.

بایگانی

اندر حکایت ابعاد مخفی

يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۱۵ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها

یک شب ماه رمضان، نزدیک عید در مسجد، پول جمع کردیم که در خانه بعضی‌ها که می‌دانستیم وضع‌شان خوب نیست، بدهیم تا شب عید سور و ساتی داشته باشند. از قضا کسی که قبول کرد پول‌ها را برساند، ضعیف البنیه بود.

نفر اولی که بنا بود به او کمک شود فردی رشید و قوی بود. وقتی شنید برایش کمک آورد‌ه‌اند به به او برخورد. گفت من را که می‌بینی گوسفند دارم که برای زمستان پروار بسته‌ام، این قدر هم مزد پسرم را از فلانی طلبکارم. تو چه گفتی؟ دوباره بگو! دوباره که گفت زنجیر را از جیب در آورد و دنبالش کرد.

کسی که بنا بود کمک ها را برساند فرار کرد آمد و با بدن لرزان، پول‌ها را در مسجد ریخت و گفت من اهلش نیستم و ما که نشسته بودیم کیف کردیم که در مومنین و متقین در امر دنیایشان چه‌ها خوابیده است.حاج اسماعیل دولابی

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۰۷
کاظم رجبعلی

نظرات  (۱)

۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۳۳ ف. شریعتمداری
یعنی چی؟ نفهمیدم
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
هر کسی بگردد خود را متصل به خزائن رحمت الهی می یابد
به ویژه در اتصالش به منبع بهجت و شادی
فقط کافی است کمی تحریک شود تا دستش رو شود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی