حکایت عادیات
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
سوارانی پیش می آیند؛ هماهنگ، هم مقصد، هم عمل.
با تمام ظرفیتی که جدیت میشد،
باجدیتی که هوشیاری و برنامه
میشد؛
با هوشیاری که چابکی و زد و خورد با دشمن میشد؛
با چابکی و زد و خوردی که
غلبه و میانداری و امت سازی می شد.
و با همه اینها که یکجا قسم هایی میشدند برای بیان نقطه ضعفی از انسان؛ کنودی، کندی و ناسپاسی؛ کنود باشی و خودت هم گواه آن، کنودباشی و نسبت به خیر هم خوش اشتها و شدید.
گسل، گسل بسیار عمیقی است، باید علاج شود، باید این شکاف پر شود.
چه چیز می تواند این گسل عمیق را پر کند؟ یک باور! باور به آخرت؛ گرایش به آخرت به اذا بعثر ما فی القبور، برانگیخته شدن از قبرها...و حصل ما فی الصدور و حاصل شدن آنچه در سینه هاست ان ربهم بهم یومئذ لخبیر و یک قاعده و اصل مهم که همه اینها را یکجا رقم زد...