.

بایگانی

در ذیل ترجمه متن نامه ها آمده است:

نامه17

اینکه حکومت شام را از من خواستى، من آنچه را دیروز در اختیارت قرار ندادم امروز هم به دستت نمى‏دهم‏. اما گفته‏ات: که «جنگ عرب را به کام خود فرو برده، و از او جز نیمه جانى باقى نمانده»، آگاه باش آن که در راه حق بمیرد مسیرش به جانب بهشت، و هر که در طریق باطل فنا شود راهش به سوى آتش است‏. اما اینکه گفته بودى: «ما و تو در وضع جنگ و نفرات برابریم» تو در شک و تردید تیزروتر از من در عرصه یقین نیستى، و نه اهل شام به دنیا حریص‏تر از اهل عراق به آخرتند. و این که گفتى: «ما از فرزندان عبد منافیم» آرى ما هم چنین هستیم، ولى با این فرق که نه امیّه مثل هاشم است، نه حرب همچون عبد المطّلب، و نه ابو سفیان مانند ابو طالب، و نه مهاجر الى اللّه چون اسیر آزاد شده، و نه فرزند اصل و نسب دار چون فرزند منسوب به پدر، و نه اهل حق مانند اهل باطل، و نه مؤمن چون مفسد. و چه بازماندگان بدى هستند آنان که تابع گذشتگان جهنّمى خود مى‏باشند! از این گذشته فضیلت نبوت به دست ماست که با آن عزیز را خوار، و ذلیل را بلند مقام ساختیم‏. خداوند چون عرب را دسته دسته وارد دین خود کرد، و این امت خواه و ناخواه تسلیم حق شدند، شما به دو علت اسلام آوردید: محض دنیا، یا ترس از جان، آنهم در زمانى که پیشى گرفتگان به اسلام پیروزى یافته بودند، و اولین مهاجران را فضل و برترى بود. پس براى شیطان در وجودت بهره قرار مده، و راهش را به روى خود باز مگذار. و السلام.‏

 

نامه6

آن مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و مقررات با من بیعت کردند، حاضر را حقّى نیست که غیر را اختیار کند، و غایب را نمى‏رسد که آن را قبول نکند. شورا براى مهاجرین و انصار است. اگر بر مردى در خلافت اجتماع کردند و او را پیشوا نامیدند خداوند به آن راضى است‏، بنا بر این اگر کسى از فرمان اهل شورا با انکار و بدعت بیرون رود او را به آن بر مى‏گردانند، و اگر فرمان آنان را نپذیرد با او به خاطر پیروى از غیر راه اهل ایمان مى‏جنگند، و خداوند بر گردن او نهد آن را که خود بر عهده گرفته (یعنى عذاب دوزخ را). به جان خودم سوگند اى معاویه، اگر با دیده عقل نظر کنى نه از روى هوا و هوس، خواهى یافت که که من از همه مردم از خون عثمان مبرّاترم، و خواهى دانست که از آن گوشه گرفتم، مگر آنکه مرا متّهم کنى، پس هر اتهامى که به نظرت مى‏رسد وارد آر. و السلام‏

 

نامه7

اما بعد، از جانب تو موعظه نامه‏اى از جملات بى‏ربط به هم پیوسته، و نامه‏اى آراسته براى من آمد، آن را به گمراهیت مزیّن ساخته، و از زشتى رأیت به سوى من فرستاده‏اى‏، نامه شخصى است که او را بصیرتى نمى‏باشد تا راهنماییش کند، و وى را رهبرى نیست تا ارشادش نماید، هواى نفس از او دعوت نموده، و او هم اجابت کرده، گمراهى وى را به جانب خود کشیده و او هم پیروى نموده، پس هذیان بافت و بانگ بیهوده زد، و گمراه شد و به خطا رفت‏.

از این نامه است‏(محتمل است ادامه نامه 6باشد)

زیرا آن یک بیعت است، و تجدید نظر در آن راه ندارد، و در آن اختیار از سر گرفته نشود.

آن که از آن سر بر تابد به انکار حق برخاسته، و آن که در پذیرشش تأمّل نماید سازشکار و منافق است‏

 

نامه9

قوم ما خواستند پیامبرمان را از میان بردارند، و ریشه ما را بر اندازند، علیه ما نقشه‏ها کشیدند، و کارها کردند، در آسایش را به روى ما بستند، و ما را بر پلاس ترس نشاندند، مجبور به اقامت در کوههاى صعب العبور نمودند، و بر علیه ما آتش جنگ افروختند. به خواست حق شرّ دشمن را از پیامبر و حریم حرمتش راندیم‏. اهل ایمان به امید پاداش الهى از رسول خدا پشتیبانى مى‏کرد، و اهل کفر از ریشه خویشاوندى حمایت مى‏نمود. آنان که غیر ما از قریش مسلمان شده بودند در آن سختى و رنجى که ما بودیم نبودند محض پیمانى که با کفار داشتند که شکنجه را از آنها باز مى‏داشت، یا خویشاوندى که به یارى آنان بر مى‏خاست، روى این حساب جایشان از کشته شدن امن بود. رسول خدا- صلّى اللّه علیه و آله تنور جنگ گرم مى‏شد، و مردم قدم پس مى‏گذاشتند اهل بیت خود را جلو مى‏انداخت، و اصحاب خود را از حرارت شمشیر و نیزه حفظ مى‏کرد. عبیدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در جنگ احد، و جعفر در جبهه موته کشته شدند، و کسى که اگر مى‏خواستم نامش را مى‏گفتم شهادت را خواست همان گونه که آنان خواستند، اما مدت آنان زودتر به سر رسید، و مرگ او به تأخیر افتاد. عجبا از روزگار که انسانى نظیر مرا برابر قرارداد با کسى که مانند من براى اسلام قدم برنداشته، و براى او چون من سابقه‏اى در اسلام نیست، سابقه‏اى که کسى را به مثل آن دسترسى نیست، مگر آنکه ادّعا کند ادّعا کننده‏اى آنچه را من خبر ندارم، و گمان نمى‏برم که خداوند هم موضوع آن ادّعا را بشناسد. در همه حال خداى را سپاس‏.امّا آنچه را از من خواسته‏اى که کشندگان عثمان را به تو تحویل دهم، در این مسأله فکر کردم دیدم مرا میسّر نیست آنان را به سوى تو یا غیر تو فرستم‏. به جان خودم سوگند اگر از گمراهى و اختلاف دست برندارى، به همین زودى آنان را خواهى شناخت که به دنبال تو بر آیند، و از این دنبال کردنشان در بیابان و دریا و کوه و دشت تو را به زحمت بیندازند، و این دنبال کردنى است که تو را ناراحت و آزرده کند، و زیارتى که دیدارش تو را تو را شاد ننماید. سلام بر آن که اهل اسلام است

 

نامه10

اگر از دنیایى که در آن هستى پرده‏ها برداشته شود چه خواهى کرد؟دنیایى که با زینت‏هایش خود را برابر تو آراسته، و به خوشى‏هایش فریبت داده، دعوتت نموده اجابت کردى، به سوى خودش کشانده به دنبالش شدى، فرمانت داده اطاعتش کردى‏. مسلّما نزدیک است که نگهدارنده‏اى بر موقفى نگاهت دارد که نجات دهنده‏اى از آن نجاتت ندهد. پس از حکومت دست بردار، و براى حساب آماده شو، و براى بلاهایى که به تو مى‏رسد مهیّا باش، سخن گمراهان را مشنو، و اگر بدین صورت عمل نکنى تو را به آنچه نسبت به خود غفلت دارى آگاه سازم‏، زیرا ناز و نعمت‏ به طغیانت انداخته و شیطان راه خود را در تو پیش گرفته، و با اوضاع تو به آرزویش رسیده، و در وجودت همچون روح و خون روان گشته‏. معاویه! از چه زمانى شما زمامدار رعیت، و والى امر امّت بوده‏اید، بدون پیشى داشتن در دین، و منهاى شرفى بلند مرتبه؟! پناه به خدا از دچار بودن به شقاوت دیرینه، تو را از اینکه روزگارت را در فریب آرزوهایت ادامه دهى، و ظاهر و باطنت دو تا باشد بر حذر مى‏دارم‏. مرا به جنگ دعوت کردى، مردم را واگذار و خود به جانب من بیا، و هر دو لشگر را از جنگ معاف کن، تا معلوم شود زنگ گناه قلب کدام یک از ما دو نفر را سیاه کرده، و بر دیده کدام یک پرده افتاده‏! منم ابو الحسن، قاتل جدّ و دایى و برادرت که آنان را در جنگ بدر درهم کوبیدم، هم اکنون آن شمشیر با من است، و با همان قلب دشمنم را دیدار مى‏کنم، دینم را تبدیل ننموده، و پیامبر تازه‏اى انتخاب نکرده‏ام، و در همان راه حقّى هستم که شما آن را به اختیار خود واگذاشتید، و ورودتان در آن به اجبار و اکراه بود. به خیال خود به خونخواهى عثمان آمده‏اى در حالى که خبر دارى عثمان کجا کشته شد، اگر خونخواه او هستى از همان جا خونخواهى کن. گویى تو را مى‏بینم همچون شترانى که زیر بار گران ناله مى‏زنند از گزش جنگ ناله و فریاد مى‏زنى، و انگار لشگرت را مى‏نگرم که از ضربت‏هاى پى در پى، و قضاى بدى که بر سرشان فرود مى‏آید، و نیز از افتادن بر خاک آن هم به دنبال هم، با جزع و زارى مرا به کتاب خدا مى‏خوانند، لشگرى که یا از نظر عقیده کافر و منکر حقّند، یا بیعت نموده و عهد بیعت را شکسته‏اند.

 

نامه28

اما بعد، نامه‏ات به من رسید که در آن نامه مبعوث شدن محمّد صلّى اللّه علیه و آله را از جانب حق براى دینش، و یارى شدن آن حضرت را از سوى خداوند به وسیله یارانش یاد آور شده‏اى‏! روزگار بر ما از جانب تو مسأله‏اى شگفت را پنهان داشت، چون مى‏خواهى ما را از آنچه خداوند به ما مرحمت فرموده با خبر کنى، و از نعمت وجود پیامبرش که به ما داده آگاه سازى! در این مسأله همچون کسى هستى که خرما را به سوى هجر (منطقه پر خرماى بحرین) ببرد، یا شاگردى که بخواهد به استاد تیراندازش تعلیم تیراندازى دهد.

تصور کردى برترین مردم در اسلام فلان و فلان هستند، چیزى را متذکر شده‏اى که اگر صحیح باشد به تو ربطى ندارد، و اگر نادرست باشد صدمه‏اى براى تو در آن نیست. تو را با بالاترین و پست‏تر، و رئیس و مرئوس چکار؟ بردگان آزاد شده و فرزندان آزاد شده را با تمیز بین مهاجران نخستین، و ترتیب درجات آنان، و شناساندن طبقاتشان چه رابطه؟! هیهات! تیرى که از تیرهاى مسابقه نبود صدا داد، محکومى را تماشا کن که حاکم بر حاکم شده! اى آدمى زاد، چرا با این بار گران و پاى لنگ سر جایت نمى‏نشینى، و کوتاهى و ناتوانیت را تشخیص نمى‏دهى، و به جایگاه معیّنى که قضا و قدر الهى برایت حکم کرده باز نمى‏گردى‏؟! تو را زیانى نرسد اگر کسى مغلوب شود، و سودى نرسد اگر کسى غالب گردد! راهرو بیابان گمراهى هستى، و به شدّت از راه مستقیم منحرفى‏. مگر نمى‏بینى- گرچه منظورم آگاه کردن تو نیست بلکه براى یاد آورى نعمت‏هاى حق مى‏گویم- که گروهى از مهاجران و انصار در راه خدا شهید شدند و براى هر یک مرتبه‏اى است‏، تا اینکه شهید ما حمزه به شهادت رسید به او سیّد الشهداء لقب داده شد، و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله او را به وقت نماز بر جنازه‏اش به هفتاد تکبیر اختصاص داد؟! آیا ملاحظه نمى‏کنى که قومى در راه خدا دستشان از بدن جدا شد و براى هر یک مقامى است، ولى زمانى که دست یکى از ما جدا شد او را طیران کننده در بهشت و داراى دو بال نامگذارى کردند؟! اگر ستایش از خویش را خداوند نهى نکرده بود، این گوینده فضایل بسیارى را یاد آورى مى‏کرد که قلوب بیدار اهل ایمان به آن معرفت دارد، و گوشهاى شنوندگان شنیدن آنها را کنار نیندازد. کسى را که به طمع صید دنیا از راه حق منحرف شده واگذار، که مسلّما ما دست پرورده پروردگارمان هستیم، و مردم پس از آن تربیت شده ما هستند. عزت دیرین و بزرگى پیشین ما بر شما مانع از اختلاط و آمیختگى ما با شما نشد، همانند اقوام همسان از شما همسر گرفته و به شما همسر دادیم، در صورتى که شما به این مقام و و منزلت نبودید. چگونه مقامى همچون مقام ما را داشته باشید در حالى که پیامبر از ما و ابو جهل دروغ زن از شما، اسد اللّه از ما و اسد سوگندهاى جاهلى (یکى از مشرکان بد نام) از شما، دو سیّد جوانان اهل بهشت از ما و کودکان آتش از شما، بهترین زنان جهان از ما و حمّالة الحطب از شماست، و بسیارى دیگر از این مقوله که بهترینش از ما و بدترینش از شماست‏.اسلام ما به گوش همه رسیده، و وضع پاک ما در دوران جاهلیت قابل ایراد نیست، و کتاب خدا آنچه از (حقوق و برترى) ما پراکنده گشته جمع نموده‏، و آن گفتار خداى پاک است: «به حکم کتاب خدا بعضى از خویشان به بعضى دیگر سزاوارترند» و سخن خداى بزرگ است: «شایسته‏ترین مردم به ابراهیم آنهایى هستند که از او پیروى نمودند و این شایسته‏ترین پیامبر و کسانى هستند که ایمان آوردند، و خداوند سر پرست مؤمنین است». پس ما از طرفى به سبب خویشى، و از جهت دیگر به علّت پیروى نمودن به خلافت سزاوارتریم‏. زمانى که مهاجران در سقیفه به قرابت و خویشى خود با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر انصار استدلال کردند پیروز شدند. اگر این قرابت دلیل برترى است پس حق با ماست نه با شما، و اگر دلیلى دیگر دارد انصار بر ادعاى خویش باقى‏اند. گمان کردى که من بر تمام خلفا رشک برده‏ام، و بر آنان طغیان نموده‏ام. اگر این است جنایتى بر تو نشده تا از تو پوزش بطلبم. «اگر هم بوده گناه این ننگ دامن تو را نمى‏گیرد» گفته‏اى: مرا مى‏کشیدند به همان گونه که شتر مهار در بینى را مى‏کشند تا بیعت کنم! به خدا قسم خواسته‏اى مرا سرزنش کنى ستایش کرده‏اى، و رسوا نمایى ولى خود رسوا شده‏اى‏. براى مسلمان از اینکه مظلوم باشد نقصى نیست تا وقتى که دچار شک در دین، و تردید در یقین نباشد. قصدم بیان این حجت براى غیر توست (زیرا تو شایسته آن نیستى) ولى از حجّت به اندازه آنچه بیانش پیش آمد برایت اظهار کردم‏. سپس آنچه میان من و عثمان روى داد یادآورى کرده‏اى، محض نسبتى که با او دارى پاسخ داده مى‏شوى: از من و تو کدام یک دشمنیش با او بیشتر بود، و راه را براى قتل او هموارتر کرد؟آیا آن که یاریش را از او دریغ ننموده و از او خواست به جایش بنشیند و دست از اعمالش بردارد، یا کسى که عثمان از او یارى خواست و او یارى دادنش را به تأخیر انداخت، و سپاه مرگ را بر سرش ریخت تا قضاى حق بر او جارى شد؟! قسم به خدا چنین نیست، «خداوند از شما مانعان از یارى را مى‏شناسد و نیز به آنان که به برادران خود گفتند به سوى ما آیید، و به هنگام جنگ جز تعداد کمى حاضر نمى‏شوند آگاهى دارد». در مقام آن نیستم که از عیب گرفتنم بر بدعتهاى او عذر خواهى کنم، اگر ارشاد و راهنمایى‏ کردنم گناه است، چه بسا کسى که سرزنش شود و او را گناهى نیست. «گاهى انسانى در اثر اصرار در خیر خواهى مورد تهمت قرار مى‏گیرد» من تا توانستم جز اصلاح را نخواستم، توفیقى ندارم جز از جانب خدا، به او توکل کردم و به او باز مى‏گردم‏. و گفتى مرا و یارانم را نزد تو جز شمشیر نیست! راستى که پس از اشک ریختن خنداندى! پسران عبد المطلّب را چه زمانى دیدى به دشمنان پشت کنند، و از شمشیرها بترسانند؟! «اندکى درنگ کن تا حمل به صحنه جنگ برسد» به زودى کسى که دنبال اویى به دنبال تو آید، و آنچه دور مى‏پندارى به تو نزدیک شود، من با سپاهى از مهاجران و انصار و تابعین که راه آنان را به نیکویى پیمودند به شتاب به سوى تو مى‏آیم، لشگرى سخت انبوه، که گرد و غبارشان فضا را گرفته، و جامه مرگ به تن دارند، و بهترین ملاقات براى آنان لقاء خداوند است‏، آنان را فرزندان بدر و شمشیرهاى بنى هاشم همراه است، که خود خبردارى لبه تیز آن شمشیرها چگونه بر بدن برادر و دایى و جدّ و خاندانت فرود آمد، «و این عذاب از ستمگران دور نیست‏»

 

نامه30

خدا را در آنچه نزد توست بپرهیز، و در حق پروردگار بر خود دقّت کن، و به شناخت آنچه که از جهل به آن معذور نیستى باز گرد، که حقّا براى طاعت نشانه‏هاى آشکار، و راههاى روشن، و جادّه آشکار و هدفى مطلوب است، که زیرکان بر آن وارد مى‏شوند، و مردم پست با آن مخالفت مى‏ورزند. کسى که از طاعت روى بگرداند از حق روى گردانده، و قدم در وادى گمراهى گذاشته، و خداوند نعمتش را بر او دگرگون مى‏کند، و عذابش را بر او جارى مى‏سازد. خود را بپاى خود را بپاى، که خداوند راهت را براى تو روشن کرده، و به تو وانموده است که عاقبت کارهایت به کجا مى‏رسد، که مرکب زندگى را به منتهاى خسارت و محلّ کفر رانده‏اى‏، نفس تو وجودت را به عرصه ضرر افکنده، و در پرتگاه گمراهى انداخته، و در مهالک وارد نموده، و راهها را بر تو دشوار کرده است.

نامه32

جمعیت زیادى از مردم را هلاک نمودى، آنان را به گمراهیت فریفتى، و در موج دو رویى خود انداختى، تاریکى‏ها آنان را پوشانده، و شبهه‏ها آنان را به تلاطم افکنده‏، پس از راه حق منحرف شدند، به گذشته جاهلى برگشتند، به حقیقت پشت کردند و تکیه بر حسب و نسب نمودند، جز گروهى از بینایان که از مسیر باز گشتند، که پس از شناخت تو از تو جدا شدند، و از یارى تو به سوى حق گریختند، زیرا آنان را به کارى دشوار واداشتى، و از راه راست منحرف نمودى‏. اى معاویه، در باره خود از خدا پروا کن، و عنانت را از دست شیطان به در آر، که دنیا از تو جدا گشته، و آخرت به تو نزدیک شده. و السلام‏

 

نامه37

سبحان اللّه! چه سخت دچار هواهاى بدعت آمیزى، و گرفتار حیرت متابعت شده، آن هم همراه ضایع کردن حقایق، و به کنار انداختن پیمانهایى که خداوند خواهان آنهاست، و بر بندگانش دلیل و حجّت است‏! اما بحثهاى زیادت نسبت به عثمان و کشندگانش: تو وقتى به یارى او بر خاستى که سود آن یارى متوجه تو بود، و زمانى که یاریت براى او سودمند بود به یاریش اقدام نکردى. و السلام‏.

 

نامه48

ستم و بهتان انسان را در دین و دنیایش رسوا و انگشت نما مى‏کند، و عیب و نقصش‏ را نزد عیب جویان آشکار مى‏نماید. تو مى‏دانى آنچه از دستت رفته به دست نخواهى آورد (خون عثمان). اقوامى کارى را به ناحق قصد کردند و به تأویل حکم حق دست زدند، خداوند هم آنان را تکذیب کرد. پس بر حذر باش از روزى که مسرور مى‏گردد کسى که عاقبت کارش را نیکو یافته، و پشیمان شود آن که عنانش را به شیطان داده و به دفعش برنخاسته‏. تو ما را به حکم قرآن خواندى در حالى که اهل قرآن نیستى، و ما هم جواب تو را ندادیم، بلکه حکم قرآن را پذیرفتیم. و السلام‏.

 

نامه49

اما بعد، دنیا آدمى را از دیگر امور باز مى‏دارد، دنیادار به چیزى از دنیا نمى‏رسد جز آنکه درى از حرص و شیفتگى به آن به رویش باز مى‏گردد، دنیادار به آنچه از دنیا دست یافته نسبت به آنچه به دست نیاورده بى‏نیاز نمى‏شود، و به دنبال آنچه فراهم نموده جدایى و فراق، و پنبه شدن رشته‏هاست‏. اگر از گذشته عبرت گیرى آنچه را مانده حفظ خواهى نمود. و السلام.

 

نامه55

اما بعد، خداوند سبحان دنیا را براى آخرت قرار داده، و مردم دنیا را در دنیا به عرصه آزمایش نهاده تا معلوم کند عمل کدام یک بهتر است. ما را براى دنیا نیافریده‏اند، و به کوشش در کار دنیا مأمور نشده‏ایم، ما را در دنیا قرار داده‏اند تا به آن آزمایش شویم‏. خداوند مرا به تو، و تو را به من آزمایش نموده، و یکى از ما را بر دیگرى حجت قرار داده‏، با تأویل قرآن به دنبال دنیا دویدى، و از من خونى را خواستى که دست و زبانم به آن آلوده نشده، و تو و اهل شام تهمت ریخته شدن آن را به من زدید، تا جایى که آگاهتان جاهلتان را، و در کارتان از کار افتادگانتان را به جنگ با من بر انگیخت‏. در باره خود تقواى الهى را رعایت نما، و مهارت را از دست شیطان بیرون کن، روى خود را به جانب آخرت که‏ راه ما و توست بگردان‏، و بترس از اینکه خداوند به زودى به بلاى کوبنده‏اى گرفتارت کند که بنیانت را بردارد، و دنباله‏ات را قطع نماید، که من براى تو به خداوند قسم مى‏خورم قسمى که دروغ را به آن راه نیست، اگر مقدّرات گرد آورنده من و تو را در پیکار با هم روى در روى قرار دهد همواره با تو مى‏مانم تا خداوند بین ما داورى کند، که او بهترین داوران است.

 

نامه64

اما بعد، همان طور که گفتى ما و شما با هم در الفت و اتفاق بودیم، ولى در گذشته بین ما و شما جدایى افتاد، زیرا ما ایمان آوردیم و شما کفر ورزیدید، و امروز هم ما به راه راستیم و شما دچار فتنه‏اید، و مسلمان شما اسلام نیاورد مگر از روى بى‏میلى، و این در حالى بود که تمام بزرگان عرب تسلیم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شدند و همدست وى گشتند.

گفته بودى که طلحه و زبیر را من کشتم، و عایشه را تبعید نمودم، و میان دو شهر کوفه و بصره فرود آمدم، این امور به تو ربطى ندارد، تو را در این مسأله زیانى نیست و هم نیازى ندارد که عذرش را از تو بخواهم‏.

و یاد آور شدى که با لشگرى از مهاجرین و انصار به جنگ من خواهى آمد، معلومت باد از آن روزى که برادرت اسیر شد هجرت قطع گشت (و شما را نشاید که به خود مهاجر گویید)، اکنون اگر به دیدار من عجله دارى آسوده باش، که اگر به دیدارت آیم سزاوار است که خداوند مرا براى عقوبت تو بر انگیخته باشد، و اگر تو به دیدار من آیى مانند آن است که برادر بنى اسد گفته: به استقبال باد تابستانى روند که سنگ ریز و درشت را بر مى‏گیرد و بر آنان مى‏کوبد.شمشیرى که به وسیله آن جدّ و دایى و برادرت را کشتم پیش من است. به خدا قسم چنانکه دانستم بر دلت غلاف گمراهى پوشیده، و عقلت اندک و ناقص است‏، شایسته است در باره تو گفته شود که بر نردبانى بالا رفته‏اى که تو را بر جاى بدى مشرف ساخته که به زیان توست نه سود تو، چرا که چیزى را خواستى که گمشده تو نیست، و گوسپندى را چراندى که مالکش نمى‏باشى، و امرى را خواستى که نه اهلش هستى و نه در معدنش قرار دارى، چه اندازه گفتارت از عملت دور است‏، چه زود شبیه عموها و دایى‏هایت شدى که شقاوت و آرزوهاى باطل آنان را به انکار محمّد صلّى اللّه علیه و آله واداشت، همان گونه که مى‏دانى با او جنگیدند تا به خاک و خون در افتادند، نه از حادثه عظیمى به نفع خود دفاع کردند، و نه حریمى را در برابر شمشیرهایى که میدان نبرد از آن خالى نیست و با سهل انگارى سازگارى ندارد حمایت نمودند. در باره کشندگان عثمان زیاد از اندازه سخن گفتى، بیا مانند دیگران از من اطاعت کن، سپس آنان را نزد من به محاکمه کشان، تا بین تو و ایشان به کتاب خدا داورى کنم. ولى آنچه تو مى‏خواهى به مانند گول زدن طفل در ابتداى باز گرفتن او از شیر است. سلام بر اهلش.

 

نامه65

اما بعد، زمان آن رسیده که با دیدى دقیق به مشاهده امور روشن برخیزى و از آن بهره‏مند گردى، تو با ادعاهاى باطل به راه پیشینیانت رفتى، و خود را بى‏پروا در عرصه فریب و دروغها انداختى، آنچه را برتر از مرتبه توست به خود بستى‏، و بیت المالى را که براى دیگران اندوخته شده ربودى، همه این برنامه‏هایت به خاطر فرار از حق، و انکار نمودن واقعیاتى است که از گوشت و خون براى تو لازمتر بود، همان واقعیاتى که گوشت شنیده، و سینه‏ات از آن پر شده، آیا بعد از حق جز گمراهى آشکار چیزى هست، و پس از بیان روشن غیر از اشتباه برنامه‏اى وجود دارد؟ از اشتباه و حق و باطل را به هم آمیختن دورى کن، که فتنه دیر زمانى است که پرده‏هایش را بر چهره افکنده، و تاریکیش دیده‏هاى بینا را نابینا ساخته‏. از طرف تو نامه‏اى به من رسید با سخنانى بى‏تناسب، که از آشتى و صلح نشانه‏اى ندارد، و کلمات افسانه گونه‏اى که دانش و بردبارى آن را بر نبافته است، با این گفته‏هاى بى‏اساست به کسى مانى که در شنزار فرو رفته، یا به تاریکى در منطقه‏اى بى‏نشانه قدم بر مى‏دارد، خود را به جاى بلندى برده‏اى که رسیدن به آن سخت، و نشانه‏هایش دور است، عقاب بلند پرواز به آن نمى‏رسد، و هر که بر آن بالا رود با ستاره عیّوق برابرى مى‏کند. پناه به خدا که تو پس از من حکومت مسلمین را براى دخالت در امورشان به دست گیرى، یا براى یکى از آنان با تو قرار داد و پیمانى به اجرا گذارم‏! از هم اکنون خود را دریاب، و براى خویش چاره‏اى بیندیش، که اگر کوتاهى ورزى و بندگان خدا براى جنگ با تو برخیزند درها به رویت بسته شود، و آنچه امروز از تو پذیرفته است پس از آن پذیرفته نشود. و السلام.

 

نامه73

اما بعد، من در جوابهاى پیاپى به تو، و گوش دادن به نامه‏ات‏ رأیم را بى نتیجه دانسته، و فراستم را تخطئه مى‏کنم‏. تو در امورى که از من درخواست دارى، و نامه‏هایى که براى پاسخ گرفتن به جانب من مى‏فرستى، کسى را مى‏مانى که به خواب سنگین فرو رفته و خوابهاى بى‏پایه‏اش دروغ از آب در مى‏آید، و چون سرگردان به پا ایستاده‏اى که ایستادنش او را به سنگینى و سختى انداخته نمى‏داند آنچه او را پیش مى‏آید آیا به سود اوست یا به زیان او. تو همانند چنین کسى نیستى ولى او شبیه توست‏! به خدا قسم اگر علاقه‏ام به باقى ماندن مردم مؤمن نبود ضربات کوبنده‏اى از طرف من به تو مى‏رسید که استخوان را بکوبد، و گوشت را آب کند. آگاه باش که شیطان تو را از اینکه به بهترین امورت باز گردى، و گفتار نصیحت کننده خود را بشنوى باز داشته. و سلام بر اهلش‏.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۲۹
کاظم رجبعلی

نظرات  (۵)

بسیار عالی بود
انشا الله جلسات مستمر باشد
و صد البته مورد تایید امام علیه السلام
برای من خلا نبودن در جلسه را خیلی جبران کرد
پاسخ:
ممنون ,
سلام. بنده شخصا خیلی ذوق کردم وقتی دیدم شما خودتون دست به قلم شدید و گزارشی برای کاس نوشتید. این نوشته نه تنها برای غایبین بلکه برای افراد حاضر در کلاس  نیز گنجینه ی ارزشمندی محسوب میشه. اجرتان با امیرالمومنین (ع)
پاسخ:
به دلیل همین ذوق زدگی آماده باشید که جلسات بعدی را با کمک دوستان دیگر بنویسید! ,
طرح هر ایرانی یک سایت با شرایطی ویژه ما با هر مبلغی برای شما یک سایت طراحی میکنیم طراحی یک سایت با هر سیستمی به سلیقه ی شما به صورت کامل و مستقل با تمام امکانات و یک دامنه مستقل رایگان با قیمتی باورنکردنی.با سرور های قدرتمند امریکا و المان و پشتیبانی 24 ساعته تحویل سریع.فقط 37 هزار تومان درصورتی که شما تنها  یک وبسایت شخصی احتیاج دارید به دلیل حجم کمی که مورد استفاده قرار میگیرد هزینه ان نیز بسیار کمتر از 37 هزار تومان خواهد بود شما میتوانید برای سفارش و یا مشاوره رایگان با شماره  یا ایمیل زیر تماس حاصل فرمایید 09361901693 ایمیل maxdesigning.l2@gmail.com
سلام خسته نباشین...ممنون بابت این متن یه در خواست میشه لطف کنید کلیپ سوره نبا رو در آپارات قرار بدین؟البته اگه کلیپی در اختیارتون هست ممنون
پاسخ:
در مورد این سوره کلیپی ساخته نشده اما دعا می کنیم ان شاالله به برکت درخواست شما خدا توفیق این کار را بدهد ,
دوست عزیز سلام با خواندنی های داغ روز با ما باشید(91/11/29): قیام 29 بهمن تبریز به اعتراف آمریکایی‌ها http://www.rasademaraghe.ir/news/3166 کلیپ بسیار دیدنی و پربازدید http://www.rasademaraghe.ir/video/3163 مستند گورستان 1 http://www.rasademaraghe.ir/video/3164 مستند گورستان 2 http://www.rasademaraghe.ir/video/3165 جواب حدادعادل به انتقادها از شعر "کابل تا تبریز" http://www.rasademaraghe.ir/news/3167 بازتاب سخنان رهبری در رسانه های خارجی http://www.rasademaraghe.ir/news/3168 استخدام بیمه پاسارگاد + فرم ثبت‌نام http://www.rasademaraghe.ir/news/3174 گزارش تصویری تجدید عهد آذری ها با رهبر http://www.rasademaraghe.ir/report/3175 سرعت عجیب یک شناگر بی دست! + فیلم http://www.rasademaraghe.ir/video/3176 از توجهتان سپاسگزاریم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی