به این دو سؤال پاسخ دهید
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
چه کسی این متن را از اول تا آخر آن دنبال خواهد کرد؟
با فرض دنبال کردن متن، چه نکته ای به ذهنش متبادر می شود؟
مفهوم و احکام طهارت
طهارت به معنای پاک بودن است و این پاک بودن گاهی به معنای مطلق پاک بودن و گاهی به معنای پاک بودن از پلیدیهاست. اعمالی مانند وضو، تیمم و غسل، نمادهایی شاخص و اعمالی برای مطلق پاک بودن هستند. و پرهیز و تطهیر از پلیدیها و نجاسات، نماد پاک بودن به معنای پاک بودن از پلیدیها هستند. پلیدی شکلهای مختلفی دارد: آلودگیهای قلبی که از آن در عرف قرآن و روایات به «رجس» تعبیر میشود. آلودگیهای ظاهری که از آن به «نجاست» تعبیر میشود. پرهیز از آلودگیهای ساختاری که از آن به «خباثتها» تعبیر میشود. پرهیز از بیماران آلودهکننده که ذیل تعبیر «شیطان رجیم» تعریف میشوند.
خدا میخواهد پلیدیها از زندگی ما دور شوند. به همین خاطر برخی از چیزهایی را که باید در زندگی از آنها پرهیز کنیم، را نجس نامیده است و دوری ما از آنها را به خصوص در نماز، واجب دانسته است. به طور مشخص برخی پدیدهها به عنوان عین نجاست معرفی شدهاند، مواردی که شامل سگ و خوک، خون و مردار جانوری که خونش حالت جهنده دارد، مردار انسان، مسکرات و مستکنندهها، بول و غائط و منی انسان و حیوان حرام گوشت، و نهایتاً کافر حربی میشوند. عین نجاست قابل پاک شدن نیست، مگر اینکه استحاله شده و ماهیتش عوض شود. عین نجاست میتواند نجاست را منتقل کند و این انتقال با رطوبتی که به آن اطلاقِ تری شود، قابل انتقال است، و در این صورت است که یک شئ در حالی که خود عین نجاست نیست، میتواند عامل انتقال نجاست باشد. مطهرات و پاککنندههای نجاست نیز که شامل آب مطلق، خاک و تابش مستقیم خورشید میشوند، گویای ظرایف بسیاری در این خصوص هستند.
یک نکته مهم این است که نباید بیهوده به هر چیز نسبت نجاست بدهیم و انتساب دادن نجاست به چیزی، حتماً باید بر پایه علم باشد. پس اگر چیزی را ندانیم نجس است یا پاک، پاک محسوب میشود؛ اما اگر چیزی را که نجس بوده ندانیم پاک شده است یا نه، نجس است. با این بیان، ندانستن نیز مثل دانستن، نعمت بزرگی است. این ندانستن جهالت نیست؛ ندانستن در اینجا سبب پاکی است؛ همانطور که دانستن سبب تشخیص پاک از ناپاک است. اصل در پاک بودن، حکم خداست و در واقع حکم خداست که یک چیز را پاک میکند و چیز دیگر را نجس معرفی مینماید.
ده چیز، نجاست را پاک مىکند و آنها را مطهرات گویند:
آب، زمین(پاک شدن کف پا یا کفش به وسیله راه رفتن)، آفتاب، استحاله، انتقال(مانند پیوند اعضاء)، اسلام، تبعیت(چیز نجسى به واسطه پاک شدن چیز نجس دیگر پاک شود)، برطرف شدن عین نجاست(نجاست در اعضای داخلی مثل دهان یا در بدن حیوانات)، استبراءِ حیوان نجاستخوار، غائب شدن مسلمان (احتمال اینکه عادتاً یک مسلمان به تطهیر اهتمام دارد)
گفتنی است روش تطهیر نجسات در موارد مختلف فوق، فرق میکند.
غیر از برطرف شدن و تطهیر از نجاستها، برای نماز لازم است انسان وضو داشته باشد و در صورت واجب شدن، غسل کند. در شرایط خاصی هم به جای وضو یا غسل میتوان تیمم کرد. این اعمال یعنی داشتن غسل، وضو و تیمم نیز اصطلاحاً طهارت محسوب میشوند.
گاهی اوقات باید برای نماز ( و هر کار دیگری که نیاز به طهارت دارد) غسل کرد. غسلهای واجب عبارتند از: غسل جنابت، غسل مس میت و غسل میت که مشترک بین زن و مرد است و غسلهایی که مختص بانوان است. همچنین غسلى که به واسطه نذر و قسم و مانند اینها واجب مىشود.
برای انجام غسل باید به نیت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست بعد طرف چپ بدن را شست. همچنین میتوان به نیت غسل، همه بدن را زیر آب فرو برد و بعد از نیت غسل، بدن را حرکت داد(غسل ارتماسی).
در وضو واجب است صورت و دستها شسته شود و جلوى سر و روى پاها مسح گردد.
درازاى صورت را باید از بالاى پیشانى- جایى که موى سر بیرون مىآید- تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى که بین انگشت وسط و شست قرار مىگیرد باید شسته شود، و اگر مختصرى از این مقدار شسته نشود، وضو باطل است. و انسان براى آن که یقین کند این مقدار کاملًا شسته شده، باید کمى اطراف آن را هم بشوید. باید صورت را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا شسته شود، وضو باطل است؛ همچنین دستها را باید از آرنج به طرف سرانگشتان شُست.
بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سرانگشتها شستشو شود. انسان براى آن که یقین کند آرنج را کاملًا شسته، باید مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشوید. در وضو، شستن صورت و دستها، مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جایز و مرتبه سوم و بیشتر از آن حرام مىباشد.
بعد از شستن هر دو دست باید جلوى سر را با ترىِ آب وضو، که در دست مانده است، مسح کرد و لازم نیست با دست راست باشد یا از بالا به پایین مسح نماید.یک قسمت از چهار قسمت سر که مقابل پیشانى است جاى مسح مىباشد، و هر جاى این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافى است. لازم نیست مسح سر بر پوست آن باشد بلکه بر موى جلوى سر هم صحیح است. مگر موی سر انسان به قدری بلند باشد که هنگام شانه زدن به صورتش بریزد که در آنصورت باید بیخ موها را مسح کند، یا فرق سر را باز کرده پوست سر را مسح نماید.
بعد از مسح سر باید با ترى آب وضو که در دست مانده روى پاها را از سر یکى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح کند. پهناى مسح پا به هر اندازه باشد کافى است، ولى بهتر است که با تمام کف دست، روى پا را مسح کند.در مسح سر و روى پا باید دست را روى آنها بکشد، و اگر دست را نگهدارد و سر یا پا را به آن بکشد وضو باطل است، ولى اگر موقعى که دست را مىکشد سر یا پا مختصرى حرکت کند اشکال ندارد.جاى مسح باید خشک باشد. و اگر به قدرى تر باشد که رطوبت کف دست به آن اثر نکند مسح باطل است. ولى اگر ترى آن بقدرى کم باشد که رطوبتى که بعد از مسح در آن دیده مىشود بگویند فقط از ترى کف دست است اشکال ندارد.اگر براى مسح، رطوبتى در کف دست نمانده باشد نمىتواند دست را با آب خارج، تر کند، بلکه باید از اعضاى دیگر وضو رطوبت بگیرد و با آن مسح نماید.
انسان میتواند صورت و دستها را به قصد وضو، با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد، یا آنها را در آب فرو برده و به قصد وضو بیرون آورد. به این وضو، وضوی ارتماسی گفته میشود.
در وضوى ارتماسى هم باید صورت و دستها از بالا به پایین شسته شود؛ پس اگر وقتى که صورت و دستها را در آب فرو مىبرد قصد وضو کند باید صورت را از طرف پیشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بیرون آوردن از آب قصد وضو کند، باید صورت را از طرف پیشانى و دستها را از طرف آرنج بیرون آورد.
انسان اگر وضوى بعضى از اعضاء را ارتماسى و بعضى را غیر ارتماسى انجام دهد اشکالى ندارد.
وضو داشتن شرایطی دارد که، که با رعایت آنها وضو صحیح است و با از بین رفتن هر یک از انها وضو باطل است. اولاً آب وضو باید پاک بوده یعنی نجس نباشد.ثانیاً آب وضو باید مضاف نباشد یعنی بتوان به آن گفت که فقط آب است و با چیزی آنچنان ممزوج یا گرفته شده از چیزی نباشد که نتوان به آن آب گفت.ثالثاً آب وضو و ظرفش غصبی نباشد و اجازه استفاده از آنها را داشته باشیم. رابعاً ظرف آب از جنس طلا یا نقر نباشد. خامساً اعضای وضو پاک باشند.خامساً در اعضاى وضو مانعى از رسیدن آب نباشد.سادساً ترتیب و موالات داشته باشد، یعنی کارهاى وضو را به ترتیب و پشت سر هم انجام دهد و بین آنها فاصله نیافتد. سابعاً انجام وضو بدون کمک دیگران و توسط خودمان باشد. ثامناً استعمال آب برای وضو گیرنده ضرر نداشته باشد. تاسعاً وضو گرفتن به قصد نزدیک شدن به خدا باشد.
گاهی به دلیل شرایط اضطراری می توان به جای غسل یا وضو، تیمم کرد. کیفیت انجام تیمم، به ترتیب زیر است: اول: نیت. دوم: زدن کف دو دست با هم بر چیزى که تیمم به آن صحیح است. سوم: کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانى و دو طرف آن، از جایى که موى سر مىروید، تا ابروها و بالاى بینى و نیز باید دستها روى ابروها هم کشیده شود. چهارم: کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ. تیمم به خاک و ریگ و کلوخ و سنگ اگر پاک باشند صحیح است، و به گِل پخته مثل آجر و کوزه نیز صحیح است. همچنین تیمم بر سنگ گچ و سنگ آهک و سنگ مرمر سیاه و سایر اقسام سنگها صحیح است ولى تیمم به جواهر مثل سنگ عقیق و فیروزه باطل مىباشد. اعضای تیمم یعنی پیشانی و دستها پاک باشد.
هریک از وضو و تیمم با خوابیدن، بروز خبَث(خارج شدن مدفوع یا ادرار یا منی)و حدَث(خارج شدن باد شکم) باطل میشوند و برای طهارت دوباره باید اقدام نمود. البته امکان استفاده از طهارت غسل برای نماز نیز تا وقتی است که موارد یاد شده از انسا سرنزند.
مشق طهارت برای نمازی بهتر
اینکه طهارت مرحله و مقدمهای برای عبادات محسوب میشود، نباید باعث این برداشت غلط شود که طهارت مانع و فاصلهای برای ارتباط با خداست. چون اصل در طهارت، داشتن طهارت باطنی است و انسان باید در هر حالی خود را آماده ارتباط با خدا بداند و مطابق احکام الهی، نداشتن طهارت ظاهری نباید مانع میان او و مناجات با خدا باشد. پس خدا را باید در هر حالی صدا زد و به او پناه برد اما از آنجا که خداوند پاک بودن ما را دوست میدارد، خوب است که همواره دارای طهارت و حتی آماده همیشگی اقامه نماز باشیم. باید سعی کنیم دائماً بهرهمند از وضو و نزدیک یا مشغول به عباداتی باشیم که احتیاج به وضو دارند. تأکید روی وضو از این جهت است که منطق همه طهارتها را در اعمال . قصد وضو و نیز عبارات مربوط به اعمال وضو میتوان یافت. بر این اساس برای هر طهارتی میتوان مفاهیم مربوط به وضو را در برنامه زندگی مورد ملاحظه قرار داد.
مستحب است هنگام وضو وقتی به آب نگاه میکنیم خدا را ستایش کنیم و شاکر او باشیم به اینکه آب را پاک و مایه پاکی قرار داده است و آن را در حالی که همواره به آن احتیاج داریم، نجس قرار نداده است. به واسطه خاصیت طهور بودن آب است که بینی و دهان تطهیر میشوند(به عنوان اعمال مستحب) و صورت و دستها و سر و پاها شستشو یا مسح میشوند.
وقتی با آب، دهان خود را میشوییم و به اصطلاح مضمضه میکنیم، از خداوند میخواهیم که زبانمان را به داشتن حجت گویا کند، در روزی که باید برای همه اعمالمان دلیل موجه داشته باشیم.
وقتی با کمی آب استنشاق میکنیم و بینیمان را تطهیر میکنیم از خداوند میخواهیم که مشام ما را به عطر بهشت آشنا کند و ما از این موهبت محروم نشویم.
وقتی با آب صورت خود را از بالای پیشانی تا پاییین چانه حداقل به عرض انگشت شصت تا بلندترین انگشتمان(انگشت میانی) و حداکثر همه صورت را میشوییم، از خدا بخواهیم که روسفیدمان کند در روزی که خیلیها رو سیاه و گناهکار هستند و ما را روسیاهمان نکند در روزی که بندگان خوب خدا روسفید هستند.
وقتی آب را از بالای آرنج تا نوک انگشتان دست راست میریزیم تا همه این اندازه از دستمان شسته شود، زیر لب به خداوند میگوییم که ای خدا نامه اعمال من را به نشانه سعادتمند بودنم به دست راستم بده و مبادا که نامه اعمالم را به نشانه سعادتمند نبودن به دست چپم بدهی.
وقتی آب را از بالای آرنج تا نوک انگشتان دست چپ میریزیم تا همه این اندازه از دستمان شسته شود، زیر لب به خداوند میگوییم خدایا نامه اعمالم را به دست چپم نده و این دست را آویخته به گردن به علامت گناهکاران قرار نده و ای خدا به تو پناه می برم از پارههای آتش جهنم.
وقتی با همان تریِ دست، به کمک یکی یا سایرِ انگشتانِ دستِ راست سر خود را مسح میکنیم، یعنی کمی دست را به سمت جلو یا عقب حرکت میدهیم، به خداوند میگوییم که ای خدا من را با عفو ورحمت خود بپوشان؛ یعنی با گذشت و مهربانی خود، من را محفوظ و گرامی بدار.
و وقتی با همان تری دست به ترتیب پای راست و چپ را از نوک انگشتان تا مفصل مچ پا مسح میکنیم، از خداوند میخواهیم که در روزی که پاها برای عبور از صراط میلغزند پاهای من را ثابت و محکم و موفق در عبور از صراط قرار بده، یعنی مسیر و جهت زندگیم مورد رضایت تو باشد.
وضو با وصف و کیفیت یاد شده، بسیار با شکوه و پرمعناست. این دعا به ما میفهماند که در حقیقت معنی عمیق این عبارات و حقیقت آنهاست که منجر به طهارت ما میشود و کیفیت شستشو و مسح سر و پاها در واقع انعکاس و نماد همین حقایق است. با این بیان میتوان با دقت و توجه ویژه به وضو، نماز خواند و مشق نماز را با وضوی زیبای آن، به انجام رساند. کیفیت بالای وضو میتواند منجر به کیفیت بالای نماز بشود. نماز خود ستون دین است اما میتوان از وضو و طهارتِ با توجه، ستونی برای خیمه نماز ساخت. وضو پایه و ستونی برای نماز است چون دو مفهوم ترتیب و موالات را به ظهور میرساند. نیت و پیوستگی انجام شستشو و مسح و نیز ترتیب انجام شستشو و مسح، چگونگی شکلگیری و تبدیل یک عمل ساده از شستشوی مطلق(غَسل) به یک شستشو با تعریف خاص از عبادت (غُسل)را شرح میدهد.
جریان طهارت در زندگی
احکام کلّی نجاست در حکم شاخصی برای تعریف شک و یقین و مهارت مرتبط با آن است و انسان به مدد تربیت صحیح حاصل از آن، تعادلی عقلی و علمی پیدا میکند که او را از سقوط در ورطه وسواس یا لاابالیگری حفظ مینماید.
بر اساس نکات یاد شده، وجود احکام نجاست خطوطی از اجتناب را در زندگی انسان تعریف میکند، اجتنابی که گاهی ابعاد سیاسی پیدا میکند، مثلاً در مورد کافر حربی که چنین احکامی در خصوص او منجر میشود که نتواند استعمار و استکبار خود را بر مسلمین تحمیل کند، و فاصله افراد جامعه اسلامی را با او به حداکثر رسانده و زمینه انفعال و تأثیرپذیری را بر میچیند.[1] گاهی این اجتناب به فرهنگ اجتماعی مربوط میشود و حریم زندگی یا سفره را از برخی عوامل نظیر حیوانات یاد شده به دلیل حکمتهای مربوط به قلمرو طب، یا فرهنگ و تربیت، منزّه و دور نگه میدارد. عمده تأثیر اجتنابهای مربوط به نجاست را میتوان در قلمرو سلامتی و بهداشت جسم و روان شاهد بود، و البته در این میان، حکم نجاستِ مسکرات، ابعاد اجتماعی قوی پیدا میکند.
طهارتِ مصطلح، که توأمان پرهیز از نجاست و نیز امتداد وضو یا غسل و تیمم را با خود دارد، داشتن یک مقدمه لازم برای نماز است. مقدمهای که با حفظ آن، میتوان نماز را ادامه داد و از بین رفتن آن، نماز را باطل میکند. حالا تصور کنیم همه اعمالی که در روز انجام میدهیم، عبادت باشند، پشت سر هر کدامشان باید رغبتی باشد که کار وضو را بکند. اقسام بیرغبتیهای ما در کارهای خیر شبیه اقسام دچار شدنهایمان به انواع پلیدی است.
بعضی از پلیدیها از جنس خباثت و شبیه تهوع و به هم خوردن حال هستند. باید دید چه عاملی باعث شده است که ما نسبت به کار خیری که واضح است درست و خوب است، بی رغبت شدهایم. اولین احتمال خودِ دلآشوبی است، که باید برطرف شود. احتمال دیگر، جنسی از کارهای متحیرکننده است که نفعی به حال ما ندارند.
دچار شدن به بعضی از پلیدیها شبیه حالتِ احتیاج به قضای حاجت است؛ باید دید چه عاملی باعث شده است که ما نسبت به یک کاری که مسلماً خوب است، بیحوصلهایم و برای تمام شدنش عجله داریم و اصلاً زیبایی هایش را در یک تمرکز و آرامش درک نمیکنیم. اولین احتمال خودِ نیاز به قضای حاجت است، که باید برآورده شود. احتمال دیگر نداشتن برنامه صحیح در زندگی و تأخیر تعجیلهای نابجاست.
دچار شدن به بعضی پلیدیها شبیه حالت احتیاج به استحمام است. حالتی که چرب و کثیف هستیم، باید دید چه عاملی باعث شده است که نسبت به یک کار خوب، اینگونه بیرغبت هستیم. اولین احتمال خودِ کثیف بودن و نیاز به استحمام است که باید برطرف شود. احتمال دیگر نداشتن برنامه مشخص برای محاسبه و ارزیابی کارهاست. امری که میتواند در پایان هر دوره کاری، انسان را همچون نوزادی که تازه متولد شده است وارد زندگی نماید.
دچار شدن به بعضی پلیدیها از جنس کسالت و ضعف است و علت به وجود آمدن آن، چیزهایی شبیه خوابآلودگی یا ضعف مبرمِ ناشی از گرسنگی است. باید دید بر طرف نشدن چه نیازی باعث شده است که نسبت به یک کار خوب، بدین شکل بی رغبت باشیم. اولین احتمال خودِ نیاز به غذا یا خواب و استراحت است که باید به اندازه نیاز برآورده شود. احتمال دیگر اشتغال به لهو ولعب و نپرداختن به امور و علوم ضروری و لازم در زندگی است.
در بستر عمومی جامعه، رسانهها برای برانگیختن انسانها به خوبیها، ناگزیر از اجرای عملیاتهای طهارتی به صورت پیوسته و قابل تجدید در فواصل مختلف روز و شب هستند و باید تطهیر رسانهای را پسزمینه همه شئون جامعه قرار بدهند. با این وصف، مؤلفههای همبسته با طهارت در عملیاتهای فرهنگی، که برخی از آنها در سطور بالا معرفی شدند، به اضافه مواردی که از مفاهیم بلند دعای وضو قابل استنباط است، لیستی از مواردی را به ما معرفی مینمایند که توجه داشتن به آنها لاجرم منجر به طهارت جامعه خواهد بود.
[1]. سوره مبارکه توبه، آیه28: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا المُشرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یقرَبُوا المَسجِدَ الحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا وَ إِن خِفتُم عَیلَةً فَسَوفَ یغنیکُمُ الله مِن فَضلِهِ إِن شاءَ إِنَّ الله عَلیمٌ حَکیمٌ.