طرح یک پیشنهاد
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
مدتی است که در جلسه ختم مفهومی میهمان سوره عبس هستیم. برکات این سوره فراوان است. در آیات 10تا16میخواهد بگوید محتوای تذکره(قرآن)چقدر نفیس است.از صفحاتی میگوید که مکرمه، مرفوعه و مطهره هستند و از نویسندگانی(سفیران)که کرام و برّ هستند. این آیات مرا یاد فرمایش استاد اخوت انداخت که فرمودند«اگر میشد خودنویسی داشته باشید که در آن جوهر گرانقیمتی باشد(تعبیرشان مثلاً زعفران بود)که اگر چیزی مینویسید دورانداختنی نباشد و برای هر کس ارزش نگهداری داشته باشد.» یک جور سیره عملی برای کرامت و برّ است. البته قبلاً در این مورد برای حرف زدنهایم فکر کرده بودم تا کی به حالت چرک نویس حرف بزنیم؟چرا نباید یک مکالمه ساده ما قابلیت هدیه دادن داشته باشد؟ متوجه توهمی هم هستم که محتمل است در این وادی سراغ آدم ها بیاید. حتی منظورم انجام این کارها نیست از ذهنیت و نیتی حرف میزنم که بودنش انسان را به حسن میرساند. برای من خیلی سخت است نفیس حرف زدن و نوشتن اما به نظرم این از آداب و لوازم و آثار شیعه بودن است آداب زینت شدن برای امام.
همه این نکات در حالی است که مثلاً اگر همه کامنتها و مطالبی که در پاسخ یا واکنش به دیگران نوشته شده را جمع کنیم، نوعی نامه عمل درست میشود که قابل ارزیابی است. برخی متن ها هم انصافاً انسان را شکوفا میکنند برای نوشتن و جواب دادن، متن اخیر خانم شهیدزاده از این دسته متن هاست. ایشان مطلبی را روی وبلاگشان گذاشتند و بنده نظری را نوشتم. کامنتش زعفرانی نیست ولی نیتش زعفرانی بود و در واکنش به متنی زعفرانی نوشته شده است:
گاهی آدم شگفت زده میشود از قیمت یک جملهای که معلوم نیست اول، آن جمله بود، بعد گویندهاش یا اول گوینده بود و بعد جملهاش!
انسان در میماند خدا بود که گفت، یا بنده او؟
هیچ مخلوقی به اندازه کلام محل تجلی خدا نیست
و به انسان امکان بهرهمندی از کلام داده شد
کلام خیلی زود میتواند انسان را به سه کنجی اول مرغ یا اول تخم مرغ بکشاند و در غالب موارد این سه کنجی دلالت بر اعجاز دارد
اصلا می شود فرهنگنامهای درست کرد که در آن موارد و مصادیق اول مرغ یا اول تخم مرغ جمع آوری شوند.
جمله "ما باید پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین بکوبیم" از آن جمله هاست! جا دارد انسان پای این جمله بمیرد و معلوم نشود مرگ اول بود یا این جمله!