قواعد کشور خدا!
يكشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۰۵ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دونفر با هم حرف می زدند...یکی خدا و دیگری بنده. کلمات رد و بدل شده حکایت از مسلط بودن خدا و مرتبه بلند او داشت.
بنده گفت: خدایا هر چیز برای من سخت است برای تو راحت است... تو مسلطی ولی من در سلطه تو راحتم
خدا گفت: تو را برای خودم ساختم... مخلوق طاغوت شکن من... با اذن من مختصات قدرت را عوض کن.
طاغوت گفت: بی اذن من حق ایمان آوردن به خدا را نداشتی...
بنده گفت: خدا با آن همه قدرت مجبورم نکرد...تو هم خدا را فراموش نکن!
طاغوت بی چاره شد و شکست و بنده فهمید در کشور خدا سخت مبارزه کردن، مشقت نیست! ادا در آوردن در پذیرش ذکر خدا، بیچارگی است.
۹۸/۰۳/۱۹