن رسانه"، اصطلاحی در همین راستاست که در این جلسه کارگروه رسانه مورد بحث و بررسی قرار گرفت. هر متن یا پیام با عنوانی بر سر آن شناخته می شود. در رسانه های مکتوب خصوصا خبری "تیتر یا عنوان خبر" جایگاه ویژه ای دارد. تیتر است که مخاطب را جذب می کند یا مورد بی اعتنایی قرار می دهد. تیتر می تواند به سادگی منظور ساده و صریح یک متن را منتقل کند یا اینکه فراتر از متن بوده، مولفه های غایب در آن متن را هم با بار معنایی خود ابلاغ کند.

در یک جمله می توان گفت موفقیت یک رسانه یا افراد رسانه ای به ضرب شدت تیترهای خبرهای آنها بستگی مستقیمی دارد. یک تیتر، از 4 منظر می تواند برّان باشد:

1-    از منظر شخصیت رسانه: یعنی چه کسی آن متن را نوشته است، و یا چه رسانه ای با چه برچسب سیاسی-اجتماعی شناخته شده ای دارد آن متن را منتشر می کند.

2-    از منظر موضوعی که در جهت ابلاغ آن است.

3-    از منظر قالب تیتر و متن خبر. مثلا قالب طنز یا فانتزی، قالب جدی و سیاسی و انتقادی، قالب ادبی و هنری و ...

4-    از منظر زمان و مکانی که این متن با تیتر روی خود، منتشر می شود. مثلا اگر فضای فعلی جامعه درباره موضوعی حساس باشد، هر تیتری ولو بی ارتباط با آن موضوع، اگر به نوعی ذهن را متبادر به مسئله فعلی حساس جامعه کند، می تواند جذب داشته باشد.

در وسط و انتهای این جلسه، از اعضا خواسته شد تا برای موضوع خودمان عنوانی رسانه ای انتخاب کنند. فرد رسانه ای خود باید بتواند به چنین قلم رسانایی مجهز شود و تیترزنی، تمرینی مناسب برای نزدیک شدن به این هدف می باشد. قرار شد در جلسات آتی، به مباحث پیشرفته تری درباره متن نویسی رسانه ای بپردازیم.

تیتر، تازه اول راه است!

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۳
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

کوتاه و مختصر اینکه، وقتی دوازدهم بهمن  ماه سال پنجاه و هفت حضرت امام روح الله موسوی خمینی(ره) به ایران تشریف آوردند و آن سخنرانی محکم را در بهشت زهرا(س) ایراد کردند، تا روز بیست و دوم بهمن، هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود. دهه فجر ده روز نفس‌گیر تا یکسره شدن وضعیت حکومت بود. می‌شد این دهه، دهه نباشد مثلاً هفته باشد یعنی هفت روز طول بکشد تا سقوط حکومت پهلوی و اداره و زمامداری جامعه توسط امام خمینی، میتوانست ده سال طول بکشد. هر چه بود ده روزه تمام شد اما به این  احتمال توجه کنید که آغاز دهه فجر ظهور مهدی(عج) همان شروع دهه فجر خودمان باشد، یعنی دوازدهم بهمن پنجاه و هفت؛ با این فرق که بیست و دوم بهمنش چندسال طول بکشد. اگر این طور باشد، در مقام تحلیل -و نه ادعاهای غیر عادی و عوامانه- اشکالی ندارد که ظهور انقلاب اسلامی را ظهور حکومت مهدی(عج) بدانیم، الّا اینکه آنچه بعد آن در حال اتفاق افتادن است همه تحولات طبیعی یک دهه فجر است. چه احمق بود کسی که بعد از ورود امام خمینی(ره) فقط به این دلیل که پیروزی قطعی ده روز طول کشید از انقلاب نا امید شد و چه احمق است کسی که بعد از اعلان ورود امامت به فرودگاه مهرآباد و طلوع درخشش مهدی(عج)فقط به خاطر چند روز به درازا کشیدن مبارزه، قافیه را ببازد و صحنه را خالی کند. در این زمان که شاید خیلی ها سختشان بیاید می‌گویم دهه فجر عید منتظران مهدی(عج) عید بهره‌مندی جامعه ما از توفیق مبارزه و جهاد در راه خدا. عید سپرده شدن مسئولیت تبلیغ دین به ایرانیان و عید بهره مندی مستقیم از نایب امام زمان(عج) و عید ظهور امام زمان(عج) بر همهگان مبارک.       

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۸:۲۴
کاظم رجبعلی


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

نامه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه‌ای (مدظله)خطاب به جوانان اروپا و امریکای شمالی، بهانه‌ای شد تا به نکات مهمی پرداخته شود. البته از همان ساعات اولیه و خبری شدن ارسال این نامه رسانه‌های مختلف از جمله صدا و سیما گاهی آشفته و ناشیانه در حال جبران و انعکاس این خبر به نحوی بودند که گویای واکنش رسانه‌ای وسیع در دنیا نسبت به این خبر و نامه باشد.غافل از اینکه واکنش مثبت و مطلوب از سوی رسانه‌های دشمن یک رؤیا بیش نیست و دستکم همیشه نمیتوان واکنش مناسب  و متناسب را از آنها توقع داشت. درست این است که واکنش ‌ها را به این بیانات حکیمانه در ظرفی معقول از زمان مشاهده کنیم و بعد از گذشت هفته‌ها مترصد تأثیر وسیع آن بر روی افکار عمومی موفق خود آنها باشیم. البته حتی اگر این امر را هم مورد ملاحظه قرار ندهیم، این نامه بدون یک مخاطب مستقیم هم قابل تأمل و حاوی نکات فراوانی است که برخی از این نکات را در ذیل مورد اشاره قرار می‌دهیم.

·         نامه به جهت کلی ساده و بی پیرایه اما دقیق و حساب‌شده است و به لحاظ محتوا حاوی استدلالی است که متناسب برای جامعه هدف یعنی جوان اروپایی و امریکایی است. دعوت به بازنگری در وجدان جمعی، به نحوی که معطوف و محدود به گذشته‌های دور نباشد و مسائل روز را در بر بگیرد و نیز دعوت به تفکر در این سؤال که  چرا در غرب، در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟ در کنار دعوت به مطالعه اسلام از منابع اصیل و دست اول همچون قرآن کریم، خلاصه‌ای از محتوای نامه است. اهمیت این محتوا وقتی روشن می‌شود که بدون دانستن آنها از شما بپرسند برای این دسته از مخاطبان چه نکته متناسب و البته قابل فهم را برای گفتگو پیشنهاد می‌دهید؟ از کجا شروع کنیم و چه بگوییم که زیاده گویی نباشد اما حق مطلب نیز ادا شود؟ پس روش احتجاجی این نامه که تلازم با ارزیابی درست از محتوا و مخاطب دارد به تنهایی کلاسی از درس برای دغدغه مندان است. این نامه به جرأت مخاطبش را به یکی از دو نتیجه اتمام حجت(عذراً) یا دستگیری فکری(نذراً) می‌رساند.

·         از محتوای این نامه که بگذریم، زمان انتخاب شده برای ارسال آن و نیز مجاری رسانه‌ای انتخاب شده (شبکه‌های مجازی) در ارائه و عرضه آن نیز قابل تأمل است و دلالت بر امکان استفاده و رویکردی خاص در بهره‌گیری از ظرفیت‌های زمانی و ابزاری را می‌دهد. زمان مناسب را حریف با توهین و هتاکی در اختیار حضرت آقا قرار داد وگرنه در حالت عادی زندگی روزمره، طرح دعوت برای مطالعه اسلام انعکاسی وسیع نداشت. واضح است که ابزار و رسانه متناسب را هم دشمن مهیا کرد و فقط با این تفاوت که از میدان شبکه‌های مجازی به صورت فعالانه و نه در موضع انفعال بهره گرفته شد. بهره‌ای که وابستگی تامّ و تمامی به محتوای استدلال نیز دارد و صرف هر نوع دفاعی را نمی‌طلبد.این نامه اتمام حجت بود بر همه مایی که تبلیغ اسلام را منوط به داشتن امکانات می‌دانیم و با این عذر از گردن خود ساقط کرده و جزء وظایف حاکمیت می‌شماریم. استفاده از  فضای مجازی متداول ثابت کرد که حتی شخصیت اول نظام نیز برای تبلیغ از ابزارهای حاکمیتی استفاده نمی‌کند چون این ابزارها الزاماً کارگشا نیست. 

·         ونهایتاً اینکه  این نامه باز تعریف از نحوه پرداخت به موضوع ولایت فقیه در درون جامعه خودمان و مخاطبان غیر مستقیم این نامه است. توضیح اینکه یک خلأ ویژه در فضای معرفتی جامعه، پرداخت نادرست به مسأله ولایت فقیه است. سی و چند سال است که وقتی سخن از اصل ولایت فقیه به میان می‌آید خود را محدود به دفاع از آن و پاسخگویی به شبهات ابتدایی که تمامی هم ندارند کرده‌ایم. جلسات پرسش و پاسخ همچنان باید در مقابل تشکیک در مسأله ولایت فقیه بایستند و ما باز هم باید ثابت کنیم که اصلاً چنین موضوعی در اسلام اصالت دارد یا نه، در حالی که نیاز حقیقی ما به این مسأله در ساحت معرفتی مدتهاست که از حیطه اثباتی گذشته است و نیازمند پرداخت کارکردی و عملیاتی است. ما نیازمند وجوه ابرازی ولایت فقیه هستیم. خودمان در داخل مشمول هشداری هستیم که حضرت آقا برای جوانان اروپایی و امریکایی تبیین کردند. یعنی از زمان عقب هستیم می‌توانیم در مورد تاریخ قضاوت‌های خوبی داشته باشیم اما از تحلیل روز عاجزیم ‌و حتماً باید دهه‌ها و قرن‌هایی بگذرد تا بفهمیم ماهیت و ظرفیت  عصر و زمانی که روح الله موسوی خمینی(ره) رقم زد و سیدعلی خامنه‌ای(مدظله) آن را رهبری  می‌کند چیست. ما کجای آن تاریخی هستیم که درآینده خوانده و قضاوت می‌شود و رسالت ما در آن چیست؟یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (سوره مبارکه لقمان، آیه33)     

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۶
کاظم رجبعلی


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

جلسه سه شنبه گروه رسانه هفته گذشته برگزار شد.

افراد شرکت کننده خانم‌ها اصلانی، پورصالحی، آمره، سجادی، شریعتمداری، شعبانی، بشیری، احمدنژاد بودند. دو میهمان داشتیم خانم‌ها نیلی و نوروزی.

ترتیب جلسه را به نحوی تنظیم کردیم که این دو میهمان بدون هیچ توضیحی با گروه رسانه آشنا شوند. نمی‌گویم چه نکاتی گفته شد اما دوست دارم از خلال تیترهایی که دوستان برای این جلسه زدند و متن خانم اصلانی متوجه محتوای این جلسه بشوید. البته باید دید که این کار امکان دارد و این تیترها به اندازه کافی گویا هستند یانه. قضاوت باشما. این توضیح لازم است که در انتهای جلسه طرح شد که دوستان آن زاویه‌ای که از این جلسه می‌تواند رسانه‌ای باشد را در قالب تیتری بیان کنند. نهایتاً از این بزرگواران خواسته شد در اوین فرصتی که به خانه می‌روند برای تیتر مورد نظرشان متنی با خصوصیات زیر بنویسند:

حداکثر یک صفحه باشد

سریع و داغ نگارش شود

تحلیل جلسه از زاویه تیتری که انتخاب کردند باشد

حتماً متن گزارش جلسه باشد(می‌تواندتوضیح گوشه‌ای از جلسه یا همه آن باشد)

تیترهای دوستان:

1- آسمان به زمین آمد!

2- از قرآن می‌توان برای هنر گفت!

3-آسمان عکاسی؛ گروهی با مضمون آسمان برای عکاسی تشکیل جلسه دادند

4- حکایت چگونه مردن‌ها از زمین تا آسمان

5-سه شنبه هفتم بهمن ماه93، هنگامه یک جلسه

6-طرح علمی تولید آثار ادبی-قرآنی رونمایی شد

7- یک فریم فاصله من و تو

8-رصد ستاره ها از آسمان نگاه تو

9-لحظه‌ای که فهمیدی، شد!

از میان تمام متن های فرستاده شده شاید متن خانم اصلانی برای شما هم جالب باشد:

سه شنبه هفتم بهمن ماه93، هنگامه یک جلسه

جلسات جمعی ما برکات خاصی دارد اما برخی از جلسات نمونه ای شگفت است. جلسه سه شنبه ی جمع رسانه ای مااین گونه بود.از منظر من چکیده ای از تمام جلسات گروه بود.
ما گاهی انتظارمان درنقطه ای اتفاق می افتد که انتظارش را نداریم، هر چند که مدت های زیادی هم منتظرش بوده باشیم.
در چند جلسه اخیر گروه رسانه مطالعه و بررسی بر روی سوره مبارکه نجم با هدف رسیدن به مدل طرح درس عکاسی انجام شد. و مجموع این پژوهش جمعی تعجب برانگیز است. شاید همه حاضران جلسه متوجه اتفاقی که در شرف وقوع است،نشده باشند. اتفاقی که بعضی از ما سالهاست منتظر آن هستیم.
رسیدن به سیر تبدیل مفاهیم قرآنی به تصاویر بصری احتیاج به استفاده از روشهای مختلف تدبری دارد. از منظر مجموعه ی مدرسه قرآن و کارهای بزرگ پژوهشی که در این مجموعه انجام شده است این اتفاقی بسیار معمولی است، اما اصل ماجرا زمانی است که همه چیز فراهم می شود برای وقوع یک اتفاق بزرگ!
البته تازه شروع ماجرا است و باید اعتراف کنم که براساس سبک و سیاق سوره مبارکه نجم منتظرم تا حوادث از زمان و مکان خارج شوند و همه اتفاقات در پی هم بیایند و مارا با خود ببرند.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۱۷
کاظم رجبعلی


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

تقدیم به پیامبری که حبیب خدا بود و وجودش یعنی رحمتِ حبیب شدن، برای عالمیان.

تقدیم به امیرمؤمنان که برادر رسول خدا بود و او این فضیلت را نداشت تا دیگران نداشته باشند بلکه داشت تا همه داشته باشند!

تقدیم به مادری که پیوسته با هر خطابش امکان برادری را با ولی الهی فراهم می‌آورد که هر جا به هرکسی بگوید «یا ولدی»، امامت در تمثیل نصرت و برادری جلوه می‌کند.

تقدیم به دو برادر؛ که امامِ برادرِ امام، بودند و امامت را در جلوه نیکوی  «سیدا شباب اهل الجنة» انعکاس دادند.

تقدیم به برادری که شهادت را، امکان برادری تعریف کرد؛ به خطابِ «یا اخاه ادرک اخاک»!

تقدیم به زینب(س) که زینِ اخ هم بود و نسبت زینت بخشش، امامت را نجات داد.

تقدیم به امامی که در عین حضور، غایب است و با ایجاد برادری میان این هر دو، امکان شکل‌گیری مفهوم زیارت را فراهم کرد؛ که جهان در اشتیاق زیارت و در انتظار برادری است؛ در انتظار برادری است.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۳ ، ۱۹:۵۴
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

 سوره حجرات را که می‌خوانی، خود را در محضر رسولی می‌یابی که زیارت شدنی است، رسول را می‌بینی و می‌شنوی و با او سخن می‌گویی، و این دیدار از عظمت او در چشمت نمی‌کاهد بلکه قدم‌هایت شوق تبعیت پیدا می‌کنند و صدایت فرو می‌افتد تا راه او مشخص باشد و صدایش شنیده شود. تمام تقوای قلبت خودش را در حجم صدایت می‌آزماید. این سوره را که می‌خوانی به مدلی از زندگی دست‌پیدا می‌کنی که به سبک زیارت است همه مؤمنین برادرت هستند  همه همراهان تو در این زیارت هستند و در این همراهی هیچ فاسقی نمی‌تواند نظام برادری را بر هم بزند. میان برادرانت اصلاح بین می‌کنی به خود جرأت تحقیر کسی را نمی‌دهی و اجازه سوء ظن و تجسس و غیبت برایت تصویری کراهت‌آمیز دارند چون می‌دانی که رسول خدا(ص) در میان برادری‌های مؤمنانه است. سوره حجرات را که می‌خوانی از گستاخی‌های ناشی از بی‌ایمانی فاصله می‌گیری به زندگی مؤمنانه دعوت می‌شوی و به بلوغ عاطفی می‌رسی، احساس می‌کنی که پایبندی‌ات به دین بیشتر شده است حس یادگرفتن از کلام خدا داری و نه هوای باطلِ یاد دادن به خداوند! اسلام آوردن و دینداری‌ات طلبکارانه نیست زیرا می‌فهمی از عمق جان می‌فهمی که خداوند دانای به غیب آسمان‌ها و زمین است و بصیر به آنچه که انجام می‌دهی.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۳ ، ۰۷:۳۷
کاظم رجبعلی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

آقای اخوت به من گفتند که یک سری به نمایشگاه «بعداز تو» بزن، نپرسیدم چرا؛ سکوت کردم و در لحظه چند گزاره مهم از ذهنم گذشت. اینکه چرا توجه به برپایی این نمایشگاه نکرده بودم که حتی شلوغی و فشردگی کارها نمی‌توانست توجیه خوبی برای این غفلت باشد. اینکه باید مدرسه ادبیات هنر- رسانه، برای این موضوع ایده های تدبری و حتی کتاب داشته باشد و این موضوع را تبدیل به یک سلاح مؤثر کند. اینکه گزارش از این نمایشگاه می‌تواند سوژه خوبی برای کاشف باشد و پیشنهاد آن به دوستانی که این روزها خیلی خوب کارشان را انجام می‌دهند، می‌تواند توجه به فعالیت‌های بیرون از مجموعه را تقویت کند. اینکه احتمالاً بچه‌های برگزار کننده این نمایشگاه در مورد کارشان با مدرسه قرآن و عترت علیهم السلام به ویژه آقای اخوت همفکری داشته‌اند و گزاره‌های مشابه آن. مترصد بودم تا در فرصتی مناسب نمایشگاه را ببینم چند روز بعد به برادر عزیزم آقای چیت چیان که او هم مثل من تا نیم ساعت دیگر باید سر کلاس در مدرسه قرآن حاضر می شد، گفتم من زودتر راه می‌افتم تا نمایشگاه را ببینم اگر مایل هستید تشریف بیاورید؛ از این پیشنهاد استقبال کرد. هردو راه افتادیم وارد نمایشگاه شدیم، اول چیزی که توجهم را به خود جلب می‌کرد سایه کارعلمی متأثر از منظومه رشد بود که در اولین دالان حوض آب و مطالبی که متمرکز بر جناب علی‌اصغر(ع) بود تداعی دوره اول رشد و کلیدواژه طیب را می‌کرد دالان دوم و مکعب‌های آویخته‌ای که متمرکز بود بر اختیار و انتخاب، ظنّ من را در نسبت علمی این کار با دوره‌های رشد قوی‌تر کرد ماجرا از اینجا که دوره خیر از مراحل رشد بود شروع می شد و در سیر دالان‌های بعدی، شخصیت حبیب‌بن مظاهر و بعد کمی جلوتر، حربن یزید ریاحی و بعدتر شمربن ذی‌الجوشن خودنمایی می‌کرد. ظاهراً ماجرا به سیر سه تیپ از شخصیت بازمی‌گشت؛ شخصیتی که از ابتدا با اهل بیت همراهی داشت و تا آخر هم همراه ماند(حبیب)، شخصیتی که ابتدا همراهی با اهل بیت نداشت و بعد همراه شد(حرّ) و شخصیتی که در سابقه‌اش همراهی با اهل بیت(ع) بود اما در نهایت بیشترین جدیت را در بغض و دشمنی با ایشان انتخاب کرد(شمر) به نظر این سه تیپ شخصیت حصر عقلی داشتند الاّ شخصیت چهارمی که در اینجا به آن پرداخته نشد و نیازی هم به آن نبود؛ یعنی شخصیتی که از ابتدا با اهل بیت(ع) همراه نبود و تا انتها نیز همراه نشد. همین اندازه تفکر برای یک کاری که معمولاً امثال آن به صرف یک خط ساده تاریخی مانند از غدیر تا عاشورا یا تا ظهور اکتفا می‌کردند، کافی بود تا آن را متمایز و دلنشین کند. بعداً که تصمیم گرفتم این سطور را بنویسم احتیاج به توصیفات جزئی از نمایشگاه داشتم که یکی از دوستان گروه ادبیاتِ مدرسه هنر، ادبیات و رسانه، (خانم سجادی)، این زحمت را کشیده بودند. حالا من توصیفی جزئی از نمایشگاه در اختیار داشتم و تحلیلی که بنده حقیر در راه با آقای چیت‌چیان، از نمایشگاه داشتیم و البته تکلیفی که بر و بچه‌های کاشف برای نوشتن مطلبی درباره نمایشگاه به بنده کردند.

ابتدا توصیف سرکار خانم سجادی، (با اندکی تصرف) از نمایشگاه بعد از تو:

نقشه راه

1.شروع از پرده که گوشه‌ای از آن باز است. نقشه راه کربلا روی دیوار زده شده و حوض خالی از آب وسط محوطه و چند گلدان  روی لبه حوض چیده شده، صدایی شنیده می شود.(همچنین تأکیدی که روی طفل شیرخوار کربلا در این بخش شد) مفهومی که در ذهن از این صحنه شکل می‌گرفت، «قیام» بود و البته چنانکه قبلاً هم مورد اشاره قرار گرفت دوره اول رشد و طیب.

2. فید این، پرده‌ای که ما بین دو قسمت است. قطعه‌هایی از آیینه که آویزان است و وجود مکعب هایی که رویش عکس پاها و نوشته ای از انتخاب و اراده دارد و نور زرد رنگ آن. ما فکر می کردیم قرار است طبق نقشه پیش برویم ولی با این تصاویر انگار قرار است ما انتخاب کنیم که برویم  یا نه! شروع داستان، شخصیت خودمان، نقشه همراهی امام، تکبیرالاحرام، قربانی کردن و...

3. فید به صحنه بعد، نامه هایی که آویزان است و نور پردازی زرد رنگ و نامه ای باز شده که مردم کوفه برای امام فرستادند. روی دیوار نوشته شده مردم برای امامشان نامه نوشتند ...آینه هایی که به صورتی عمودی کنار هم زده شده.و ما خودمان را می‌بینیم. انگار منظور به ما هم هست،(به خاطر وجود آینه ها که در قسمت های بعد هم تکرار می شود) مفهومی که در ذهن از این صحنه شکل می‌گرفت، حمد بود. شخصیت حبیب از اینجا با ما همراهی می‌کند نه انگار که خود ما باشد...

4.  فید این به علفزار که ما دیگر در مرحله و مسیر رفتن افتادیم. پیچ  و خم برای رفتن از بین نخلستان.

5. فید این، روی سر دری و قبل از ورود صدایی که انگار کسی نماز می خواند را می شنویم. به جای فید در است که رویش با تابلویی روی سر در نوشته السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س) باید سرت را خم کنی و بعد وارد شوی-ما با دیدن نوشته سلام می کردیم-سرم را خم کردم ،اگر قدم بلندتر بود باید بیشتر از کمر خم می شدم. خیلی ها تا کمر خم می شدند که سرشان به تابلو نخورد- مفهومی که در ذهن از این صحنه شکل می‌گرفت، رکوع بود. دیدن خیمه ی سفید و نور زرد و سفید خانمی (سایه) در قیام نماز است.

6. صدای نماز خواندن مردی ما را  به قسمت بعد هول می دهد صدا از کجاست.اتاقی چسبیده به هم فکر کنم خیمه ی مردی بود که در حال نماز بود.

فید این به قسمت بعد

7. نور آبی و مشک‌هایی که در کنج آویزان است  و دو نیزه مانع مشک ها شده و نوشته‌هایی روی دیوار همچنان کنجکاوی ما از بقیه ماجرا و وجود آینه های روی دیوار فید به نوشته هایی در مورد شمر است.

8. نور زردی که به صندوقچه ی زیورآلات و میوه و جام در گوشه‌ای می خورد. چشممان بیشتر کنجکاوی می کند چه چیزهای زرق و برق داری. مفهومی که در ذهن از این صحنه شکل می‌گرفت، دنیا بود و نوشته ای از آیات همزه  و شخصیت شمر؛ باز هم آینه را می بینم.

فید این

9. آینه های آویزان و مکعب هایی که در بین آینه ها آویزان است و نوشته که حرّ هم باید همان لحظه انتخاب می کرد-(فکر کنم همین بود راجع به حر). نور زرد رنگ نقطه‌ای در مکعب‌ها

فید به مجسمه ای زره پوش در قیام کرده کفش‌ها به گردن آویخته شده است.(حربن یزید ریاحی است

11. صدایی شنیده می شود و نور قرمز.اوج داستان که با تخته‌ای که شیب مانند بالا رفته و در گودالی همان کلاه خود آویزان که اندازه قد یک بدن است و خون ریخته شده در خاک که تکه های آینه آنجا شکسته شده در بین کفش ها. اینجا گودال قتله‌گاه است!

12. فید این دوازدهم، وجود ضریح و نوشته‌ای که می‌گفت: از همین جا به امام سلام کن.

13. تصاویری از شمر زمانه که به دیوار زده شده. و اینکه در نهایت امام خسین(ع) در آن موقع 72 تن یارش بودند و اکنون این امام زمان (عج) است با  313 نفر از یارانش.

14. دیزالو که پرده ی سفیدی آویزان است و تا نزدیک به کف سطح زمین کشیده شده. برای عبور مجبور بودیم بیشتر از کمر خم شویم و در عین خم شدن چشم پارچه های سفیدی که به صورت عمودی آویزان است و روی آن کلماتی نوشته شده را می بینید. آجرهایی که روی هم است و کلّی شمع‌های روشن.(پایان توصیف خانم سجادی از نمایشگاه)

 نمایشگاه که به انتها رسید از پشت پیشخوان خانمی به بنده و آقای چیت‌چیان به رسم خوشامدگویی چای تعارف کردند. ما را به اسم صدا کردند یعنی که آشنا بودند. در این آشنایی تردیدی نبود حتی اگر ما آنها را به اسم نشناسیم. در خوردن چای تردید نکردیم از نمایشگاه خارج شدیم؛ شاید پنج دقیقه راه رفتن لازم بود تا به مدرسه قرآن برسیم. برای هر دویمان، نمایشگاه تحسین برانگیز بود و به نظرمان آمد از کاشف بخواهیم تا متنی نوشته شود هم از باب تشکر و هم از این جهت که بهانه‌ای باشد برای طرح موضوعی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.

 نمایشگاه و موضوع و اجرای آن بسیار خوب و معقول بود تا اینجای امر اگر کسی بخواهد موضوعی را عقلاً و به درستی تحلیل نماید، همین اندازه کفایت می‌کند لکن ماجرا از قرار دادن این موضوع تحلیل شده در مدار قرآن آغاز می شود. موضوع شبیه سفینه‌ای است که باید در مدار قرار بگیرد و از آن به بعد، فعل و انفعالات متناسب با آن مدار است که موضوع را به گردش در می‌آورد. این کار در روش‌های تدبر به واسطه واژگان اتفاق می‌افتاد یعنی باید بعد از یک تحلیل عقلی، صورت این تحلیل به یک واژه یا منظومه‌ای از واژگان ترجمه ‌شود و چون هر واژه یا منظومه واژگان سوره یا سوره هایی مختص به خود دارد از آن به بعد هر اتفاقی که برای واژه، در سوره‌های انتخاب شده بیفتد، همان سیری است که موضوع و تحلیل اولیه ما باید طی کند.

موضوع نمایشگاه بعد از تو نگاهی به حادثه عاشورا از منظر سیر سه شخصیت است که می‌تواند منطبق با حال و وضع هر یک از ما باشد. یک سؤال وجه مشترک در داشته و نداشته این سه شخصیت چیست و با کدام واژه قرآنی تطابق دارد؟ صحبت‌ها ما را به کلید واژه «فتی» دلالت کرد. شاخص در فتی ابراهیم(ع) است در سوره مبارکه انبیا، قالُوا سَمِعْنا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهیمُ (سوره مبارکه انبیا،آیه 60). سوره مبارکه کهف نیز تراکمی از این شخصیت و اطلاق را می‌شناساند، اصحاب کهف و همراه حضرت موسی(ع) در سفر او به مجمع البحرین و...

با این وصف از پیش نسبت جناب حرّ با فتوت مشخص است و آنچه که در شمر وجود نداشت فتوت است که نه دین داشت و نه آزادمردی. در مورد حبیب ظرافتی وجود دارد که در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.

اصرار بر توبه و بازگشت حرّ و نسبت دادن این موضوع با فتوت او خالی از اشکال نیست و جنس فتوت را در سطحی قرار می‌دهد که از کسی مثل شمر توقع می‌رفت. یعنی سطحی پایین تر و حداقلی از دینداری که در مظاهر عدم قساوت و غیر آن بروز دارد در حالی که ظاهراً حرّ بن یزید ریاحی از قبل متصف به صفت فتوت بود و همین فتوت او را نهایتاً در صف شهدا قرار داد به بیان دیگر حر در آنسوی جبهه بود چون آنرا حق می دانست و به این سوی آمد چون برایش مسلّم شد حق در این سوی معرکه است. با این وصف فتوت بیان موحد بودن انسان‌ها از حیث ابراهیمی آن است و این حیثیت به هیچ وجه مرتبه‌ای پایین نیست.

در مورد جناب حبیب هم فتوت ایشان به مانند اصحاب کهف إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً(سوره کهف، آیه10) است و به اقتضای آیات شریفه فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنینَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى‏ لِما لَبِثُوا أَمَداً (سوره مبارکه کهف، آیه11-12) جناب حبیب کسی است که در هفتاد سالگی اشتهای سیری‌ناپذیری در معنویت دارد، فتی است و جوان در خواستن؛ حب اهل بیت از سیری‌ناپذیری و عطش معنوی اوست، نفَس دارد، حال مناجات دارد، حال محبت دارد، آنقدر که امام بر سر بالین او در لحظه شهادت، از این اشتهای او با این عبارت یاد می‌کند که خدا تو را رحمت کند، هر شب یک ختم قرآن داشتی! سنخیت فتوت او با اصحاب کهف از آن روست که خدا می‌گوید: آنها را به خواب سیصدساله فروبردیم و دوباره آنها را برانگیختیم تا معلوم بداریم که کدام یک از دو گروه می‌توانند حدس بزنند چقدر خوابیده‌اند!! شجاعت و طبع بلند اهل فتوت، در نظر دیگران جنون‌آمیز به نظر می‌رسد دیگران به آنها چنان نگاه می‌کنند که گویی به یک بندباز یا کسی که در اتوبان همت در لاین سرعت و در جهت عکس با موتور تک چرخ می زند می‌نگرند. حالِ آنها برای جامعه از نفس افتاده(بخوانید دور از فتوت) عجیب است غیر عقلایی است و متهم و محکوم به جنون است. اما آنها به معادله خدا، حبیب خدا هستند و خدا چه خوب خدایی است برای نیاز آنها.

خلاصه اینکه، فتوت غرض اصلی این نمایشگاه می‌توانست باشد و افراد با ابعاد فتوت می‌توانستند آشنا شوند در ذیل تحلیلی که از تدبر در قرآن در موضوع مورد علاقه دوستانِ آشنا و خودی‌های پاره تن، به دست آمد.    

 

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۰:۳۷
کاظم رجبعلی


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

کمی سخت سلیقه شده ام دلم نمی آید هر مطلبی را اینجا بگذارم دیروز که توفیق شد چکیده ای برای کتاب سوره نوشت بلد بنویسم؛ کتابی که بر و بچه های خوشه چینان زحمت آن را کشیدند (به ویژه سرکار خانم قنبریان)، به نظرم آمد متن چکیده کتاب را بشود روی وبلاگ گذاشت.

 

سوره مبارکه بلد را که می‌خوانی، خود را به سرزمین مقدسی نزدیک می‌یابی که نقشش در زندگی تو معنا بخشیدن به همه سختی‌هایی است که با خلقت تو عجین است. سرزمینی که قداستش از کسانی است که تحمل سختی‌هایشان در راه خدا، یُمن و مبارکی بر جا گذاشته است. این سوره با اصلاح نگاه و بیان  تو از سختی، محاسبه‌هایت را اصلاح می‌کند تا هرگز هزینه شدن در راه خدا برایت گران نباشد. این سوره تو را از گردنه سختیِ در بند بودن و ناتوانیِ از بند گسستن و از گردنه سختِ اشتیاق نداشتن و ناتوانی در ایجاد ذائقه، عبور می‌دهد تا پس از این سیر سخت اما مبارک، مطابق رهایی و اشتیاقت، در زمره کسانی قرار بگیری و به کسانی ملحق شوی که آمنو و عملوالصالحات و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمه هستند. این سوره سختی هایت را می‌خرد و از آتش نجاتت می‌دهد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۱
کاظم رجبعلی


بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

بی صبرانه منتظر شنبه و جلسه خوشه چینان وحی(گردان امام سجاد علیه السلام) هستم انگار این جلسه چشمه باشد برای شست و شوی سنگینی‌ها! انگار که مسجد باشد برای همه دلتنگی‌ها و انگار که آسمان باشد برای اوج گرفتن ها

سلام خدا بر تو ای مخلوق خوب خدا! ای کسی که وقتی متنی در فضای تو می‌نویسم مرا با خدا پیوند می‌دهی! تو خلوت من با معبودی در تو و در فضای تو چقدر نزدیکم به خدا

سلام همه پیامبران بر تو که در فضای تو با همه انبیا در عین حقارتم رفیقم!

سلام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاکش بر تو که تو محل تلاقی همه توجه و خیالم و همه ابعاد وجودی‌ام با آن ذوات نورانی بودی!

از خدا می‌خواهم که تو را همواره معطر و نورانی نگه دارد و بر نورت بیفزاید

از خدا می‌خواهم صدای تو را بلند و نافذ قرار دهد!

از خدا می‌خواهم صدای تو را به صدای صیحه‌ای که فلق برای ظهور مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است، پیوند دهد

از خدا می‌خواهم شفیع من و همه برادران و خواهرانی باشی که با تو مأنوس هستند

همه برادران و خواهرانی که متنی از تو به گوششان رسید و همه برادران و خواهرانی که اقتضای شنیدن متن های نورانی تو را دارند و همه برادران و خواهرانی که رسیدن کلمات تو به گوششان، تکلیف ماست! 

از خدا می‌خواهم در بهشت با تو همنشین باشیم که همنشینی با تو همنشینی با بهشت است!

 

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۵۱
کاظم رجبعلی