.

بایگانی

سوره فتی

سه شنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۰۴ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بینیها

دو نفر با هم حرف می زدند یکی خدا و دیگری بنده. بنده در سبزه زار با وسعتی بود که ارتفاع و پر پشتی علف ها اجازه نمی داد به ذهنش خشک شدن و برهوت را تصور کند...اما در یک آن، همه چیز خشک شد و دیگر از علفزار خبری نبود... دلش گرفت و در حیرت فرو رفت.

نیکوترین کار را همکلام شدن با خدا دید...هر کلامی، بر سرسبزی و خرمی اضافه میکرد....اینبار همه جا پر از گل و سبزه بود اما عمر گلها ابدی ...مدتی بعد خوابش گرفت...

ابلیس گفت: چشم روی هم بگذاری اثری از این سرسبزی نخواهی دید...

بنده جواب داد: سیصدسال هم که به خواب بروم...این سبزه زار خشک نخواهد شد... این خرمی از کلام خداست...

خدا کلامش را گرامی داشت به خط خودش و با مرکبی سرخ، شهادتش را ثبت کرد و بر مکان خوابیدنش، مسجد ساخت!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۳/۱۴
کاظم رجبعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی